مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس مي تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابليس با شيوه مخصوص خودش (جادوگري و سحر) آن خوشه انگور را به دانه هاي مرواريد تبديل کرد.
پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرين بر تو که استاد و ماهري.
ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نکردند، تو با اين حماقت چگونه دعوي خدايي مي کني؟
نظرات شما عزیزان:
سلام واقعا وبلاگ قشنگی داری .اگه قابل دونستی یک سری به وبلاگ ما هم بزن .خوشحال میشیم.
پاسخ:آدرس وبلاگت چیه
پاسخ:آدرس وبلاگت چیه
برچسبها: داستان , داستان پندآموز , داستان ابلیس وفرعون ,
تاريخ : جمعه 2 اسفند 1392
| 13:28 | نویسنده : محمد امین حاج آقاسماکوش |