کلوبي ها

موزیک اطمینان امیرتتلو

موزیک اطمینان امیرتتلو

[ چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:,

] [ 19:0 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس رفیق


اس ام اس رفیق
sms refigh



در خراب ترین خرابه های این دنیا
با خط خرابم نوشتم  خرابتم رفیق


اس ام اس رفیق
sms refigh



دنیای پرنده قفس است
دنیای ماهی اقیانوس
دنیای من معرفت توست


اس ام اس رفیق
sms refigh



الهی تا زمین دارد حرارت
به کام دل بماند این رفاقت

  

اس ام اس رفیق
sms refigh



یافتن میلیون ها دوست معجزه نیست
معجزه تویی که بین میلیون ها دوست تکی


اس ام اس رفیق
sms refigh



دلم باغی پر از ریحان و گل بود
به روی رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردی و ویران شد این دل
مگر چشم تو از قوم مغول بود؟


اس ام اس رفیق
sms refigh



همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ می شود ترک عادتِ با تو بودن


اس ام اس رفیق
sms refigh



به باغم یاسمن بودی چه می‌شد؟
عروس این چمن بودی چه می‌شد؟
همیشه مال من بودی چه می‌شد ؟


اس ام اس رفیق
sms refigh



رها کردی چرا دست دلم را؟
به خاک و خون کشیدی حاصلم را
ولی من دوست دارم قاتلم را


اس ام اس رفیق
sms refigh



سراسر خواب من کابوس ، کابوس
بی رفیق  ندارم در شبم فانوس ، فانوس

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 22:33 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس معرفتی sms marefati


اس ام اس معرفتی
sms marefati



تو ای سمبل معرفت ! کجایی ؟ سلام
ندیدم کسی ، هیچ مانند تو
یک روز خوب ، یک روز بد ، بی مرام


اس ام اس معرفتی
sms marefati



معرفت در گرانیست به هر کس ندهند
پر طاووس گران است به کرکس ندهند


اس ام اس معرفتی
sms marefati



سلامتی رفیق بی معرفتی که
اسم ما گوشه موبایلش خاک می خوره !

  

اس ام اس معرفتی
sms marefati



سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی
وگرنه ما که عاشقیم بی مروت


اس ام اس معرفتی
sms marefati



این اس ام اس رو می زنم به سلامتی همه بی معرفتا
که سخت مشغول شطرنج زندگی اند


اس ام اس معرفتی
sms marefati



دو پا داری..دو پا بیار..فرار
از دست رفیق بی عیار


اس ام اس معرفتی
sms marefati



آب دماغم..قرمزی چشام
بند کفشم..کش شلوارم و… نباش!
نیم کیلو باش ولی رفیق باش!


اس ام اس معرفتی
sms marefati



رفیق
ر : رذل   ف : فضول   ی : یاقی   ق : قورباغه!
خوب نیست.. اینجوری نباش


اس ام اس معرفتی
sms marefati



رفیق فقط تو
تا بهت اس ندم اس نمیدی که
سگ از تو بیشتر مرام داره!


اس ام اس معرفتی
sms marefati



خیلی بامرامی
اصلا مثل تو من رفیق ندارم
ستاد رو کم کنی رفیقای بی مرام

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 22:26 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس رفاقت 93 SMS Refaghat 93



اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



رفیق ما صرفا جهت اطلاع و فاقد هرگونه ارزش
شما کپی برابر اصل ثبت با سند برابر است


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



دوستانم را نمی دانم اما من در رفاقت اینگونه ام
پایدار تا پایِ دار …


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



ما عکس سه در چار
شما Full HD رفیق

  

اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



آقا ما جاوا
شما آندروید !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



آقا ما بنال بینیم باووووو
شما خواهش می کنم بفرمایید !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



آقا ما سگ ماهی افتاده لب ساحل
شما خاویار توی دل ماهی !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



آقا ما یه نقطه توی فضا
شما مبدا مختصات !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



اصلا ﻣﺎ ﻫﺮ ﻫﺮ ﻫﺮ
ﺷﻤﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



آقا ما قابلمه رویی
شما پیرکس !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



گاهی اوقات عشق همه خوشبختی نیست
گاهی اوقات رفاقت یعنی عشق !


اس ام اس رفاقت 93
SMS Refaghat 93



به ﺍﻣﯿﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺭﻓﻴﻘﺎﻡ ﺍﺳﻤﻢ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺸﻮﻥ
و ﻳﻪ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﻩ ﺑﺰﻧﻦ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﮑﺸﻮﻧﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻦ
ﻭ ﺑﮕﻦ ﻫــــــﻲ ﮐﻲ ﻓﮑﺮﺷﻮ ﻣﻴﮑﺮﺩ ؟

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 22:21 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس ما بد شما خوب


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما علوم اول راهنمایی
شما فیزیک انتگرال !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما سه کله پوک
شما سه تفنگدار !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما بوی جوراب
شما ادکلن مارکدار !

  

اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما کارتون هادی و هدی
شما انیمیشن بن ۱۰ !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما پشم گوسفند
شما پشم شیشه !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما دمپایی سر بسته
شما کفش هوشمند آدیداس !


اس ام اس ما بد شما خوب


ما واشر
شما ارباب حلقه ها !


اس ام اس ما بد شما خوب


ما مینیمم نسبی
شما ماکسیمم مطلق !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما فـ
شما فرحزاد !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما بتمرگ
شما بفرما !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما جرقه
شما بیگ بنگ !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما تقویم جیبی
شما موسسه ژئو فیزیک !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما کته
شما بیف استروگانف !


اس ام اس ما بد شما خوب


آقا ما سوختگی درجه ۳
شما برنزه شکلاتی !

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 22:3 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس فراموشی و جدایی


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



برف آمد و پاییز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



می نویسم روی صفحه ی غریب زندگی
من فراموشت نمی کنم عزیز ، به سادگی


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم می شم
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم می شم

  

اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



موجی از عشق رو به ساحل دلت می فرستم
تا بدانی فراموش نشدنی هستی


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



هروقت تونستی برف رو سیاه کنی
کلاغ را سفید کنی
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی
شادیه غم را ببینی
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



آدما از اینکه بعد از مرگ فراموش بشن وحشت دارن
ولی چه سخته زنده باشی و فراموش بشی


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



اگه با تنهایی و غم تموم بشه عمرم
بدون که تو رو فراموش نمی کنم عمراً


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش از یاد بردم گفته های خویش را
تا به من نزدیک شد گفتم سلام ای آشنا
گفتم اما نشنیدم جز صدای خویش را


اس ام اس فراموشی و جدایی
sms faramoshi jadid



از بس که غصه تو قصه در گوشم کرد
غم های زمانه را فراموشم کرد

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 21:32 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس فراموش نکردن


اس ام اس فراموش نکردن


عادت می کنم
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنم
اما فراموش نه


اس ام اس فراموش نکردن


تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی
تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم


اس ام اس فراموش نکردن


اشک خشک می شه
خنده محو می شه
اما یاد تو فراموش نمی شه

  

اس ام اس فراموش نکردن


تو آسمون عاشقی ستاره پیدا نکنی
مدیون اشکای منی اگه فراموشم کنی


اس ام اس فراموش نکردن


چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم
میرم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را
ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم


اس ام اس فراموش نکردن


دیروز می مردن ، فراموش می شدن آرام آرام
امروز چه زود از یاد می رویم بی آنکه بمیریم


اس ام اس فراموش نکردن


بر باد رفته
صد بار بهتر است از
از یاد رفته


اس ام اس فراموش نکردن


می روی و من تحمل می کنم نبودنت را
می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را


اس ام اس فراموش نکردن


تمومه عمر آوازم ، دیگه خاموشه خاموشم
نمیری هرگز از یادم ، من از یادت فراموشم
شروع رفتنت بی من ، شروع شعر اندوهه
بدون بعد از تو یاد تو ، برام سنگین تر از کوهه


اس ام اس فراموش نکردن


بی بهانه تو را مرور می کنم
تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 21:29 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

اس ام اس فراموشی

اس ام اس فراموشی



اس ام اس فراموشی


خاموشی بهانه است
مشترک مورِد نظر فراموشت کرده است


اس ام اس فراموشی


فراموش کردن تو هنر می خواهد
و من بی هنرترین انسانم


اس ام اس فراموشی


تمام سپاس من از کسی است
که به من نیاز نداشت
اما فراموشم نکرد

  

اس ام اس فراموشی


بـه خـــــودم قــول می دهـم که فــراموشــــت کـنم
وقـــتی صـــبــح می شـــــــود تــو را کـه نـه
ولــــــی قــــــــولم را فـــــــرامـــوش می کـــــــنم


اس ام اس فراموشی


اینجا زمین است رسم آدم هایش عجیب است
اینجا گم که مى شوى به جاى اینکه دنبالت بگردند
فراموشت مى کنند


اس ام اس فراموشی


فراموش کردنت کار سختی نیست
کافی است دراز بکشم
چشم هایم را ببندم و برای همیشه بمیرم


اس ام اس فراموشی


وقتى که می گى
دیگه برای همیشه فراموشش کردى و هیچ احتیاجى بهش ندارى
دقیقا همون زمانیه که بیشتر از همیشه دلت براش تنگ شده


اس ام اس فراموشی


ما بخار شیشه ایم
نازمون کنی اشکمون در میاد
چه برسه فراموشمون کنی


اس ام اس فراموشی


خاطره تنها مدرکی است
که فراموشی را محکوم می کند
پس بمان در خاطرم


اس ام اس فراموشی


تنها یک برگ مانده بود
درخت گفت : منتظرت می مانم
برگ گفت : تا بهار خداحافظ
بهار درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود

برگرفته از سایتbihes.ir

[ پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:,

] [ 21:27 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش10

خوب بچه ها اینم بخش 10 رمان.

امیدوارم خوشتون بیاد. از همه ممنونم برای نقد ها و حمایتتون.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

] [ 7:27 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش9

اینم بخش 9. امیدوارم خوشتون بیاد.

از همه به خاطر حمایتتون ممنونم.

کم کم داریم به داستان اصلی نزدیک میشیم. از صبرتون ممنونم.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:,

] [ 7:14 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش8

خب بچه ها اینم بخش 8 که امیدوارم خوشتون بیاد

اگه کمی زیاد به حاشیه رفتم شرمنده!!!! چون هنوز نمیدونم آزمون رو چطور توصیف کنم.

لطفا نظراتتون رو توی وبلاگ بزارید. خوشحال میشم از نقدهاتون استفاده کنم.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:19 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش7

خب بچه ها اینم بخش 7. امیدوارم خوشتون بیاد.

بازم از همه تون تشکر میکنم.

نقد و نظر یادتون نره.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:18 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش6

اینم از بخش 6 رمانم.

ممنونم از همتون که دارید حمایت می کنید.

امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد.

دوستتون دارم. نقد و نظر هم یادتون نره.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:17 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش5

اینم بخش 5 رمانم.

امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد. البته میدونم که خوش سلیقه اید و خوشتون میاد

البته باید یه تشکر هم از تمامی دوستان به خصوص مازیار و تابان بکنم که با حمایت هاشون من رو

یاری کردن.

نظر و نقد هم فراموش نشه!!!!!!!


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:12 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش4

خب اینم بخش 4 رمانم واسه دوستای گل خودم.

امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد.

نقد و نظر فراموش نشه!!!!!!!


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 20:10 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش3

 

اینم بخش 3 رمانم.

بازم امیدوارم خوشتون بیاد.

بازم میگم نقد و نظر یادتون نره.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 19:58 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش2

خوب اینم بخش دوم واسه دوستای گلم.

امیدوارم از این هم خوشتون بیاد.

دوباره میگم نظر و نقد فراموش نشه!!!!!!!!!!!

این رمان اثری از دوست عزیزم سهند سعیدی می باشد


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 19:56 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

رمان بخش1

بچه ها اینم بخش اول رمانم.

امیدوارم خوشتون بیاد.

نظر هم بزارید و نقد کنید خوشحال میشم.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 14 اسفند 1392برچسب:,

] [ 19:54 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

یک دونده اسپانیایی نشان داد که گاهی اوقات برد همه چیز نیست .

یک دونده اسپانیایی نشان داد که گاهی اوقات برد همه چیز نیست .

ورزشکار اسپانیایی ایوان فرناندز آیانابا با از دست دادن پیروزی برای انجام کار صحیح دنیا را تحت تاثیر قرار داد.
آخر مسابقه بود و دونده اسپانیایی می بینه که دونده کنیایی خیلی آروم داره می دوه. متوجه می شه که دونده کنیایی فکر می کنه مسابقه تموم شده. برای همین به جای این که یک برد غیرمنصفانه به دست بیاره، می ره پشت حریفش و خط پایان رو نشونش می ده.
آنایا گفت :خودم را سزاوار برد ندیدم . آن کاری را که باید انجام می دادم انجام دادم . آن برنده حقیقی بود .دونده کنیایی فاصله زیادی را ایجاد کرده بود که اگر اشتباه نمی کرد نمی تونستم فاصله را از بین ببرم . به محض اینکه دیدم از حرکت ایستاد، فهمیدم که نباید آن را رد کنم .این عمل ممکن است که باعث عدم برد آنایا در مسابقه شده باشد ، یا اینکه مربی او از این کار ناراحت باشد ، ولی او طرفداران زیادی پیدا کرد.
همچنین در فیسبوک بیش از ۵۰۰ در خواست دوستی جدید داشته استکوتاه شود

[ دو شنبه 5 اسفند 1392برچسب:,

] [ 14:32 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

داستان سه پیرمرد

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»


عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گف
ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست!

بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید .

[ شنبه 3 اسفند 1392برچسب:,

] [ 18:3 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

مردی با بخت خوابیده

روزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.

 

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.

 

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

گرگ گفت : "میشود از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناك می شوم؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در آن سخت كار می كردند.

 

یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

كشاورز گفت : "می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

 

شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.

 

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"

 

و مرد با بختی بیدار باز گشت...

 

به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

 

و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."

 

شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه با وجود آن نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."

 

كشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریك شویم كه نصف این گنج از آن تو می باشد."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"

 

شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟

 

بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

[ شنبه 3 اسفند 1392برچسب:,

] [ 17:58 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی دوم دبیرستان

پاسخ خود آزمایی زبان فارسی (۲)
خودآزمایی درس اول ( زبان و گفتار ) صفحه ۶
۱ – با توجه به متن درس می توان گفت که توانش زبانی ثابت و غیر قابل تغییر است و هیچ گونه خطا و اشتباهی در آن اتفاق نمی افتد . بلکه خطا و اشتباه در گفتار رخ می دهد . قواعد شطرنج نیز مثل توانش زبانی ثابت و غیر قابل تغییر است اما خود بازی شطرنج مانند گفتار است که امکان خطا و اشتباه در آن بسیار است .
۲ – افرادی که از قدرت گفتار محروم اند وقتی که می خواهند از زبان استفاده کنند ، به جای کمک گرفتن از نمود آوایی زبان ( گفتار ) از نمود حرکتی استفاده می کنند یا رفتارهای غیر زبانی از خود نشان می دهند . یا ارتباط افراد کرولال ازطریق نمودحرکتی است و با این روش مقصود همدیگر را درک می کنند .
۳ –الف) تمایز زبان و گفتار به ما کمک می کند تا بدانیم که خطا و اشتباه فقط در گفتار رخ می دهدولی رفع واصلاح آن به وسیله زبان صورت می گیرد .
ب) افراد کر و لال نیز از توانایی ذهنی زبان برخوردارند و به هنگام استفاده از آن به جای نمود آوایی یا گفتار ازنمود حرکتی کمک می گیرند .
ج)براساس این تمایز نشان می دهیم که چرا گوناگونی لهجه ای و گویشی به یگانگی زبان آسیبی وارد نمی رسانند. علت این امر آن است که گوناگونی یاد شده به گفتار مربوط است نه به زبان .
۴ – …. زیرا این کلمات فارسی هستند و به کار بردن کلمات فارسی به همراه « یت »مصدر ساز عربی، صحیح نیست .به جای آن می توان آشنایی ( آشنا بودن یا شدن ) ، خوبی ( خوب بودن ) ، ایرانی ( ایرانی بودن ) به کار برد .
خود آزمایی درس دوم ( جمله ) صفحه ۱۱ و ۱۲
۱- انس بن مالک می گوید ….
نهاد گزاره
مفعول فعل
انس بن مالک جمله ی بعد می گویــَد
نهاد جدا نهاد پیوسته
نهاد جدا (انس بن مالک ) ونهاد پیوسته(ـَـ د)مطابقت دارند .
تذکر : فعل« می گفت »،۴ جزئی است ولی اگر به معنی « روایت کردن » باشد مثل جمله بالا ۳« جزئی مفعولی» است چون مخاطب اصلی ندارد که نیاز به متمم داشته باشد .« مفعول» می گوید جمله ی «بعد از آن »است.
روزی رسول اکرم (ص) به خانه ی مادرم آمدند

نهاد گزاره
رسول اکرم (ص ) آمدند
نهاد جدا نهاد پیوسته
در این جمله ،‌ نهاد پیوسته و جدا مطابقت ندارند وعلت آن احترام به پیامبر(ص) است .( ۲ جزئی )
برادر کوچکم ، ابو عمیر، سخت دل تنگ واندوهگین بود .

نهاد گزاره
مسند فعل
برادر کوچکم ، ابو عمیر سخت دل تنگ و اندوهگین بود ф
نهاد جدا بــدل نهاد پیوسته
نهاد جدا(برادر کوچکم ) ونهادپیوسته(ф) مطابقت دارند . (سه جزئی مسندی )
حضرت رسول (ص)علت دل تنگی برادرم را از ما پرسیدند .

نهاد گزاره
مفعول متمم فعل
حضرت رسول (ص) علت از ما پرسیدند .
دل تنگی برادرم را
نهاد جدا نهاد پیوسته
نهاد جدا و پیوسته مطابقت ندارند ، علت آن احترام به پیامبر(ص) است.( چهار جزئی مفعولی متممی )
مادر گفت :……… ابو عمیرپرنده ی زیبایی داشت که ………….

نهاد گزاره نهاد گزاره
مفعول متمم فعل مفعول فعل
مادر جمله بعد ــــ گفت ф ابو عمیر پرنده ی زیبایی داشت ф
نهاد جدا نهاد پیوسته نهاد جدا نهاد پیوسته
نهاد جدا وپیوسته مطابقت دارند . (چهار جزئی مفعولی متممی ) نهاد جدا وپیوسته مطابقت دارند .( سه جزئی مفعولی )
غالبا با آن سرگرم می شد . اینک آن پرنده مرده است .

نهاد گزاره نهاد گزاره
مسند فعل آن پرنده مرده است ф
ــــ سرگرم می شد ф نهاد جدا نهاد پیوسته
نهاد جدا نهادپیوسته نهاد جدا وپیوسته مطابقت دارند .(دوجزئی )
نهاد جدا(ابو عمیر محذوف) ونهاد پیوسته مطابقت دارند . (سه جزئی مسندی )
رسول اکرم ( ص) اندوهگین گردیدند .

نهاد گزاره
مسند فعل
رسول اکرم (ص) اندوهگین گردیدند .
نهاد جدا نهاد پیوسته
نهاد جدا و نهاد پیوسته مطابقت ندارند . علت آن احترام به پیامبر(ص) است . (سه جزئی مسندی )
۲ – علی ومسعود با هم به دبیرستان رفتند . (نهاد :جمع ← شناسه: جمع ) ←نهاد با شناسه مطابقت دارد .
- بسیاری از انسان ها از نظر رنگ ونژاد و زبان با هم اختلاف دارند اما از نظر اصل انسان بودن با هم مشترک هستند . ( نهاد: جمع ← شناسه : جمع ) ←نهاد با شناسه مطابقت دارد .
- در قرن چهارم هجری ، ملت ایران با تکیه بر زبان وفرهنگ خود درخت تازه اما اصیلی را پروردند . ( نهاد، ملت: اسم جمع است شناسه می تواند مفرد یا جمع بیاید .) که در آب وهوای اسلام پرورش یافته بود . (نهاد: درخت ،مفرداست ،شناسه هم مفرداست . ) ←نهاد با شناسه مطابقت دارد .
- ملتی که طالب استقلال سیاسی باشد/ باشند به زبان مادری خود سخن می گوید/می گویند . ( نهاد: ملت، اسم جمع است در این حالت شناسه می تواند مفرد یا جمع باشد )
- ما وفرد وسی با وجود هزار سال فاصله ی زمانی با زبان پیوندهای مشترک داریم . (نهاد :جمع ←شناسه :جمع ) ← شناسه: با نهاد مطابقت دارد .
- با دیگران چنان رفتار کن(فعل امر،دوم شخص مفرد شناسه фاست (که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند . ( نهاد :جمع ←شناسه: جمع) ←نهاد با شناسه مطابقت دارد .
- کتاب ها از دستم رها شد و بر زمین افتاد . ‌( مطابقت ندارد زیرا نهاد غیر جاندار است وشناسه می تواندهم مفرد وهم جمع باشد )
- امیر با دوستش جمعه ها به کوه نوردی می رود . ( نهاد : مفرد ← شناسه : مفرد ) ← شناسه با نهاد مطابقت دارد .
۳- زبان یک توانایی ذهنی است در حالی که گفتار نمود آوایی این توانایی ذهنی می باشد . هر گونه خطا واشتباه در گفتار رخ می دهد وبه وسیله ی زبان اصلاح ورفع می گردد.همه ی انسان ها حتی افراد کر ولال دارای این توانایی ذهنی (زبان ) هستند اما درگفتار با هم فرق دارند،زیرا افراد لال به جای استفاده از نمود آوایی،از نمود حرکتی کمک می گیرند.قواعد زبان ثابت است وتغییر نمی کند ولی گفتارمتغیر است.
خود آزمایی درس سوم (ویرایش ) صفحه ۱۷ و ۱۸
۱ – تیم ملی ایران به رهبری مربی خوب خود با اجرای شش بازی پی در پی ،‌ آن را به سود خود به پایان برد .تیم مقابل که روحیه ی خوبی نداشت ، بر خلاف تصور تماشاگران شکست خورد ، مربیان این تیم قبلاً نشست هایی برای ارزیابی تیم های مقابل داشتند .
- غلام محمدخان طرزی افغانی ، دو قطعه شعر گفته بود : یکی در مدح امیر عبدالرحمان خان ،دیکتاتور خشن وتندخوی افغان و دیگری در مدح رقیب او . او هر دو قطعه را درجیب خود گذاشته بود . روزی که قرار بود شعر را درحضور او بخواند ، دست در جیب کرد وقصیده را بیرون آورد اما از بخت بدش قصیده ی مربوط به رقیب او را بیرون آورد . خواست بخواند که به تته پته افتاد . امیر متوجه این نکته شد . او را به پیش خود خواند وکاغذ را از او گرفت . چون از ماجرا مطلع شد فرمان های لازم را صادر کرد . طبق دستور او دو دیوار کوتاه به موازات هم ساختند وشاعر بینوا را میان دو دیوار گذاشتند و گروهی مأمور شدند ، تا او را بیازارند .
- چگونه می توان علیه گذشته ی افرادی که نمی شناسیم ، عملیات قانونی انجام دهیم و موضوع را به طور دقیق ارزیابی کنیم ؟ این کارهم مستلزم شناخت و هم مستلزم صرف وقت فراوان است . در غیر این صورت تجسس در کاردیگران جایز نیست .
- رفتن به نمایشگاه و برگشت از آن ، مدت زیادی طول نکشید ولی در همان زمان کم، از غرفه های زیادی دیدار کردم که بسیار جالب توجه بود . یک دوره شاهنامه خریدم زیرا این اثر، شناسنامه ی ملت ایران و سند ملیت ماست که باید آن را حفظ کرد وخواند واز پندهای آن عبرت گرفت . هم چنین دیوان پروین اعتصامی شاعر معاصر ایران را نیز خریدم . سپس در غرفه های دیگر گشت و گذاری انجام دادم و در پایان از نمایشگاه خط وخوشنویسی که در کنار نمایشگاه بر پا شده بود باز دید کردم و آثار نفیس و هنرمندانه را که چشم نواز بودند ، ملاحظه کردم وازدیدن آن ها لذت بردم . . . .
۲ – رستم در شاهنامه ، پهلوانی قوی توصیف شده است / رستم در شاهنامه ،پهلوان قوی و قدرتمندی توصیف شده است .
- او دلایلی کافی برای سخن خود ارائه داد . / او دلایل کافی و کاملی برای سخن خود ارائه داد .
- در کنار آن خط ، خطی موازی بکشید. / درکنار آن خط ، خط موازی و بلندی بکشید .
خود آزمایی درس چهارم ( جمله و اجزای آن ) صفحه ۲۲
۱ – الف ) زندگی هدف دار آرزوی آزاد مردان است . جمله
(سه جزئی مسندی) نهــاد گزاره
گروه اسمـی مسند فعل
گروه اسمی گروه فعلی
زندگی هدف دار آرزوی آزاد مردان است
ب ) رستم چهره ای محبوب و ملّی دارد . ( سه جزئی با مفعول )

نهاد گزاره
گروه اسمی مفعول فعل
گروه اسمی گروه فعلی
رستم چهره ای محبوب و ملی دارد
پ ) سهراب خود را به او می شناساند . ( چهار جزئی با مفعول ومتمم )

نهاد گزاره
گروه اسمی مفعول متمم فعل
گروه اسمی گروه اسمی گروه فعلی
سهراب خود را به او می شناساند
ت‌) مطالب اضافی در این درس نمی گنجد . ( سه جزئی با متمم )

نهاد گزاره
گروه اسمی متمم فعل
گروه اسمی گروه فعلی
مطالب اضافی در این درس نمی گنجد
ث ) زبان شناسان زبان را یک نظام می دانند . ( چهار جزئی با مفعول ومسند )

نهاد گزاره
مفعول مسند فعل
گروه اسمی گروه اسمی گروه اسمی گروه فعلی
زبان شناسان زبان را یک نظام می دانند
۲ – الف ) زندگی هدف دار در سایه ی آزادی و عدالت ، آرزوی آزاد مردان است .
ب ) رستم در میان ایرانیان ، چهره ای محبوب و ملّی دارد .
پ ) سهراب از روی صداقت و سادگی ، خود را به او می شناساند .
ت ) مطالب اضافی برای آموزش بیش تر ، در این درس نمی گنجد .
ث ) زبان شناسان ، از ابتدای تاریخ زبان شناسی علمی ، زبان را یک نظام می دانند .

خود آزمایی درس پنجم ( انواع نوشته ) صفحه ۲۸ و ۲۹
۱-
زبان قالب موضوع بیان مخاطب
نوشته اول ادبی زندگی نامه اجتماعی جدی عام
نوشته دوم مطبوعاتی /علمی گزارش / مقاله علمی فرهنگی جدی عام
نوشته سوم اداری نامه فرهنگی جدی خاص

۲ – هر دانش آموز به تناسب ذوق و استعداد و توانایی خود از زبان کودکانه استفاده کند .
یکی بود یکی نبود. روزی روزگاری دو نفر با هم مسافرت می کردند . یکی از آن ها به نام خیر آدم خوب و مهربانی بود . او دو تکه جواهر گران قیمت همراه خود داشت اما نفر دوم آدم دزد وبدجنسی بود . نام او شر بود . او می دانست خیر دوتکه جواهر گران قیمت همراه خود دارد، به خاطر همین دنبال فرصتی می گشت تا این گوهرهای ارزشمند را از چنگ او خارج کند . خیر و شـر دربیـابان گرم وسـوزانی به سفر خود ادامه می دادند . خیر که خیلی تشنه می شد ، در طول سفرمرتب آبی که همراه خود داشت می خورد تا این که تمام شد . بعداز مسافتی که درصحرا به جلو رفتند ، خیر تشنه شد . هرچه تحمل کرد فایده نبخشید . به ناچـار از شر خواسـت به او آب بـدهد . شر که دنـبال فرصت می گشت ابتدا از دادن آب خود داری کرد . خیر به او گفت : دو گوهر گران قیمت خود رابه تو می دهم اما او قبول نکرد … ( دنباله ی داستان به عهده دانش آموزان است .)
۳ – می گذرد/ می گذرند ، دارد / دارند ، برمی خیزیم ، می دهیم ، برمی گردد / برمی گردند . (فعل می تواند هم مفرد و هم جمع باشد؛ زیرا نهاد غیر جاندار است ) بازمی ایستد ، شود / شوند ( فعل می تواند هم مفرد وهم جمع باشد زیرا نهاد غیر جاندار است )نمی آید یا نمی آیند
( چون نهاد غیر جاندار است فعل می تواند هم مفرد و هم جمع باشد ) بیفشانیم ، دروکنیم .
۴- فعالیت دانش آموزی است

خود آزمایی درس ششم ( خط ونوشتار ) صفحه ۳۲
۱- زیرا در گذشته شکل گفتاری و نوشتاری این واژه ها مثل هم بوده است و اما به مرور زمان شکل گفتاری آن ها از شکل نوشتاری فاصله گرفته و تغییر یافته است وصورت مکتوب باقی مانده است و امروز به همان شکل گفتاری گذشته نوشته می شود بدون آن که تغییری در آن داده شود. همچنین سهولت تلفظ باعث تغییر در نمود آوایی شده ولی نوشتار به حال خود باقی مانده است .
خواهر خوردن خواستار خوابیدن
گفتار ی خاهر(xahar) خردن(xordan) خاستار (xast-ar) خابیدن (xabidan)
نوشتاری خواهر(xowahar) خوردن(xowardan) خواستار(xowastar) خوابیدن (xowabidan)

2 – در زبان هایی مثل انگلیسی وعربی نیز کلماتی وجود دارد که بین صورت گفتاری و نوشتاری آن ها تفاوت وجود دارد ؛ مثال :
خورشید= (اشمس) الشّمس کارد (نایف )kinfe دانش(نولج)knowledge
صبح = ( ولفجر) والفجر این (دیس)this جهان(ورد)World
ستارگان =(کنجوم ) کالنّجوم سگ (داگ)Dog هشت(ایت) Eight
بالاخره = ( بلخره ) بالاخره درس (لسن)lessen
3 – الف ) زبان و گفتار را در خانه و پیش افراد خانواد یاد می گیریم وبـرای گفتن زحمتی نمی کشـیم اما خـط ونوشتار را در مدرسـه و نـزد معـلم می آموزیم . وبرای نوشتن ، ناگزیریم زحمت زیادی بکشیم .
ب ) زبان وگفتار ریشه در ذات و طبیعت انسان دارد حال آن که خط ونوشتار ذاتی و طبیعی انسان نیست وریشه در اجتماع وفرهنگ او دارد .
پ ) انسان همواره از نعمت زبان و گفتار بر خوردار بوده است . اما خط ونوشتار پدیده ای بسیار تازه است .
ت) گفتار آنی است و ناپایدار. یعنی دریک زمان گفته می شود وآثارش از بین می رود اما نوشتار پایدار است .
ث‌) خط و نوشتار به طور مستقیم وبه واسطه ی گفتار با زبان پیوند می خورد .
ج‌) خط و نوشتار هم مانند گفتار در معرض خطا واشتباه و تنّوع و گوناگونی است .

خودآزمایی های درس هشتم ( گروه فعلی و ویژگی های آن ) صفحه ۴۶
۱-
فعل زمان کاربرد وجه فعل
به سر می برًد ماضی استمراری برای بیان کار درگذشته به طور پیوسته خبری
می آمد ماضی استمراری برای بیان کار درگذشته به طور پیوسته خبری
می خواند ماضی استمراری برای بیان کار درگذشته به طور پیوسته خبری
گفت ماضی ساده برای بیان کار در گذشته به طور کامل خبری
پیدا خواهم کرد آینده برای بیان کار درآینده خبری
خواهم بست آینده برای بیان کار درآینده خبری
دید ماضی ساده برای بیان کار درگذشته به طور کامل خبری
می گفتند ماضی استمراری برای بیان کار درگذشته به طور پیوسته خبری
شده است ماضی نقلی برای بیان کاری که درگذشته انجام گرفته واثر ونتیجه آن مورد نظر است . خبری

۲ – خط و نوشتار خاستگاه فرهنگی و اجتماعی دارد و ساخته خود انسان است و انسان برای یادگیری آن باید زحمت بکشد و در مدرسه وکلاس ونزد معلم ، آن را یاد بگیرد زیرا خط ونوشتار بنابه ضرورت های اجتماعی وفرهنگی اختراع شده است وبر زبان وگفتار افزوده گردیده اسـت . بـنابراین خط ونوشتار به طور مستقیم به واسطه ی گفتار با زبان پیوند می خورد به این معنی که ما نخست زبان را به صورت گفتاردر
می آوریم و آن گاه گفتار را به کمک خط به شکل نوشتار می نویسیم . خط ونوشتار پدیده ای تازه است و به همین دلیل نمی تواند بخش اصلی گفتار به شمار رود . از آن جا که نوشتار نمود دیداری زبان است در این جا نیز مثل گفتار هر اشتباهی که رخ دهد مربوط به نوشتار است نه زبا ن. از سوی دیگر انسان برای آن که گفتار را تثبیت کند دست به ابداع و اختراع خط زده است با توجه به این که همیشه در طول زمان بین شکل گفتاری زبان وشکل نوشتاری آن فاصله ایجاد می شود افراد ناگزیرند که نوشتار و خط را در مدرسه و نزد معلم یاد بگیرند.
۳ – از دوستم نامه ای آمد .
- چرا غایب شده است ؟
- با تاکسی به خانه رفتم .
- چرا به مدرسه نیامدی ؟
خودآزمایی درس نهم ( طرح نوشته ، مواد لازم نوشته ) صفحه ۵۲
۱ – فعالیت دانش آموزی است .
احسان
۲- والذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم ورضوا عنه . « سوره ی توبه ، آیه ی ۱۰۰ »
وکسانی که از اطاعت خداونیکی پیروی کردند خداوند از آن ها خشنود است و آن ها از خدا راضی می گردند.
- ان الله یامر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی . « سوره ی نحل ، آیه ی ۹۰»
همانا خدواند فرمان به عدل واحسان می دهد وبه بذل وعطای خویشاوندان امر می کند .
- هل جزاء الاحسان الا احسان .« سوره ی الرحمن ، آیه ی ۶۰»
آیا پاداش نیکویی و احسان جز نکویی واحسان است ؟
- لا تعبدون الا الله وبالوالدین احسانا .« سوره بقره ، آیه ی ۸۳»
به جز خدای را نپرستید و به پدر ومادر نیکی کنید .
- واعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا وبالوالدین احسانا .« سوره ی نسا، آیه ۳۶ »
خدای یکتا را بپرستید و هیچ چیزی را شریک وی نگیرید ونسبت به پدر ومادر نیکی کنید .
امثال و حکم صفحه ی ۸۶ج ۱ :
احسان همه خلق را نوازد آزادان را چو بنده سازد
الانسان عبید الاحسان .
بدی رابـدی سـهل بـاشــد جـــزا اگر مــردی احــسن الــی مـن اســــا « سعدی »
عدو را به جای خسک زر بـــریز کــه بخـشـش کنـد کنـد دنـدان تیــز «سعدی »
نه این ریسمان می برد با منـــش که احسـان کمـندی اسـت درگـردنش
۳- اعتلا و ارتقای مقام آن شخصیت علمی دور از انتظار نبود .
۴- شکل کشیده ی « س » و « ش » مخصوص خط تحریری است و همه جا نمی توان آن رابه کار برد .
گروه اول : چ، ج، خ، ح گروه دوم : ر،ز،ژ
گروه سوم : س،ش گروه چهارم : ه،ی
مثل : راسخ ، سن ، سی ، سهام و…
۵ – فعالیت دانش آموزی است .
خود آزمایی درس دهم ( ویژگی های فعل ) صفحه ۵۶ و ۵۷
۱- نامه خوانده می شود / نامه فرستاده می شود / نامه برده می شود / نامه دیده می شود / نامه آورده می شود .
۲-
فعل معلوم مجهول
می نویسد علی نامه را می نویسد نامه نوشته می شود
بنویسد علی نامه را بنویسد نامه نوشته شود
دارد می نویسد علی نامه را دارد می نویسد نامه دارد نوشته می شود
خواهد نوشت علی نامه را خواهد نوشت نامه نوشته خواهد شد
نوشته است علی نامه را نوشته است نامه نوشته شده است
نوشته بود علی نامه را نوشته بود نامه نوشته شده بود
داشت می نوشت علی نامه را داشت می نوشت نامه داشت نوشته می شد
می نوشت علی نامه را می نوشت نامه نوشته می شد
نوشته باشد علی نامه را نوشته باشد نامه نوشته شده باشد
۳- جمله نمونه :فردا نامه نوشته خواهد شد .
قید جمله مجهول
یک ساعت بعد یک ساعت بعد ، نامه نوشته خواهد شد .( نوشته می شود )
همین حالا همین حالا نامه نوشته می شود.
تا چهار پنج روزدیگر تا چهار پنج روز دیگر نامه نوشته خواهد شد.( نوشته می شود )
پارسال پارسال نامه نوشته شد .(نوشته شده بود )
پیش از آمدن شما پیش از آمدن شما نامه نوشته شده بود .( نوشته شد ، نوشته شده است .)
فردا صبح فردا صبح نامه نوشته خواهد شد .( نوشته می شود )
هفته آینده هفته آینده نامه نوشته خواهد شد.( می شود )
قبلا قبلا نامه نوشته شده است .(شده بود،نوشته شد )
تا چنددقیقه ی دیگر تا چند دقیقه ی دیگر نامه نوشته خواهد شد. (می شود )
بعدا بعدا نامه نوشته خواهد شد.( می شود )
دیروز دیروز نامه نوشته شد.( شده است ، شده بود)

۴- شاه مردم بی گناه را گروه گروه به گلوله می بست .
- امام خمینی حکومت ستم شاهی را بر انداخت .
- آیا ایرانیان باز هم شاهکارهایی هم چون شاهنامه ی فردوسی خواهند سرود ؟
- جوانان ایران در سایه ی تلاش و از خود گذشتگی و عشق به هم نوع ، پرچم علم و فضایل اخلاقی را در سراسر دنیاخواهند افراشت .
- غلامحسین یوسفی ،کتاب چشمه ی روشن را در نقد و تحلیل نمونه هایی از شعر فارسی نوشت .
- اعتیاد بسیاری از استعدادها را کشته است .

خود آزمایی درس یازدهم ( عنوان ، شروع و پایان نوشته ) صفحه ۶۴ و ۶۵
۱ – پاسخ خودآزمایی های ۱ تا ۳ به عهده ی خود دانش آموزان است .
۴- حافظ نامه ( بهاء الدین خرمشاهی ) / پله پله تا ملاقات خدا، با کاروان حلّه، سر نی و بحر درکوزه ( عبدالحسین زرین کوب ) / سووشون
( سیمین دانشور) / مقاله یاد یاران ( در مجله ی رشد ادب فارسی به قلم دکتر ذوالفقاری ) / دیداری با اهل قلم و چشمه ی روشن ( دکتر غلامحسین یوسفی ) / از پاریز تا پاریس ( دکترباستانی پاریزی )
۵-
فعل ماضی التزامی ماضی مستمر مضارع مستمر
بگویم گفته باشم داشتم می گفتم دارم می گویم
رفته ای رفته باشی داشتی می رفتی داری می روی
بیندیش اندیشیده باشی داشتی می اندیشیدی داری می اندیشی
خواهم بست بسته باشم داشتم می بستم دارم می بندم
دید دیده باشد داشت می دید دارد می بیند
گرفت گرفته باشد داشت می گرفت دارد می گیرد

۶ – چگونه پیروز شدن خود را به تو خواهم گفت .
- انبیای الهی در برابر ظالمان قیام کردند و پیام حق را به گوش آن ها رسانیدند .

خود آزمایی درس دوازدهم (ساختمان فعل ) صفحه ۷۲ و ۷۳
۱ – ( می خواست : ساده )۱ ، (برآورد : پیشوندی ) ۲، ( نمی توانست : ساده ) ۳، (می کوشید : ساده )۴ ،
( بود : ساده ) ۵، ( کند : ساده )۶ ، (کرد : فعل ساده )۷ ، ( در این جمله واژه ی آگاه مسندو جمله چهار جزئی است ) ، ( گفت : ساده )۸
( شده ای : ساده )۹ ، ( داری : ساده ) ۱۰، ( گفت : ساده ) ۱۱، ( گرفته بود : ساده ) ۱۲، ( شدم : ساده )۱۳ ، ( است : ساده ) ۱۴ (است: ساده )۱۵
۲ – معلمان ، جوانان را از زیان های خانمان سوز اعتیاد آگاه می کنند . ( ۴ جزئی مفعولی و مسندی ) ← آگاه مسند
- دانشمندان چراغ دانش را همیشه فروزان می کنند . ( ۴ جزئی مفعولی و مسندی ) ← فروزان مسند
- مهتاب ، همه جا را روشن کرد . ( ۴ جزئی مفعولی مسندی ) ← روشن مسند
- مادر غذا را زود حاضر کرد . ( ۴ جزئی مفعولی مسندی )
۳ –مادر در تربیت این کودک رنج برد .(ساده ) ← رنجی برد ، رنج بسیار برد
- حمید برای آماده کردن این مقاله زحمت کشید .( ساده ) ← زحمت زیادی کشید ، زحمت ها کشید
- او گذشته ها را فراموش کرد . (مرکب )
- در کلاس باز شده است .( ساده ) ← بازتر شده است
- کودک از پشت پنجره فریاد می زند . (ساده ) ← فریاد بلند می زند ، فریاد ها می زند ، فریادی می زند
- احمد پیش آمد(ساده) ← پیش تر آمد (۲جزئی)
- او به سؤالات جواب داد .( ساده ) ← جوابی داد ، جواب ها داد
- معتاد با این عادت زشت به خود ستم می کند .( ساده ) ← ستم ها می کند ، ستمی می کند .
۴ – دلیلش این است که یکی از دو کلمه ای که همراه هستند ، تداعی کننده ی مفهوم کلمه ی دیگری است و نیازی به طرح هر دو کلمه با هم نیست مگر آن که بین آن ها « و » بیاید .
سیر گردش روزگار: کلمه ی «سیر» خود به معنی « گردش » است .
روزنامه ی روزانه : «روزنامه » مفهوم روز را در بردارد ونیازی به کلمه « روزانه » ندارد .
گردن بند گردن : وقتی می گوییم « گردن بند » یعنی آن چه که به گردن بسته می شود و کلمه « گردن » بعد از آن حشو و زاید است .
سایر شهرهای دیگر : سایر به معنی دیگر است.
دست بند دست : دست بند متعلق به دست است وذکر کلمه ی « دست » زائد است .
من بعد از این : « من بعد » یعنی « ازبعد » پس به کاربردن « من بعد از این » حشو وزائد است .
مدخل ورودی : «مدخل » به معنی محل ورود است ، پس معنی آن « محل ورودی ورودی !» می شود که حشو است .
قند شیرین : « شیرین » برای « قند » حشو است ، چون خود «قند » شیرین است .
درخت تاک انگور : حشو است زیرا« تاک » به معنی درخت انگور است .
اوج قله ی کوه : اوج به معنی بلندترین است و« قله » هم بلندترین قسمت کوه است . پس « اوج قلّه ی کوه » حشو است .
تخم مرغ کبوتر : چون کبوتر ، نوعی پرنده (مرغ) است، پس «تخم مرغ کبوتر » حشو است .
در سن بیست سالگی : « سالگی » خود مفهوم « سن » را در بردارد . بنابراین در سن بیست سالگی حشو است .
پس بنابراین : « پس » و «بنابراین» هم معنی هستند .
سنگ حجر الاسود : « حجر » به معنی « سنگ » است پس واژه ی « سنگ » حشو است .
پارسال گذشته : « پار» به معنی گذشته است « گذشته » زائد است .
سال عام الفیل : « عام » در عربی به معنی « سال » است . پس ذکر « سال » حشو است .
سوال پرسیدن : « پرسیدن » فقط برای سوال است . پس کلمه ی سوال حشو است .
شب لیله القدر : « لیله » به معنی شب است و « شب » حشو است.
بد رکامل : « بدر » به معنی قرص کامل ماه است . پس « کامل » حشو است.
ازقبل پیش خرید کردن : « پیش خرید کردن » یعنی چیزی که آن را از قبل می خرند . پس « از قبل » حشو است .
استارت شروع : « استارت » به معنی شروع کردن است پس حشو است .
تخته ی وایت برد: « برد » به معنی تخته است وکلمه ی تخته ی زائد است .
۵- صعود به بالا ، سقوط به پایین ، کمدی خئده آور، محاصره از هر سو ، صداع سر، دوباره بازخوانی ، روغن چرب ، استمداد طلبیدن ، یخ خنک ، رود اروند رود ، شب لیله القدر ، نیم رخ صورت ، ریسک خطر ناک ، الی تاهفت شب ، لذا به این دلیل ، در سال های نخستین صدر اسلام ، مفید فایده ، مثمر ثمر ، درخت نخل خرما

خود آزمایی درس سیزدهم ( بایدها و نبایدهای املایی ۲ ) صفحه ۷۹
۱ – تشدید میانی کاملاً محسوس است . گذاشتن تشدید در کلماتی که تشدید میانی دارند ، لازم است . مانند ؛ ارّه ، نقّاش ،بنّا .
همچنین گذاشتن تشدید برای کلماتی که « تشدید پایانی » دارند ، لازم است ؛ به شرط این که پس از حرف مشدد یک مصوت باشد . مانند او سد ساخت .( درست )، او سدّ ساخت . ( نادرست )، بر حقّم ( درست )، بر حقم ( نادرست ) ، حقّ من ، حقّ و باطل ، سدّ راه ،خطّ زیبا
۲ – چون ممکن است با حرف همزه اشتباه گرفته شود . علاوه بر آن باعث سهولت در گفتار و نوشتار می شود .
۳ – در خطّ عربی در همه حال باید نوشته شود ، اما در خطّ فارسی فقط در مواردی باید رعایت شود که نگذاشتن آن ابهام ایجاد می کند .
از طرف دیگر مد (ّ~) در عربی برای ایجاد کشش وزیبایی آهنگ به کار رفته می شود و جنبه ی زیبا شناختی دارد یعنی اصولا به حوزه ی قرائت مربوط می شود که بعد از مصوت بلند می آید درفارسی (~ ) خود یک واج است که تنها برمصوت بلند «ا» قرار می گیرد.
خود آزمایی درس چهاردهم ( روش تحقیق ۱ ) صفحه ۸۶
خودآزمایی های ۱ و ۲ ، فعالیت دانش آموزی اند .
۳-
فعل جمله معلوم جمله مجهول
خواهد گرفت بهزاد کتاب را خواهد گرفت. کتاب گرفته خواهد شد.
خریده بود بهزاد کتاب را خریده بود . کتاب خریده شده بود .
گرفته بود بهزاد کتاب را گرفته بود. کتاب گرفته شده بود .
گرفته است بهزاد کتاب را گرفته است . کتاب گرفته شده است .
می خرد بهزاد کتاب را می خرد . کتاب خریده می شود .
می دید بهزاد کتاب را می دید . کتاب دیده می شد .
۴ – ویرایش : تا کنون متفکران ایرانی ابتکارات علمی فراوانی را انجام داده اند .

خود آزمایی درس پانزدهم ( نظام آوایی زبان ) صفحه ۹۱
۱-
کلمه هجا تعداد هجا واج ها تعداد واج توضیحات
دانش /دا/نش/ ۲ هجا /د/ا/ن/ــ /ش/ ۵واج
آسمان /آ/س/مان/ ۳ هجا /ء/ا/س/ــ/م/ا/ن/ ۷ واج مطابق با تلفظ معیار
آسمان آس/مان/ ۲ هجا /ء/ا/س/م/ا/ن/ ۶واج مطابق با تلفظ مذکور درفرهنگ لغت ها
نغز /نغز/ ۱ هجا /ن/ــ/غ/ز/ ۴ واج
کاشانه /کا/شا/ن/ ۳هجا /ک/ا/ش/ا/ن/ــ/ ۶واج های پایان کلمه معادل ـِـ است
مهربان /مه/ر/بان/ ۳هجا /م/ــ/ه/ر/ــ/ب/ا/ن/ ۸ واج مطابق با تلفظ معیار
مهربان /مهر/بان/ ۲ هجا /م/ــ/ه/ر/ب/ا/ن/ ۷ واج مطابق با تلفظ مذکور در فرهنگ لغت ها
یادگار /یا/د/گار/ ۳هجا /ی/ا/د/ــ/گ/ا/ر/ ۷واج مطابق با تلفظ معیار
یادگار /یاد/گار/ ۲ هجا /ی/ا/د/گ/ا/ر ۶ واج مطابق با تلفظ مذکور در فرهنگ لغت ها

« کلماتی مانند آسمان ، مهربان و یادگار دو تلفظی هستند . »
۲ – مجموعه ی حرف های یک واجی شامل شش گروه است :
گروه ۱ : حرف های ا ( همزه ی آغاز ) ، مانند اجرا ، عدل و ء ( همزه ی میانی و پایانی ) و ( ع ) با واج مشترک / ء / (همزه ) ، مانند رأی ، جمع
گروه ۲ : حرف های « ت و ط » با واج مشترک / ت / نبات ، نشاط
گروه ۳ : حرف های « ث ،‌ س و ص » با واج مشترک / س/ مانند : ثنا ، سما ، صفا
گروه ۴ : حرف های « ح و هـ » باواج مشترک /هـ /مانند : حامد ، هاشم
گروه ۵ : حرف های « ذ ، ز ، ض و ظ » با واج مشترک / ز / مانند : ذرّه ،‌زاهد ، ضرب ، ظاهر
گروه ۶ : حرف های « غ و ق » با واج مشترک / ق / یا /غ / مانند : غافل و قابل
۱- واج / ? / : « ء » و « ع » ۲- واج /t/ «‌ ت » و « ط »
۳- واج / h / : « ح » و « هـ » ۴- واج / z / : « ذ» و « ز » و «ض» و « ظ »
۵- واج / s / : « ث » و « س » و « ص » ۶-واج /g/ : «ق»و «غ»
 اگرچه هر یک از حرف های «غ» و «ق» درv گویش های محلی استان فارس واج جداگانه ای به حساب می آیند ولی در این جا زبان معیار مورد نظر است .
۳ – با تغییر واج اول : آن ، بان ، جان ، خان ،دان ، ران
با تغییر واج سوم : نام ،ناز ، ناب ، ناف، ناس، نار
۴ -
برادر ابراهیم – همان که از در وارد شد- دانشجوست.
الف ) آن کسی که از در واردشد ،‌برادر ابراهیم و دانشجوست .
ب ) آن دانشجو که از در وارد شد ، برادر ابراهیم است .
پ ) ابراهیم ،‌همان کسی که از در وارد شد ، برادرش دانشجوست .
ت ) برادر ابراهیم که دانشجوست ، از در وارد شد .
به دوست همسایه ام ، سلام کردم .
الف ) به دوستی که همسایه ی من است ، سلام کردم .
ب) به کسی که دوست همسایه ی من است، سلام کردم .
دوفعل معلوم ومجهول بنویسید
الف ) دو فعل معلوم ویک مجهول بنویسید .
ب ) دو فعل معلوم و دو فعل مجهول بنویسید .
پ ) دو فعل، یکی معلوم و یکی مجهول بنویسید.
علی مثل خواهرش دانشجو نیست .
الف ) علی و خواهرش دانشجو نیستند .
ب ) خواهر علی دانشجوست اما علی دانشجو نیست .
پ ) علی مثل خواهرش دانشجو نیست بلکه فقط ادای دانشجو بودن را در می آورد.
سعید باپدر ومادر معلمش برگشت
الف ) پدر و مادر سعید معلم هستند ؛ او با آن ها برگشت .
ب ) سعید با پدر و مادر معلم خودش برگشت .
پ ) سعید با پدرش که معلم نیست و مادرش که معلم است برگشت .
خود آزمایی درس شانزدهم ( گروه اسمی ۱ ) صفحه ۹۸ و ۹۹
۱ – از دیوان عظیم رودکی صد دفتر
هسته وابسته ی پسین وابسته پسین وابسته ی پیشین هسته
( صفت) (مضاف الیه ) صفت شمارشی
یک شعر مبالغه آمیز منسوب به رشیدی تعداد ابیات آن
وابسته ی پیشین هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین متمم صفت هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین
( صفت شمارشی ) (صفت ) ( صفت ) (مضاف الیه) (مضاف الیه مضاف الیه )
یک میلیون و سیصد هزار بیت باقی اندک شک
وابسته ی پیشین هسته هسته هسته هسته
(صفت شمارشی )
روز گار فّرخی و عنصری ، بازمانده ی اشعار او
هسته وابسته پسین وابسته پسین هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین
(مضاف الیه ) معطوف (مضاف الیه ) ( مضاف الیه ) ( مضاف الیه مضاف الیه )

قابل ملاحظه از میان رفتن اشعار او ،
هسته وابسته ی پسین هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین
(مضاف الیه ) (مضاف الیه ) (مضاف الیه مضاف الیه )
این تصور ذهن اشعار او نابود
وابسته ی پسین هسته هسته هسته وابسته ی پسین هسته
(صفت اشاره ) ( مضاف الیه )
۲ – دیوان : مفرد ،عام ,ساده, شناس روزگار : مفرد ،عام ، مشتق ،شناس
دفتر : مفرد، عام ، ساده ، جنس بازمانده : مفرد، عام ، ساده ، جنس
شعر : مفرد ، عام ، ساده، شناس تصور : مفرد ، عام ، ساده ، شناس
تعداد : اسم جمع ، عام ، ساده ، شناس ذهن : مفرد ، عام ، ساده ، جنس
بیت: مفرد، عام ، ساده ،جنس اشعار : جمع مکسر ، عام ، ساده ، شناس
باقی : مفرد ، عام ، ساده،جنس از میان رفتن : مفرد ، عام ، مشتق ، مرکب ، شناس
اندک : مفرد ، عام ، ساده، جنس قابل : مفرد ، عام، ساده ، جنس
شک : مفرد ، عام ، ساده ، جنس نابود : مفرد ، عام ، مشتق، جنس

نـمـودار پـیـکـانـی
۳- شاهنامه فردوسی سند افتخار زبان فارسی / هیچ ابهامی /

آغاز عصر جدید ی یا آغاز عصر جدید ی

کشف حقیقت گردش زمین / سپیده دم این عصر/ طلب شیر فروش

همین اجبار معیشت/ کله ی هر زبان نفهم/ دو خط موازی

دل سوزی آن مکارترین سوادگران / هر یک سا عت / این چنین بزرگ مردی

نـمـودار درخـتی
شاهنامه فردوسی هیچ ابهامی طلب شیر فروش همیـن اجبـار مـعـیشت
هسته وابسته وابسته هسته هسته وابسته وابسته هسته وابسته
شاهنامه ی فرودسی هیچ ابهامی طلب شیر فروش همین اجبار معیشت
هریک ساعت این چنین بزرگ مردی دو خـط مـوازی
وابسته(۱) وابسته (۲) هسته وابسته هسته وابسته هسته وابسته
هر یک ساعت این چنین بزرگ مردی دو خط موازی

آغاز عصر جدید سپیده دم این عصر کله ی هر زبان نفهمی
هسته وابسته هسته وابسته هسته وابسته
آغاز عصر جدید سپیده دم این عصر کله هر زبان نفهمی
هسته وابسته وابسته هسته وابسته هسته
عصر جدید این عصر هر زبان نفهمی

کشف حقیقت گردش زمین دل سوزی آن مکارترین سوداگران
هسته وابسته هسته وابسته
کشف حقیقت گردش زمین دل سوزی آن مکارترین سوداگران
هسته وابسته وابسته(۱) وابسته(۲) هسته وابسته (۳)
حقیقت گردش زمین آن مکارترین سوداگر ان
هسته وابسته
گردش زمین
۴ – ساده :فردوسی، ابهام ، کار ، کشف ، حقیقت ، زمین ، آغاز ، عصر ، گالیله ، طب ، اجبار ، معیشت ، کله ، خط ، موازی، ساعت ، ایتالیا
مشتق : گردش(بن مضارع+ پسوند) ، ناگزیر(پیشوند +اسم )، بی نهایت(پیشوند + اسم) ، سوداگر(اسم +پسوند) .
مرکب : شاهنامه(اسم +اسم ) ، شیرفروش(اسم + بن مضارع) ، چندرغاز(اسم +اسم ) ، بزرگ مرد(صفت +اسم )
مشتق مرکب : سپیده دم(صفت +ه + اسم ) ، زبان نفهم(اسم + پیشوند+ اسم ) ، دل سوزی( اسم + بن مضارع +یای مصدری )
۵- تک هجایی : سر، پر، که ، به ، از ، ما ، کارد، کاشت ، کار
دوهجایی : شیراز ، دفتر، سرما ، گرما ، بزرگ، فرهنگ
سه هجایی : مربع ، پرداختن ، دبستان ، دل سوزی ، وام گزار
چند هجایی : دانش آموز ، دانشمندان ، اتومبیل ، شنبلیله
۶-معانی مختلف گزاردن:
انجام دادن : کارگزار، خدمتگزار شرح وتفسیر نمودن
ادا کردن : نمازگزار، شکر گزار ، حق گزار تعیین کردن
پرداختن : وام گزار، خراجگزار صرف کردن
تعبیر کردن : خواب گزار اظهار کردن
گفتن و بیان کردن : سخن گزار ، خبر گزار، پیغام گزار، پاسخ گزار ترجمه کردن
رسانیدن وتبلیغ کردن : پیغام گزار خرج کردن
طرح کردن
نقاشی کردن
به جا آوردن
خود آزمایی درس هفدهم ( روش تحقیق (۲) ) صفحه ۱۰۷
۱- فعالیت دانش آموزی است .
۲- فعالیت دانش آموزی است .
۳- ضربت : یک بار زدن ، زدن ، زخم ، کوب
ضربه: یک بار زدن ، زدن ، ضربت ، زخم ، کوب ، آسیب ، هریک از حملات ورزشکار که به نتیجه ی مثبت برسد ، قرعه ، طاووس ، کعبتین
مراقبت : مواظبت کردن ، نگاهبانی کردن
مراقبه : نگاهداشتن قلب از بدی ها ، یکی از مراحل سلوک است .
ارادت : توجه خاص مریدبه مرشد و سالک به پیر و امثال آن ، اخلاص واظهار کوچکی در دوستی ، دوستی از روی اعتقاد وایمان
اراده : میل ، قصد ، آهنگ ، خواستن ، مشیت ، قضا ، قدر، تقدیر
۴- خیر، اسم خاص با جمع بستن به اسم عام تبدیل نمی شود ؛ زیرا«ها» دراینجا علامت جمع نیست بلکه نشانه ی نوع است ونظایر آن ها مورد نظر است و در حالت جمع نیز بر اشخاص خاص دلالت می کند مثل، سعدی ها یعنی افرادی مانند سعدی .

خود آزمایی درس هجدهم ( گروه اسمی (۲) ) صفحه ۱۱۲ و ۱۱۳
۱ – ترکیب های وصفی : دشتی پر از گاو ، آن جا، صحـرایی پر از اسب ، این اسب ها ، گوسفنـد های بسیار ، این همـه رمه ، غـلامان بسیـار ، این غلامان ، سرایی آراسته ، آن جا ، این سرا، این اندازه ، دستاری کهنه و پاره پاره و همه چیز .
ترکیب های اضافی : عمید نیشابور ، بندگان عمید ، درون شهر ، سرای عمید نیشابور و سرای که ؟
۲ – دیوانه ← درخط اول « ناشناس » و درخط ششم «شناس » است .
سرا ← سرای اول در خط ششم «ناشناس » وسرای دوم در خط ششم « شناس» یعنی سرای عمید است .
۳ – این همه رمه / سرای عمید نیشابور/ گوسفند های بسیار / بندگان امیر
وابسته ی پیشین وابسته ی پیشین هسته هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین هسته وابسته ی پسین وابسته ی پسین
(صفت اشاره ) (صفت مبهم) (مضاف الیه) (مضاف الیه ) (علامت جمع) ( صفت بیانی) ( علامت جمع) ( مضاف الیه)
۴ –
فعل بن مضارع صفت مشتق بن ماضی صفت مشتق
گفته بودی گو گویا ، گوینده (فاعلی) گفت گفته (مفعولی )
گذشت گذر گذرا، گذرنده ،گذران(فاعلی) گذشت گذشته ( مفعولی )
خواهید دید بین بینا ، بیننده (فاعلی) دید دیده( مفعولی )
نمی دانیم دان دانا ، داننده(فاعلی) دانست دانسته( مفعولی )
۵- هر یک از این واژه ها در زمان گذشته ، معنی دیگری غیر از آن چه امروزه معمول است ، داشته اند :
خدا= صاحب / شوخ =چرک / کثیف= انبوه / رعنا= خود پسند ، احمق / مزخرف = زراندود و بی ارزش
۶ – ارزش گذاری ، خواب گزار ، شماره گذاری ، قانون گذاران ، کارگزاران .
۷ – امام حسین و تسلیم ؟! / خسیس و بخشش ؟!
خود آزمایی درس نوزدهم ( مرجع شناسی ) صفحه ۱۲۲
۱- فعالیت دانش آموزی است .
۲- از بن مضارع یا ماضی فعل های زیر اسم مشتق می سازیم :
فعل بن مضارع اسم مشتق بن ماضی اسم مشتق
می رفت رو روش رفت رفتار، رفتن
پرسید پرس پرسش پر سید پرسیدن
دید بین بینش دید دیدار، دیدن ، دیده (چشم)
گفتن گوی گویش گفت گفتار، گفتن
آفرید آفرین آفرینش آفرید آفریدن ،آفریده (مخلوق)
می بخشید بخش بخشش بخشید بخشیدن

خود آزمایی درس بیستم ( گروه اسمی (۳) )ضمیر صفحه ۱۲۶
۱ –مدیر آن ← روزنامه / او ←اشرف الدین قزوینی / انتشار آن ← روزنامه / موزّعان او ← نسیم شمال
هرکدام← کودکان /از او ← نسیم شمال ( اشرف الدین قزوینی ) / من ← سعید نفیسی / اشعار او ← اشرف الدین قزوینی
من ← سعید نفیسی / از او ← اشرف الدین قزوینی / ازوی ← اشرف الدین قزوینی /بی دریغ او ← اشرف الدین قزوینی .
۲ – شبه جمله ها عبارتند از : دریغا ، افسوس که آنان نوشته اند ، بسم الله
«افسوس خوردن » و « وای وای گفتن » کاربرد اسمی دارد و شبه جمله نیست .
۳ – فعالیت دانش آموزی است .
۴- برادرم ، بعد از بیماری از روحیه خوبی برخوردار شده است .
ـ به همت منتقدان از آثار ادبی خوبی برخودار می شویم .
خود آزمایی درس بیست ویکم : ( املا و گزینش های املایی ۱ ) صفحه ۱۳۲
۱- الم ودرد/الم وشادی / علم و پرچم /علم وبیرق/ اسیر وگرفتار / عسیر و دشوار / اثیر وکره ی آتش / متبوع وپیروی شده /متبوع وفرمانروا/تابع ومتبوع /مطبوع و دل پذیر/مطبوع و دل انگیز / مطبوع و چاپ شده .
۲ – گروه ۱:« ء » و « ع » ← الیم و علیم /امارت و عمارت / ضیا، و ضیاع /آب ، تأیید ، عظیم ، بعید
گروه۲: « ت » و «‌ ط » ←باتری و باطل /طین و تین / حیاط و حیات
گروه ۳: « س » و « ث » و « ص » ←سالم وثابت وصادق / اسرار و اصرار / ثواب و صواب / سنا و ثنا
۳ – زیرا در گروه سه حرفی انتخاب باید بین سه صورت از یک واج انجام گیرد اما درگروه دو حرفی انتخاب درست باید بین دو صورت از یک واج انجام گیرد به همین دلیل امکان خطا در گزینش وانتخاب گروه سه حرفی دو برابر می شود ؛ مثلاً اگر به ما بگویند بنویس « ثابت » از بین سه حالت ، باید یکی را انتخاب کنیم :‌ثابت ، صابت ، سابت ؛ اما در گروه دو حرفی این خطا کم تر می شود ؛ زیرااز دو شکل یک شکل را انتخاب می کنیم : علم و الم
خود آزمایی درس بیست ودوم : ( مقاله نویسی ۱ ) صفحه ۱۴۴
۱- فعالیت دانش آموزی است . برای نمونه مشخصات کتاب شناسی ، داستان نویسی
– براهنی ، رضا ، قصّه نویسی ، انتشارات اشرفی ، ۱۳۴۸
- کیمیا و خاک ، نشر مرغ آمین ، ۱۳۶۲
- سپانلو ،‌ محمد علی ، اعتلای رمان نویسی در ایران ، کتاب جمعه ، ۱۳۵۸
- گلشیری ، هوشنگ ، سی سال رمان نویسی ، جنگ اصفهان ، تابستان ۴۶
- میر صادقی ، جمال ، قصّه ، داستان کوتاه ، رمان ، انتشارات آگاه ، ۱۳۶۰
- عناصر داستان ، انتشارات شفا ، ۱۳۶۴
۲ – هر دانش آموزی به دلخواه می تواند درباره یکی از موضوعات برگه نویسی کند .
خود آزمایی درس بیست وسوم ( گروه قیدی ) صفحه ۱۵۰
۱- اخیراً = قید مختص،نشانه دار ،تنوین دار / روزی=بی نشانه ، قید مشترک با اسم / غالباً= نشانه دار، تنوین دار ،قید مختص / گاه = بی نشانه ، اسم مشترک با قید/ روز به روز = قید مختص / شاید= بی نشانه ، قید مشترک / به قول طبیبان= قید مشترک با اسم / ظاهراً= نشانه دار، تنوین دار، قید مختص / هر وقت= بی نشانه ، قید مشترک با اسم / با استفاده از تمام وسایل ممکن = نشانه دار، متمم قیدی / با مشورت افراد بصیر = نشانه دار، متمم قیدی / طی مدت کافی= بی نشانه ،قید مشترک با اسم / فوراً =نشانه دار ، تنوین دار،قید مختص
۲- این دانش آموز خوش خط است . معمولا دانش آموزان راهنمایی خوش خط می نویسند
مسند قید
- امروز یکشنبه است . یکشنبه به تهران می رود.
مسند قید
- مادرش همیشه خندان بود . مادر ، خندان وارد خانه شد .
مسند قید
- او پس از شنیدن خبر ، وحشت زده شد . دانش آموز، وحشت زده به مدرسه آمد .
مسند قید
- حال بیمار چه طور است ؟‌ او چه طور توانست خود را از دست دشمن نجات دهد ؟
مسند قید
۳ – من از شنیدن سخنان استاد بهره مند وبه او مشتاق شدم .
- باید از زشتی ها پرهیز و با آن ها مبارزه کرد .
۴ – من از دعوا کردن با مردم می پرهیزم . /من از اسراف در کارها می پرهیزم .
– آن ها پس از سال ها دوری به هم بر خوردند ./ از شدت باران کاسته شد ./ از گرمای هوا کاسته شد.
خود آزمایی درس بیست وچهارم ( ساخت واژه ) صفحه ۱۵۴
۱- داشته باشند:(ه) اشتقاقی ، (- ند) تصریفی آفرینش : ساخت واژه ی اشتقاقی یکی ، عالی ترین : ساخت واژه ی تصریفی انسانی : ساخت واژه ی اشتقاقی ادبیات : (ی) اشتقاقی ، (ات ) تصریفی آزادی : اشتقاقی آگاهی : ساخت واژه ی اشتقاقی جست وجوی : اشتقاقی خواهند داشت : تصریفی نویسندگان : (نده) اشتقاقی ،(ان)تصریفی عملی : تصریفی انجام می دهند : تصریفی می نویسند : تصریفی
۲- در فعل مضارع التزامی وفعل امر « وند » تصریفی «‌ ب »‌ به کار می رود : بخورم ، بروم ، بنویسم ./بخور، برو، بنویس.
در فعل های ماضی استمراری و مضارع اخباری نیز « وند » « می » به کار می رود : می رفتم ، می روم .
۳ – سخن سرایان : تصریفی داستان ها : تصریفی ادبی :اشتقاقی سرشناس ترین : تصریفی آزادگان : «‌ ه » وند اشتقاقی و « ان یا«گان »تصریفی دل انگیزی : اشتقاقی سودمند : اشتقاقی
مصدری
۴ – واژه های مشتق : خریدار ، جلوه گر
واژه های مرکب : گلاب گیر ، جنگ افزار ، نی نامه ،‌کم مصرف ،‌اغراق آمیز ، باریک بین ، اسرار آمیز
واژه های مشتق مرکب : خیرخواهی ،قرآن خوانی ، رنگارنگ ، گوناگون .

خود آزمایی درس بیست وپنجم ( مقاله نویسی ۲ ) صفحه ۱۶۱
۱ – مقاله ی «کتاب وکتاب خوانی » استدلالی و پژوهشی است .
مقاله «چنین رفت و …»علمی ، تحقیقی ، تحلیلی است .
۲ –تکلیف دانش آموزی است .
۳ – ما : ضمیر شخصی جدا / آن : ضمیر اشاره / همه :‌ضمیر مبهم / آن : ضمیر اشاره
«چه » در جمله چه بخوانند : ضمیر پرسشی است .

خود آزمایی درس بیت وششم ( املا ، گزینش های املایی ۲ ) صفحه ۱۶۵
۱ – لذت :لذیذ ، لذایذ ، التذاذ، متلذذ .
حزن : محزون ، احزان ،حزین .
فصل: فصول ، انفصال ، منفصل ، فاصله ،مفاصل .
صغر : مصغر ، صغار ، اصغر ، صغیر، صغری ، تصغیر .
۲ – «‌ ره » : رحمت الله علیه « رض » : رضی الله عنه .
« ق . م » : قبل از میلاد « هـ . ش » : هجری شمسی .

خود آزمایی درس بیست وهفتم ( جمله مرکب ) صفحه ۱۶۹
۱- چون هوا سرد شده بود ، ماشین روشن نشد .
پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته جمله ی هسته
- ما می دانستیم که شما می آیید .
جمله ی هسته پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته
- مشکل بود که آن ها از رودخانه بگذرند .
جمله ی هسته پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته
- عجله کردم که به قطار برسم .
جمله ی هسته پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته
- هنگامی که کلید را زدم اتاق کاملا روشن شد .
پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته جمله ی هسته
- آمده ام تا شما را به عروسی دعوت کنم .
جمله ی هسته پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته
- چون از تأخیر قطار خبر داشتیم ، عجله نکردیم
پیوند وابسته ساز جمله ی وابسته جمله ی هسته
- او از کاری که کرده است پشیمان

[ شنبه 3 اسفند 1392برچسب:,

] [ 17:28 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

داستان کوتاه : توصیه لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...

[ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:,

] [ 13:52 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

مقاله کامل درباره ی شیطان پرستی در ایران اثر اسماعيل حاجي حيدري

از موسيقي تا جادو
شيطان پرستي در ايران
جام جم آنلاين: شيطان‌پرستي در ايران موضوعي است كه به ويژه در سالهاي اخير سخنان بسياري درباره آن مطرح شده و اخبار زيادي از دستگيري طرفداران آن انتشار يافته است اما واقعيت چيست؟، آيا ما شيطان‌پرستي داريم؟ و اصولا، شيطان‌پرستها چه مي‌گويند و چه مي‌خواهند؟ گزارشي را كه پيش رو داريد در ويژه‌نامه «سراب» ضميمه رايگان روزنامه جام‌جم كه امروز سه‌شنبه انتشار يافت، به چاپ رسيده است.

 از ابتداي پيدايش انسان تا به حال شيطان‌پرستي به شكل‌ها و گونه‌هاي مختلف وجود داشته است. به همين خاطر محققان براي تفكيك خصوصيات و ويژگي‌هاي آنها انواع مختلفي از آن را با نام‌هاي شيطان‌پرستي ديني، شيطان‌پرستي گوتيك، شيطان‌پرستي فلسفي و ... برشمرده‌اند.

شيطان‌پرستي رايج در دنيا در حال حاضر منسوب به تفكرات شخصي به نام آنتوان زندورلاوي است كه كليساي شيطان را در سال 1966 بنيان نهاده است.

در حال حاضر شيطان‌پرستي در دنيا توسط 3 دروازه يا بهتر بگوييم 3 عامل يا حامل وارد كشورها مي‌شود:

1 - كليساهاي شيطاني

2 - جادوگري

3 - موسيقي بلك متال

ما در ادامه به توضيح يك يك آنها مي‌پردازيم و خواهيم گفت كه شيطان‌پرستي توسط كدام يك از آنها به كشور ما وارد شده است و چه خصوصياتي دارد.

كليساي شيطان

اولين كليساي شيطاني را آنتوان زندورلاوي تاسيس كرد. در افكار و عقايد او انسان‌محور و مركز عالم هستي است و اين انسان است كه خدا را مي‌سازد. او به ولايت كسي يا چيزي با نام شيطان اعتقاد نداشته و انسان را حاكم بر خدا و شيطان مي‌داند.

اصول شيطان‌پرستي آنتوان لاوي

1 - در شيطان‌پرستي خدايي وجود ندارد و هر انساني خود يك خداست.

2 - عدم پرستش شيطان (ابليس)‌، زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد.

3 - ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبي كه اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند.

4 - اعتقاد به لذت بردن در حد اعلاي آن زيرا تمام لذات در خوشي دنيايي است و اين خوشي‌ها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را براي كارهاي روزانه آماده مي‌كنند.

او قواعد 11گانه و نيز گناه‌هاي 9گانه‌اي را براي شيطان‌پرستان تنظيم كرده است ولي آنچه مردم بعدها از شيطان‌پرستان در جهان مي‌بينند به هيچ‌وجه با اين قوانين و گناه‌ها سازگار نبوده بلكه بر ضد آنها است.

مثلا در مورد قتل، تجاوز، قرباني‌كردن، حيوان‌آزاري، كودك‌آزاري و...، آنتوان لاوي آن را قبول نداشته و در فرامين خود آنها را رد كرده است. ولي در حال حاضر مراسم شيطان‌پرستي چيزي به جز انجام اين اعمال نيست.

همه اينها نشان از تناقض‌گويي‌هاي آنتوان لاوي و پيروانش دارد. (در شيطان‌پرستي افكار و عقايد و نظرات در حال تغيير و از نسبيت برخوردار هستند.) البته همه آنها اين خصوصيت خود را قبول داشته و به آن معتقد هستند. آنها معتقدند كه چون ما خودمان خدا هستيم پس هر كاري بخواهيم انجام مي‌دهيم و اين مسخره است كه يك شيطان‌پرست به قانون يا مقرراتي پايبند باشد.

ولي جاي تعجب دارد كه اگر آنها خود را خدا و آزاد از هر چيز مي‌دانند پس چرا قوانين و مقررات و گناهاني براي پيروان خود ايجاد ايجاد كرده‌اند. تيم برتون جمله جالبي درباره شيطان‌پرستان دارد: شيطان‌پرستي آنارشي احمق‌هاست.

اين اختلافات و تناقضات زمينه‌ساز بروز مشكلات زيادي در بين رهبران و پيروان شيطان‌گرايي شده است به شكلي كه در سال 1975 شخصي به نام مايكل آكينو از كليساي شيطان جدا شد و معبدي را با نام معبد ست‌ بنيان نهاد. او برخلاف آنتوان لاوي به خدايي با نام شيطان اعتقاد داشت.

جادوگري

جادوگري قرن‌هاست كه در غرب (اروپا و آمريكا)‌ طرفداران زيادي داشته است. جادوگران غربي كه تنها عده كمي از آنها اصلا گرايشات شيطاني ندارند، در تلاش هستند تا با ارتباط با ارواح مردگان، اجنه يا شياطين، به قدرت‌هاي ماورايي شيطاني دسترسي يابند. در قرون وسطي عده بسيار زيادي از جادوگران توسط كليسا سوزانده شدند چرا كه كليسا معتقد بود آنها در پي ارتباط با شياطين قادر به دخالت در امور مادي و دنيوي هستند و نيروهاي غيرمادي خود را از منابع پليد به دست مي‌آورند. در عصر حاضر جادوي سياه يا همان بلك‌مجيك يكي از اركان و مراسم اصلي شيطان‌پرستان است و در كشورهايي چون انگلستان و آمريكا علاقه‌مندان بسياري دارد. جادي سياه به غير از كليساي شيطان توسط اساتيد خبره در دوره‌هاي آموزشي و كلاس‌هايي به علاقه‌مندان آموزش داده مي‌شود.

در حال حاضر علت اصلي ورود عده‌اي از جوانان به گروه‌هاي شيطان‌پرست يادگيري بلك‌مجيك (جادوي سياه)‌ است. جادوي سياه از مراسم آييني آفريقاييان به آمريكا آمده و در حال حاضر بيش از همه جا در كليساهاي شيطاني تعليم و تحصيل مي‌شود. بيشتر وردها و ابزار و مراسمات اين نوع جادو داراي علائم و نشانه‌هاي شيطاني هستند.

در دهه‌هاي بعد از جنگ جهاني اول فضاي اجتماعي اروپا و آمريكا به انواع تبليغات و ابزار و حتي بازي‌هاي جادوگري مانند ويجي‌برد آلوده است.

ويجي‌برد كه يك وسيله پيشگويي است در مراسم احضار ارواح استفاده مي‌شد تا سال 1967 فروش ويجي‌برد از مناپلي كه پرفروش‌ترين اسباب‌بازي بود بيشتر شد. اين خود نشان از استقبال مردم غرب به جادوگري است كه در سالهاي اخير مصداق آن را در كتاب و فيلم‌هاي مرتبط با جادوگري مانند هري‌پاتر ديده‌ايم.

خوشبختانه جادوگري غربي كه ما آن را بلك مجيك و انواع وسايل ديگر مانند ويجي برد و... مي‌شناسيم هنوز وارد ايران نشده و شايد تنها جوانان ما نام آن را از كتاب‌ها يا فيلم‌هاي هري پاتر شنيده باشند.

موسيقي بلك‌متال

شيطان وقتي كليساهاي شيطان و جادوگري را ناتوان در تبليغات ديد دروازه‌اي ديگر ساخت و آن موسيقي است.

دو دروازه جادوگري و كليساهاي شيطان‌ جهت تبليغات خود در سطح جهان داراي محدوديت‌هاي فراواني هستند. براي مثال كليساهاي شيطان تنها در چند كشور جهان موجود هستند. يا در مورد جادوگري كه تنها كشورهاي غربي از آن استقبال كرده‌اند و كشورهاي شرقي به خاطر عدم همخواني زبان آن با فرهنگ شرق اصلا از ان استقبالي نكرده‌اند.

همين مسائل باعث شده كه اين دو دروازه در قياس با موسيقي كمترين مشتريان را براي گرايش به شيطان‌پرستي داشته باشند. حال آن كه در حال حاضر موسيقي بلك متال در همه كشورهاي دنيا مخاطب و علاقه‌مند دارد و اين به خاطر آن است كه موسيقي، زباني بين‌المللي دارد و داراي ظرافت‌هاي هنري فريبنده و اغواكننده است كه مي‌تواند به‌راحتي بر احساسات مردم تاثيرگذار باشد.

علت ديگر هم راحتي دسترسي به آن است به شكلي كه به‌راحتي مي‌توان آن را توسط همه رسانه‌ها و همه ابزارهاي رسانه‌ها در همه جا در اختيار مخاطب قرار داد.

لازم به ذكر است كه اين 3 دروازه در دنيا داراي مخاطبان خاص و مخصوص خود هستند. مثلا شيطان‌پرستاني كه از طريق كليساي شيطان‌ به شيطان پرستي گرايش پيدا كرده‌اند، از همه نظر چه از نظر سن، جنس، نژاد و اهداف، خواسته‌ها و... با شيطان‌پرستاني كه از طريق جادوگري و يا از طريق موسيقي جذب شيطان‌پرستي شده‌اند تفاوت دارند.

البته از نظر تعاليم و اعتقادات نيز كليساي شيطان و موسيقي بلك متال اختلافات زيادي دارند:

مثلا در مورد كليساي شيطان، آنتوان لاوي در قوانين 11گانه و آيات 9گانه خود قرباني كردن انسان، قتل، تجاوز، حيوان‌آزاري و كودك‌آزاري را رد كرده است.

در صورتي كه در موسيقي بلك متال همه جور جرم و جنايتي انجام مي‌پذيرد و هيچ استثنا و مورد نهي شده‌اي وجود ندارد.

مورد اختلاف ديگر موادمخدر است. مثلا آنتوان لاوي شيطان پرستان را از مصرف آن برحذر مي‌دارد و معتقد است مصرف آن براي انسان‌هاي ضعيف مي‌باشد نه انسان قدرتمندي چون يك شيطان‌پرست، در صورتي كه در موسيقي متال اصلا اين‌گونه نيست و الان بزرگ‌ترين پايگاه تبليغاتي مواد مخدر در جهان موسيقي متال است.

لازم به ذكر است كه اگرچه آنتوان لاوي در تئوري‌هاي خود مسائلي مانند قرباني كردن را رد كرده ولي عملا چه خود او و چه پيروانش پايبندي‌ها را به قوانين و مقررات بيان شده نقض كرده و به آن معتقد نيستند.

اصولا در شيطان‌پرستي هيچ حكم و قانون ثابتي نمي‌توان يافت و همه احكام و عقايد نسبي هستند و اختلاف و تناقض در عقايد و رفتار در بين آنها امري منطقي و طبيعي است.

اگر تناقض‌ها و اختلافات را در كليساي شيطان‌ بتوان تحمل كرد تناقض و اختلافات در موسيقي بلاك متال بسيار گستردهتر است. چرا كه در آن با توجه به گستردگي مخاطب و تعداد بسيار زياد گروهها در همه كشورهاي جهان، هر كسي ساز خودش را مي‌زند.

در اين نوع موسيقي جهت بالا بردن تعداد مخاطبان و به‌‌تبع آن ميزان فروش كاست‌ها، خوانندگان و نوازندگان دست به هر كاري مي‌زنند و هر كليپي كه بخواهند و بتوانند بسازند مي‌سازند و به هيچ‌كس و هيچ چيز مقيد نيستند.

موسيقي بلك متال، متال مخلوطي از موسيقي و نمايش است براي همين معمولا گروه‌ها علاوه بر ارائه موسيقي خود، اعمال و رفتار نمايشي نيز ارائه مي‌دهند.

براي همين صحنه موسيقي اين گروه‌ها محل اجراي همه نوع نمايشي شده است مثلا يك گروه بر روي صحنه خودزني مي‌كند، گروه ديگر خونخواري مي‌كند، گروه ديگر مرده‌خواري و همين طور اعمالي مانند: منفجر كردن حيوان با ديناميت، نصف كردن يك زن با اره (حقه‌هاي نمايشي)،‌ آتش زدن انسان، آتش زدن انجيل، انجام اعمال جنسي منحرفانه و ... البته عجيب و غريب بودن اين گروه‌ها فقط در دكور و مسائل نمايشي نيست بلكه در محتوا نيز به همين صورت مي‌باشد.

مثلا خواننده‌اي خود را ضد خدا معرفي مي‌كند، خواننده‌اي ديگر خود را ضد دين، ديگري ضد انسان و همين طور ضدهايي مانند: ضد دنيا، ضد قانون، ضد زن، ضد جنگ، ضد دولت و ...

مثلا خواننده‌اي كه خود را  ضدبشر معرفي مي‌كند سعي مي‌كند در اشعار يا كليپ‌هاي خود اين تفكر را تبليغ كند كه مثلا ما بايد خودكشي كنيم، يا اين كه بايد نسل بشر را از بين برد يا اين كه پدران و مادران نبايد ما را به وجود مي‌آوردند و ...

البته عموما اين افكار كمتر توسط نوازندگان و خوانندگان به مرحله اجرا درمي‌آيند و بيشتر توسط مخاطبان آنها  عملي مي‌شوند. خواننده يا نوازنده بعد از اجرا سوار ليموزين خود شده و به ويلاي خود مي‌‌روند اما اين مخاطب كم‌سن و سال آنهاست كه تحت تاثير افكار يا كليپ‌ها قرار گرفته و آسيب‌هايي را براي خود و جامعه پديد مي‌آورد البته پاره‌اي از اين تفكرات عملي شده‌اند. مثلا ضدزن‌ها اقدام به دزديدن يا كشتن دخترها و زن‌ها كرده‌اند يا ضدبشرها اقدام به خودكشي دسته‌جمعي كرده‌اند، يا ضدمسيحي‌ها اقدام به آتش زدن كليساها يا كشتن كشيش‌ها كرده‌اند. مثلا در مورد اخير خواننده‌اي به نام ورك ويكرنس كه از شهرت جهاني برخوردار است و همه او را با نام بارزام مي‌شناسند، در سال 1992 اقدام به آتش زدن چند كليسا از جمله كليساي فانتوف كرد. او بعد از اين اتفاق دستگير و روانه زندان شد و در حال حاضر نيز دوران محكوميت خود را سپري مي‌كند.

البته لازم به توضيح است كه همه گروه‌هاي موسيقي متال، شيطاني نيستند بلكه حتي تعداد انگشت‌شماري گروه‌هاي معتقد به خدا نيز در آنها  پيدا مي‌شود. يا اين كه بعضي از گروه‌ها مانند متاليكا نيز وجود دارند كه در اشعار خود مسائل و مشكلات اجتماعي و سياسي روز را مطرح مي‌كنند، مثلا در اين مورد آلبوم «و عدالت براي همه» متاليكا قابل توجه است. حتي تعدادي از گروه‌هاي متال نيز وجود دارند كه در اشعار خود عليه ظلم و فساد دولت‌هاي مستكبري مانند آمريكا و اسرائيل سخن رانده‌اند.

مثلا گروه سپولترا، كليپي با نام «سرزمين» ساخته كه در آن از ظلم اسرائيل عليه ملت فلسطين سخن گفته است . البته بخش قابل توجهي از اين موسيقي را كليپ‌ها و آهنگ‌هاي ضدجنگ تشكيل مي‌دهند.

موسيقي متال در ابتداي شكل‌گيري آن، برخلاف زمان حال نوعي موسيقي ضد جنگ بوده كه تم اصلي آن مبارزه با دولت آمريكا و جنگ‌طلبي‌هاي آن بوده است. اين موسيقي در ابتدا پيام‌آور صلح و دوستي بوده است.

موسيقي متال خود داراي زيرسبك‌هاي مهمي مانند هوي‌متال، دث‌متال، تراش‌متال، بلك متال و انواع زيرشاخه‌هاي ديگر است. موسيقي هوي‌متال نسبتا از نظر محتوايي نسبت به سبك‌هاي ديگر ملايم‌تر است ولي از جنبه كفر و شرك هيچ سبكي به پاي بلك‌متال نمي‌رسد.

موسيقي بلك‌متال در دنيا بزرگ‌ترين پايگاه تبليغاتي شيطان‌پرستي است به حدي كه حتي جادوگري و كليساي شيطان نيز به پاي آن نمي‌رسند.

شيطان‌پرستي در ايران

شيطان‌پرستي در ايران تنها از طريق موسيقي بلك‌متال طرفداراني را جذب خود كرده است و دليل گرايش برخي جوانان به آن نيز نفوذ اين موسيقي به داخل كشور است.

اين نوع شيطان‌پرستي از طرف شيطان‌پرستان حقيقي با نام شيطان‌پرستي تفنني شناخته مي‌شود؛ چرا كه بعضي از خصوصيات و اصول شيطان‌پرستي كليسايي را دارا نبوده و بيشتر محصول صنعت موسيقي و جذابيت‌هاي نمايشي همراه با آن است.

البته ناگفته نماند كه در ايران تعداد كمي شيطان‌پرست واقعي يا كليسايي نيز وجود دارد كه عموما از نظر سني بالاي 30 سال دارند و عمدتا با خارج از كشور در ارتباط هستند.

آنها در تلاش هستند برخلاف شيطان‌پرستان موسيقيايي، اعتقادات خود را پنهان كنند. در ايران و خارج از آن گروه‌هايي هستند كه به اشتباه از طرف مردم به عنوان شيطان‌پرست شناخته مي‌شوند. اين دسته گروه‌هايي هستند كه رويكرد خاصي به خدا و اديان دارند و اصلا گرايشات شيطاني ندارند. مثلا گروه‌هاي ضدمسيحي كه عده‌اي از آنها منكر وجود حضرت مسيح نيستند و با مسيحيت رواج يافته در عصر حاضر مشكل دارند. اين گرايش‌ها در مورد اديان ديگر هم صادق است. در مورد خدا نيز عده‌اي هستند كه اصلا گرايشات شيطاني نداشته بلكه ديدگاه‌هاي خاصي درباره وجود خدا دارند. مثلا گروهي كه طبيعت‌پرست هستند و...

بهتر است علاقه‌مندان موسيقي متال را به 2 گروه عمده تقسيم كنيم:

1 - گروهي كه علاقه‌مند به موسيقي متال هستند ولي شيطان‌گرا نيستند. اين گروه ممكن است هرگز وارد جريان‌هاي شيطان‌گرا نشده باشند يا اين كه زماني در گذشته آن هم در سنين جواني وارد گروه‌هاي شيطان‌گرا شده‌اند، ولي در حال حاضر گرايشات شيطاني ندارند.

اين گروه عموما از نظر سني، تحصيلات و وجهه اجتماعي در سطح بالاتري از گروه دوم قرار دارند.

اين گروه بيشتر از آن كه شيطان‌گرا باشند، افراد فاقد گرايشات مذهبي و عده زيادي از آنها لائيك هستند.‌

اين گروه در كشور بيشتر در بين نويسندگان، نوازندگان يا خوانندگان حرفه‌اي اين موسيقي ديده مي‌شوند و بيشتر فعاليت‌هاي تبليغي يا فرهنگي موسيقي متال توسط اين گروه انجام مي‌پذيرد.

اين افراد كمتر در پارتي يا پارك‌ها يا فعاليت‌هاي گروهي شركت مي‌جويند و رفتارهاي ضداجتماعي و ضداخلاقي در بين آنها كمتر ديده مي‌شود. اين افراد بيشتر در حد لباس و مد و تيپ با گروه دوم شباهت دارند و سعي دارند از برخوردهاي جلف و نمايشي پرهيز داشته باشند.

2 گروهي كه علاقه‌مند به موسيقي متال و شيطان‌گرا هستند. اين گروه به قول افراد گروه اول، غيرحرفه‌اي هستند چرا كه با اين موسيقي برخورد محتوايي دارند و بيشتر جذب نمايش‌ها و شوهاي همراه با اين موسيقي شده‌اند.

موسيقي متال در ايران

موسيقي متال از سال‌ها پيش همزمان با شيوع اين موسيقي در ديگر كشورهاي جهان در داخل وجود داشته است. براي مثال فيلم پرسپوليس ساخته مرجان ساتراپي نشان مي‌دهد كه بعد از انقلاب در تهران در سال‌هاي حدود 1363 كليپ‌هاي شيطاني گروه آيرن ميدن به فروش مي‌رفته است.

به طور جدي اين موسيقي از سال‌هاي 1370 به بعد در داخل (بيشتر تهران)‌ جايگاه ويژه‌اي را بين مخاطبان باز مي‌كند.

فيلم سراب محصول روايت فتح، شاهد خوبي براي اين ادعاست. در اين فيلم نشان داده مي‌شود كه حتي خودزني، يا بي‌ديني يا حتي موسيقي رپ در سال 1372 رواج داشته است.

در فيلم با دختري مصاحبه شده كه او مي‌گويد: خدا را قبول ندارد و براي جرايمي كه تا الان مرتكب شده است، اعدام مجازات كمي است. حتي در ادامه تصاويري از خودزني او كه قبلا نام گروه شيطانيSlayer  را بر روي دستش حك كرده بوده، نشان داده مي‌شود.

به طور يقين در آن زمان كليپ گروه‌هاي شيطاني همچونSlayer  و آيرن ميدن به صورت قاچاقي يا بعدها از طريق ماهواره بين جوانان پخش مي‌شده است، البته اگرچه در حدود سال‌هاي 1370 اين موسيقي در كشور رواج داشته ولي شيطان‌گرايي به شكل امروزين آن رواج نداشته است.

منظور اين است كه شايد در آن زمان بي‌ديني و دين‌گريزي همراه با مسائل ديگري مثل خودزني، خونخواري و... به صورت محدود در كشور وجود داشته ولي شيطان‌گرايي به صورت امروزين آن، به شكلي كه مثلا جوانان علاقه‌مند اقدام به راه‌اندازي گروه يا تشكيل ميتينگ و پارتي كنند، وجود نداشته است.

در آن زمان اين موسيقي بيشتر از آن‌كه با سبك‌هاي پرخطري مثل بلك متال در كشور رايج باشد، با سبك هوي متال و آن هم گروه‌هايي مثل متاليكا طرفداراني داشته است.

مي‌توان گفت كه جرقه‌هاي شيطان‌پرستي از زماني در كشور زده مي‌شود كه جوانان در مورد اين موسيقي‌ها به وسيله كتاب يا نشريات، تغذيه فرهنگي مي‌شوند.

از حدود سال‌هاي 1373 به بعد كم‌كم كتاب‌ها و نشريات از موسيقي متال سخن مي‌گويند تا اين كه  از سال‌هاي 1375 به بعد موج گسترده‌اي از كتاب‌هاي اشعار اين گروه‌ها وارد بازار مي‌شود. بعد از انتشار كتاب‌ها چند اتفاق عمده رخ مي‌دهد:

1 - اطلاعات علاقه‌مندان نسبت به موسيقي بالا رفته و به صورت سازمان يافته‌تر عمل مي‌كنند.

2 - تمايل جوانان براي تشكيل گروه‌هاي موسيقي و غيرموسيقي بيشتر مي‌شود و به عبارتي، علاقه‌مندان در گرايش به اين موسيقي همگراتر مي‌شوند.

همزمان با انتشار كتاب‌ها، آموزش و يادگيري اين موسيقي و به دنبال آن كنسرت دادن و اجرا گذاشتن نيز شروع مي‌شود. در كنار انتشار كتاب‌ها و اجراي كنسرت‌هاست كه ميتينگ‌هاي گفتگو يا افرادي مانند ليدر يا سرگروه خود را نشان مي‌دهند.

ليدر در گروه كسي است كه از نظر اطلاعات موسيقيايي و اعتقادي يا از نظر داشتن آرشيو صوتي تصويري گروه‌هاي مختلف موسيقي از بقيه قوي‌تر است. البته در خود علاقه‌مندان اصلا چنين اصطلاحي يا معادل آن وجود ندارد. ولي معمولا در اين گروه‌ها علاقه‌مندان تحت نظر فردي به فعاليت مي‌پردازند كه واجد يكي از دو خصيصه بالاست. ميتينگ‌ها هم جايي هستند براي تبادل نظر يا بحث و گفتگو يا به قول خود علاقه‌مندان محل «كل‌كل كردن»‌.

در ميتينگ‌ها علاقه‌مندان به اطلاعات فروشي اقدام مي‌كنند و در نشان دادن قدرت خود به اعضا يا گروه‌هاي ديگر به رقابت مي‌پردازند.

محل ميتينگ‌ها عموما فضاهاي سر باز مانند پارك و ... مي‌باشد. اين محل‌ها در هر شهر يا منطقه جاهاي شناخته شده و مشخصي هستند. محل ميتينگ‌ها كه از آنها به عنوان پاتوق هم ياد مي‌شود، عموما از طريق نيروهاي امنيتي شناخته شده، هستند ولي عملا در اين مناطق امكان از بين بردن پاتوق‌ها وجود ندارد. چرا كه برخورد نيروهاي انتظامي يا امنيتي موقتي و موضعي است و اين برخوردها نيازمند برخورد همزمان از طرف خانواده و مسوولان است.

عموما علاقه‌مندان از طريق اينترنت از زمان و مكان ميتينگ با خبر مي‌شوند و به صورت آف‌‌لاين يكديگر را مطلع مي‌سازند. بعضي از مواقع تعداد افراد حاضر در ميتينگ به 50 تا 150 نفر هم مي‌رسد. البته بعضي از ميتينگ‌ها در خانه‌هاي علاقه‌مندان نيز برقرار مي‌شود.

مخاطبان موسيقي‌ متال

علاقه‌مندان موسيقي متال داراي گروه سني مشخصي هستند. اين رنج سني از حدود 14 12 سالگي شروع و عموما به 30 28 ختم مي‌شوند. بندرت اتفاق مي‌افتد كه اين جوانان بعد از سن 30 سالگي يا ازدواج، به علاقه‌مندي خود به اين موسيقي‌ها ادامه دهند.

سن شايع علاقه‌مندان 24 ‌16 مي‌باشد و نسبت حضور دختران به پسران در اين موسيقي حدودا يك به 10 مي‌باشد و اين به خاطر سبك و شكل اين موسيقي و يا حتي ضد زن در اين موسيقي است. دختران كمتر به موسيقي متال و بيشتر به موسيقي رپ علاقه‌مندند.

عده زيادي از دختران علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها توسط دوستان جنس مخالف خود جذب اين موسيقي‌ها مي‌شوند و عموما اطلاعات غلطي از اصل و ريشه اين موسيقي‌ها دارند.

بعضي از دختران علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها جهت حفظ سلامت جنسي خود سعي مي‌كنند به صورت فردي و بدون ارتباط با پسران با اين موسيقي‌ها در ارتباط باشند.

بيشتر علاقه‌مندان از نظر روحي و شخصيتي داراي ويژگي هاي خاصي هستند. آنها دوست دارند متفاوت از ديگران به نظر برسند. آنها عموما از نظر رواني سالم نيستند يا به طور كلي از معيارهاي عمومي سلامت روحي رواني درجامعه سطح پايين‌تري دارند. آنها از نظر خانوادگي نيز داراي مشكلات خاصي هستند و عموما از طرف خانواده دچار فشارها يا تنش‌هايي هستند. غالبا روابط جوانان علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها با پدر و مادر يا افراد خانواده تيره است و حتي عده‌اي خانواده را به طور كامل ترك كرده‌اند.

علاقه‌مندان موسيقي متال عموما از طرف دوستان، يا افراد فاميل يا افراد نزديك خانواده مانند برادر يا خواهر به اين موسيقي‌ها وارد مي‌شوند. چرا كه علاقه‌مندي به اين موسيقي‌ها نيازمند گذشت زمان و مجاورت با آن مي‌باشد. جوانان علاقه‌مند به اين موسيقي‌ها از همه نوع خانواده‌هايي هستند ولي بيشتر آنها از رفاه نسبي در خانواده برخوردارند.

گرايش مذهبي در خانواده نقش مهمي را در علاقه‌مندي جوانان به اين موسيقي‌ها بازي مي‌كند. طرفداران اين موسيقي بيشتر از خانواده‌هايي هستند كه از نظر گرايشات و تعصبات مذهبي در خانواده و يا ميزان آزادي عمل فرزند در خانواده دچار افراط و تفريط شده‌اند.

در بين اين گروه‌ها عموما خانواده‌ها از گرايشات اعتقادي فرزندان خود اطلاعي ندارند و فقط ممكن است آشنايي بسيار ضعيفي با موسيقي مورد علاقه آنها داشته باشند.

بسياري از خانواده‌ها يا در مورد علائم يا نشانه‌هاي مورد استفاده فرزندان اطلاعي ندارند و عده بسيار كمي هم اگر اطلاع دارند اين مسائل را فانتزي گونه و زودگذر مي‌دانند و نسبت به آن بي‌توجه هستند.

در بعضي از خانواده‌ها وقتي خانواده به فرزندان خود در مورد اين موسيقي‌ها اخطار مي‌دهد فرزندان، پدر و مادر را به شكل‌هاي مختلف اغفال مي‌كنند و موضوع را به شكلي ديگر به آنها وانمود مي‌كنند مثلا تعدادي از كليپ‌هاي كم خطر را به خانواده نمايش مي‌دهند و وانمود مي‌كنند كه آنها علاقه‌اي به گروه‌هاي شيطاني ندارند.

علت علاقه‌مندي جوانان به اين موسيقي‌ها

عموما جوانان به علت مجاورت با اين موسيقي‌ها از طرف دوستان، برادر و ... به آن جذب مي‌شوند و كمتر مي‌توان گفت كه در آنها علاقه يا استعدادي ذاتي به اين موسيقي‌ها وجود دارد چرا كه اين موسيقي‌ها با فطرت انساني همخواني ندارند و با آن در تعارض هستند.

حتي عده‌اي از طرفداران اين موسيقي واقعا علاقه‌اي به اين موسيقي ندارند ولي براي جلب توجه به زور هم كه شده سعي دارند خود را به آن علاقه‌مند كرده و خود را طرفدار آن نشان دهند. آنها حتي براي ايجاد كردن علاقه در خود به تمرين و خود آزاري هم مي‌پردازند. علت اصلي ورود به اين موسيقي‌ها از طرف جوانان خود نمايي و جلب توجه است.

در مرحله دوم جذابيت‌هاي رسانه‌اي اين نوع موسيقي‌هاست. (خشونت، سكس و...) در مرحله بعدي فضاهاي جنسي اين موسيقي‌هاست كه علاقه‌مندان از طريق آن مي‌توانند وارد محيط‌هاي پر خطر شوند و در مرحله بعدي، روحيه اعتراض، عصيان، گريز، انكار و ... نهفته در اين موسيقي‌هاست.

چگونگي ورود به اين موسيقي‌ها

بيشتر جوانان از گروه‌هاي ساده و كم خطري مانند متاليكا (هوي متال) كه بيشتر داراي اشعار اجتماعي است شروع مي‌كنند اما كم‌كم تحت تاثير تحريك و تشويق دوستان به گروه‌هاي پرخطر بلك متال وارد مي‌شوند.

فعاليت‌هاي فرهنگي مربوط به اين موسيقي‌ها در داخل كشور

كتاب:

در داخل كشور از حدود سال 1375 تا به حال ده‌ها كتاب كه عموما به صورت متن اشعار گروه‌هاي معروف همراه با ترجمه آنها مي‌باشند، به چاپ رسيده است. در كنار آنها ده‌ها نشريه نيز غافل از گرايشات اعتقادي و خصوصيات اخلاقي اين گروه‌ها اقدام به چاپ شعر يا مصاحبه از اين گروه‌ها كرده‌اند. البته كتاب‌هايي نيز با موضوع آموزش نواختن انواع سازهاي اين نوع موسيقي‌ها در كشور مجوز گرفته و چاپ شده است.

در متن اين كتاب‌ها، اشعاري با موضوعات ضد دين، خشونت، سكس و ... موج مي‌زند. در اين كتاب‌ها، نويسندگان با چاپ بيوگرافي و تصاويري از اعضاي گروه يا مصاحبه با آنها اقدام به تبليغ گروه‌هاي موسيقي كرده‌اند.

حتي در يكي از اين كتاب‌ها، نويسنده پاي خود را فراتر گذاشته و اقدام به چاپ علائم خاص كليساي شيطان روي جلد كتاب خود كرده است.

در صفحات مقدمه عموم اين كتاب‌ها سعي شده اين نكته بيان شود كه گروهي كه كتاب درباره آن نوشته شده، گرايشات ضد آمريكايي و مخالف با صهيونيسم داشته است و اين در حالي است كه عموم اين گروه‌ها آنارشيست و اصلا با هر حكومت و دولتي مخالف هستند.

تنها تعداد كمي از اين كتاب‌ها و نشريات بعد از چاپ توقيف شده‌اند يا اجازه چاپ مجدد آنها لغو شده است.

جهت درك بهتر جريان چاپ اين كتاب‌ها در كشور، به معرفي و نقد يكي از اين كتابها با نام «در انتظار آفتاب» مي‌پردازيم كه در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب درباره زندگي و اشعار خواننده گروه«The Door»  جيم موريسون مي‌باشد.

روي جلد كتاب عكس خواننده و در پشت آن عكسي از مقبره و مجسمه خواننده همراه با چند دسته گل به چشم مي‌خورد.

البته در كتاب عكس‌هاي زيادي از خواننده ديده مي‌‌شود، همچون عكس‌هايي از دوران كودكي و جواني خواننده، عكس‌هايي ازخواننده همراه با گروه موسيقي‌اش، عكسي از دستگيري خواننده در هنگام اجرا به خاطر توهين به مقدسات، عكس چند ستاره راك و جملات آنها درباره ممتاز بودن شخصيت خواننده. جهت بررسي شخصيت جيم موريسون و كتاب چاپ شده از او در ايران زندگي او را از روي فيلمي از اليور استون با نام«The Door»  كه در مورد زندگي او ساخته شده است، مورد بررسي قرار مي‌دهيم.

در سكانسي از فيلم جيم مورسيون در يك بار، مشغول به خواندن مي‌شود. او به يكباره در اشعار خود رو به پدرش مي‌گويد: «پدر، مي‌خواهم تو را بكشم» و بعد از آن جملات منحرفانه‌اي در مورد مادرش با مضمون زنا با محارم بيان مي‌كند. همه كساني كه در بار حاضر هستند به يكباره ساكت شده و به او نگاه مي‌كنند. رئيس بار به او فحاشي كرده و از او مي‌خواهد كه اجرا را متوقف و بار را ترك كند. موريسون بعد از پايان اجرا به شدت از رئيس بار به خاطر بيان جملات وقيحانه‌اش كتك مي‌خورد و مورد فحاشي قرار مي‌گيرد.

در فيلم اليور استون پلان‌هاي مختلفي درباره فساد اخلاقي او وجود دارد كه بسياري از آنها قابل بيان در اين مقاله نيستند.

در جايي از فيلم او در يك بار در حضور همگان ادرار مي‌كند، يا در اجراهاي زنده لخت مي‌شود، يا جملات ركيك و زننده به كار مي‌برد، به شكلي كه پليس در هنگام اجرا بارها به او هشدار مي‌دهد.

در فيلم، او دائم‌الخمر نشان داده مي‌شود و مصرف مواد مخدر كار هميشگي اوست، ‌او حتي مصرف مواد يا مشروبات الكلي را روي سن هم رها نمي‌كند، او چنان شيفته مواد مخدر است كه تماشاگران براي ابراز علاقه به او، در هنگام اجرا، گراس و مواد مخدر براي او روي سن پرتاب مي‌كنند. او در چند جا به مقدسات توهين كرده و جملات كفرآميز بر زبان مي‌آورد. مثلا در يك جا رو به همه مي‌گويد: «من ابليسم و هر كاري بخواهم مي‌كنم.»

او در فيلم با زني كه به نظر مي‌رسد از فرقه پگان‌ها يا شيطان‌پرست‌هاست، دوست شده و با او به شيوه شيطان‌پرست‌ها هم‌قسم مي‌شود (بريدن دست‌ها و آميختن خون دست‌ها به هم.)

او در سكانس معروف فيلم بعد از روابط نامشروع با زن شيطان‌پرست اقدام به خودزني و خونخواري مي‌كند.

خواننده در فيلم در چند جا اعلام مي‌كند كه جسم او توسط روح يك سرخپوست تسخير شده است. كارگردان در تمام فيلم اين مساله را به طور واضح به كرات تاكيده كرده است.

حضور روح سرخپوست بيشتر در جاهايي به چشم مي‌خورد كه خواننده از خود بي‌خود شده و اقدام به انجام اعمال غيراخلاقي مي‌كند.

كارگردان در بيشتر بخش‌هاي فيلم سعي كرده جيم موريسون را منحرف نشان دهد. مثلا در ارتباط او با معشوقه‌اش نشان مي‌دهد كه او خيانتكار است و با دختران و زنان زيادي رابطه دارد.

در چند جاي فيلم، پليس به خاطر حركات ناشايست خواننده روي سن به او اخطار مي‌دهد تا اين‌كه بالاخره در 20 سپتامبر 1970 دادگاه او را به علت رفتار ناشايست در ملا‡عام و انجام رفتارهاي منحرفانه جنسي و وضع بد متهم در اماكن عمومي محكوم به پرداخت 50 هزار دلار جريمه نقدي و 6 ماه حبس با اعمال شاقه محكوم مي‌كنند.

اين در حالي است كه در كتابي كه درباره خواننده در ايران چاپ شده است، نويسنده سعي كرده جيم موريسون را مردي صلح‌طلب و معترض بر ضد دولت نشان دهد.

مثلا او در كتاب بيان كرده است كه اخطارهاي پليس به او به خاطر افكار انتقادي و معترضانه او بر ضد دولت بوده است. او در كتاب خود در آلبوم«The End»  جملات منحرفانه جيم موريسون درباره مادرش را سانسور كرده و اين در حالي است كه نويسنده در كتاب خود بيان مي‌كند كه فيلم اليور استون را ديده است.

كارگردان فيلم كه با خواننده هموطن مي‌باشد در فيلمش سعي كرده او را انساني عياش و شهوت‌پرست معرفي كند، مثلا در سكانسي از فيلم دوستان خواننده در چند جا به او در مورد اضافه‌وزن او هشدار مي‌دهند و از او مي‌خواهند كه سكس، مشروب و مواد مخدر را كنار بگذارد.

نويسنده در كتاب عكس‌هايي از اجراهاي خواننده و مراسم سي‌امين سالگرد او براي علاقه‌مندان چاپ كرده است. همچنين در پايان كتاب خود 8 سايت مطرح اينترنتي حاوي مطالب خواندني و عكس‌هاي خاطره‌انگيز در مورد خواننده و اعضاي گروه او را معرفي كرده است.

همچنين به ستارگان ديگر راك ايميل زده و از آنها خواسته كه در مدح جيم موريسون جمله‌اي بگويند و جملات تحسين‌برانگيز آنها در مورد خواننده را همراه با عكس آنها به چاپ رسانده است. نويسنده در ابتداي كتاب خود علت نگارش اين كتاب را اشعار زيبا و شخصيت خواننده معرفي كرده است.

در مورد تعداد كتاب‌هاي چاپ شده با اين مضامين در ايران مي‌توان بيش از 50 جلد كتاب را تخمين زد. البته بعضي از گروه‌هاي تحقيقاتي تعداد كتاب‌هاي چاپ شده در اين زمينه را تا 200 عنوان نيز بيان كرده‌اند.

در كشور معمولا انتشارات خاصي اقدام به چاپ اين‌گونه كتاب‌ها مي‌كنند، به‌شكلي كه در مورد چاپ آنها مي‌توان تنها چند انتشارات خاص را نام برد.

اگر بخواهيم بيشتر در مورد گذشته چاپ اين كتاب‌ها صحبت كنيم جالب است بگوييم اين كتاب‌ها هر ساله از طريق انتشارات مربوط در نمايشگاه بين‌المللي كتاب به فروش مي‌رفتند و موجي از مخاطبان خود را به نمايشگاه مي‌كشاندند.

جالب‌تر آن‌كه دكوراسيون غرفه‌ها نيز مانند محتوا و جلد كتاب‌ها با رنگ‌هاي سياه و سرخ طراحي مي‌شدند.

در غرفه‌ها پوستر خواننده و گروهي كه كتاب درباره آن چاپ شده بود به عنوان هديه به خريداران كتاب اهدا مي‌شد.

جوانان علاقه‌مند بعد از خريد اين كتاب‌ها، كتاب را براي بارها مي‌خوانند (حتي اقدام به حفظ اشعار انگليسي آن مي‌كنند) و همراه با كتاب كليپ‌هاي غيرمجاز گروه مربوطه را از طريق سي‌دي‌‌هاي قاچاقي يا ماهواره تماشا مي‌كنند.

بعد از خواندن اين كتاب‌ها، علاقه‌مندان اطلاعات و نظرات خود را درباره گروه و اشعارش در ميتينگ‌هاي گفتگو، يا در پارك‌ها و يا چت‌روم‌هاي اينترنتي رد و بدل مي‌كنند.

برگزاري كنسرت موسيقي

با وجود ممنوع بودن آموزش يا تحصيل موسيقي متال در آموزشگاه‌هاي موسيقي انواع سازهاي آن در مغازه‌هاي سازفروشي به فروش مي‌رود و انواع كلاس‌هاي آموزشي آن در آموزشگاه‌هاي داراي مجوز آموزش داده مي‌شود. البته انواع كتاب‌هاي آموزشي اين موسيقي در كشور داراي مجوز هستند و حتي به چاپ‌هاي مجدد نيز رسيده‌اند.

عموم جواناني كه به‌صورت خصوصي زير نظر اساتيد يا به صورت عمومي در آموزشگاه‌ها آموزش ديده‌اند، علاقه‌مند به برگزاري كنسرت هستند.

تا به حال در بعضي از استان‌هاي كشور گروه‌هاي مختلف متال موفق به برگزاري كنسرت شده‌اند. از جمله اجراهاي مهم مي‌توان به اجراي سال 1384، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، جشنواره گروه‌ها در سال 1385 در دانشگاه تهران و همچنين اجراي ديگري در تالار خانه معلم تهران در سال 1385 و اجراهاي متعدد ديگري در تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و... اشاره كرد.

براساس ترفندهاي گروه‌ها جهت گرفتن مجوز، اجراها معمولا در دانشگاه‌ها و در تعطيلات اعياد مذهبي مانند عيد مبعث، عيد قربان و... برگزار مي‌شوند.

عموما مجوزدهندگان به اين اجراها از محتواي اين موسيقي‌ها و شكل و شيوه اجراي آن مطلع نيستند و گروه‌ها براي گرفتن مجوز اجرا، جهت اغفال مسوولان مربوطه به انواع ترفندها دست مي‌زنند.

دانشگاه‌هاي مختلفي از كشور تا به حال اجراي موسيقي متال يا راك را به خود ديده‌اند. برگزاري تعد‌ادي از اين اجراها از طرف دانشجويان و تعدادي از آنها از طرف غيردانشجويان صورت گرفته است.

بعضي از اين كنسرت‌ها با وجود داشتن مجوز در زمان اجرا به علت هيجانات شديد تماشاگران تعطيل شده‌اند.

اجراها معمولا با نورپردازي‌ها و دكوراسيون‌ها يا آرايش‌ها و تيپ‌هاي جالب‌توجه مخاطبان و نوازندگان همراه است، به شكلي كه حراست دانشگاه بعد از برگزاري اجرا و در ايام تحصيلي اجازه ورود نوازندگان يا تماشاگران را به دانشگاه‌ها با اين تيپ‌ها و آرايش‌ها‌ نمي‌دهد.

حتي ممكن است تماشاگران در روز اجرا در مسير حركت به دانشگاه توسط نيروي انتظامي دستگير شوند. اين اتفاق چند سال پيش در شيراز رخ داد و اجراي زيرزميني يك گروه به‌خاطر دستگيري تماشاگران كه با ميني‌بوس قصد حركت به محل اجرا را داشتند، لغو شد.

نكته ديگري كه قابل توجه است حضور خبرنگاران خارجي قبل و بعد از اجرا و تهيه گزارش‌هاي مستند خبري توسط آنها مي‌باشد. تا به حال گزارش‌ها يا برنامه‌هاي مستند زيادي توسط گروه‌هاي غربي و اروپايي در مورد موسيقي غربي در ايران ساخته شده است. حتي ديده شده است كه يك محقق خارجي از طرف فلان دانشگاه غربي براي دريافت مدرك دكتري يا انجام پروژه تحقيقاتي به ايران آمده و به تحقيق درباره گروه‌‌هاي موسيقي يا گروه‌هاي شيطاني پرداخته است.

برگزاري اجراهاي زيرزميني

چون در بيشتر مواقع برگزاري اجرا روي سن و يا در اماكن دولتي و عمومي غيرممكن است، گروه‌ها اقدام به برگزاري اجراهاي زيرزميني مي‌كنند كه معمولا در محافل خانگي صورت مي‌گيرد.

در اين اجراها تماشاگران و علاقه‌مندان به رقص متال به جنباندن شديد سر مانند دراويش اهل تصوف  مي‌پردازند.

اين رقص انرژي زيادي از تماشاگر مي‌‌گيرد و بعضي از تماشاگران با مصرف قرص، انرژي خود را براي انجام چند ساعته‌ آن تقويت مي‌كنند. گاه انجام اين رقص براي مدت زياد باعث بروز اختلالات جسمي در بين علاقه‌مندان شده و كار آنها به بيمارستان كشيده مي‌شود.

تلويزيون و راديو

در تلويزيون، برنامه‌هايي كه ريتمي تند و نياز به موسيقي‌هاي پرجنب‌وجوش دارند مانند برنامه‌هاي ورزشي، خبري يا تبليغات بازرگاني و... از اين موسيقي‌ها در برنامه‌هاي خود استفاده مي‌كنند.

البته بعضي از سريال‌ها يا فيلم‌هاي داخلي كه محتواي ترسناك يا موضوعات مربوط به شيطان دارند نيز از اين موسيقي‌ها استفاده مي‌كنند كه در اين صورت موزيك آنها توسط آهنگسازان داخلي ساخته مي‌شود.

بعضي از موسيقي‌هايي كه در برنامه‌هاي غيرداستاني تلويزيون مورد استفاده قرار مي‌گيرند، توسط بعضي از گروه‌هاي شيطاني با گرايشات منحرفانه كار شده‌اند.

استفاده برنامه‌سازان از اين موسيقي‌ها به دلايل زير است:

1 - ساختار اين موسيقي‌ها با محتواي برنامه‌ها متناسب است و در صورت استفاده نكردن از اين موسيقي‌ها، پيدا كردن موسيقي جايگزين كار مشكلي است.

2 - برنامه‌سازان چون تنها از ساختار مفرح و شاد اين موسيقي‌‌ها بهره مي‌گيرند از محتواي اين گروه‌ها يا گرايشات سازندگان آن آگاه نيستند. به غير از تلويزيون، اين موسيقي در برنامه‌هاي راديويي نيز به كرات مورد استفاده قرار مي‌‌گيرد كه براي نمونه مي‌توان به راديو جوان اشاره كرد كه بيش از همه از اين موسيقي‌ها استفاده كرده است.

البته به غير از موسيقي‌ها، تلويزيون تا به حال چندين بار از نشانه‌ها يا مفاهيم شيطاني در برنامه‌هاي خود استفاده كرده كه همه به صورت ناآگاهانه بوده است.

براي مثال پخش تيزر تبليغاتي از موسسه‌اي كه جايزه آن داراي عدد 666 بود يا همچنين شعري كه بارها در يكي از سريال‌هاي شبكه 3 توسط هنرپيشگان خوانده مي‌شد و اين عدد در آن به كار رفته بود.

يا همچنين دكور و لوگوي يكي از برنامه‌هاي شبانه شبكه 3 كه متناسب با يك نشانه شيطاني بود. اين علائم در برنامه‌هاي خارجي كودك و نوجوان نيز مورد استفاده قرار گرفته‌اند مانند علامت «كرانادو&

[ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:,

] [ 13:38 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

ابلیس و فرعون

مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس مي تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابليس با
شيوه مخصوص خودش (
جادوگري و سحر) آن خوشه انگور را به دانه هاي مرواريد تبديل کرد.
پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرين بر تو که استاد و ماهري.
ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نکردند، تو با اين حماقت چگونه دعوي خدايي مي کني؟

[ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:داستان,داستان پندآموز,داستان ابلیس وفرعون,

] [ 13:28 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

داستان مداد

داستان مداد

پسرک پدربزرگش  راتماشا می کردکه نامه ای می نوشت.

بالاخره پرسید:ماجرای کارهای خودمان را می نویسید؟دربارهی من می نویسید؟

پدربزرگش ازنوشتن دست کشیدولبخندزنان به نوه اش گفت:

_درسته درباره ی تومی نویسم اما مهم تر ازنوشته هایم مدادی است که باآن می نویسم.می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند

این مدادشوی.

پسرک باتعجب به مدادنگاه کرد چیز خاصی درآن ندید.اما این هم مثل بقیه مداداهایی است که دیده ام.بستگی داره چطوربه آن نگاه کنی.

صفت اول:

می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود داردکهحرکت توراهدایت می کند.اسم این دست خداست.اوهمیشه بایدتورادرمسیراراده اش حرکت دهد.

صفت دوم:

گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی وازمدادتراش استفاده کنی.این باعث می شودمداد کمی رنج بکشد اما آخرکار،نوکش تیزتر

 می شود.پس بدان که بایدرنج هایی راتحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود که انسان بهتری شوی.

صفت سوم:

مدادهمیشه اجازه می دهدبرای پاک کردن یک اشتباه از پاکن استفاده کنیم.

بدان که تصیح یک کارخطا،کاربدی نیست.درواقع برای اینکه خودت را درمسیردرست نگهداری مهم است.

صفت چهارم:

چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست،زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است.پس همیشه مراقب درونت باش چه خبر است.

صفت پنجم:

همیشه اثری از خود به جا می گذارد.

بدان هرکار در زندگی ات می کنی روی به جا می گذاردوسعی کن نسبت به هر کاری میکنی هوشیار باشی وبدانی چه می کنی.

 

[ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:,

] [ 12:39 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

کتاب نامنامه کردی

نامنامه کردی
چو ايران نباشد تن من مباد بدين بوم و بر زنده يک تن مباد
از آنجاييکه ريشه های زبان کردی و پارسی هر دو از پهلوی اشکانی و ساسانی سرچشمه گرفته می شود در نتيجه واژه
هايی آشنا در بين هر دوی اين زبانهای غنی و کهن خاورميانه وجود دارد و حفظ و نگهداری از آنان و استفاده و رايج
نمودن آنها در جامعه کهن ايران وظيفه تک تک ما ايرانيان است پس بر آن شديم تا برای زدودن نامها و واژگان تازی از
کشور ايران زمين است تلاش نماييم . به راستی چرا تا زمانی که ما واژه های اصيل ايرانی که به زبان کردی داريم يا
حتی واژه های آذری باستانی که هنوز ديده می شود يا خراسانی يا بختياری و . . . را نا ديده بگيريم و به سراغ اقوامی
بيگانه - بدوی - متجاوز و بدور از هرگونه تاريخ و تمدن برويم که هدفشان عربيزه کردن ايران زمين است . پس شما نيز
در کنار ما به جای تک تک نامهاو واژه های عربی از واژه ها و نامهای اصيل ايرانی ( آذری - کوردی - پارسی و . . . )
استفاده کنيد . باشد که کشور اهورايی ايران زمين دگر بار با منش ايرانی و هويت ملی اش اقوامش اداره گردد .
برای شادی و رامش روح انوشه کوروش بزرگ ابر مرد ورجاوند تاريخ جهان دست در دست ما کوردستان ترکيه و عراق را به
ميهن کهنش ايران بازگردانيم
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
بوران/ بوران / توفان / عمومی
په ژاره / پژاره / نگرانی / عمومی
په ژماره / پژماره / فکر و خيال . تنها در کردی ايلامی کاربرد دارد. / عمومی
په شيو / پشيو / افسرده / عمومی
بيگه رد/ بگرد / بی عيب / عمومی
ئاوات/ آوات/ آرزو/ عمومی
ئارارات/ آرارات/ نام کوهی در کردستان ترکيه/ پسر
ئاران/ آران/ قشلاق/ پسر
ئاراس/ آراس/ رود ارس/ پسر
ئارمين/ آرمين/ نام پسر کيقباد منسوب به آرام/ پسر
ئاريان/ آريان/ آريايی/ پسر
ئاکام/ آکام/ انجام/ پسر
ئاکوو/ آکو/ کوه بزرگ. قله ی کوه/ پسر
ئاگرين/ آگرين/ آتشين. کنايه از آدم شجاع/ پسر
ئاميار/ آميار/ يار و ياور. در کردی ايلامی هاويار گفته می شود./ پسر
ئه ر ده لان/ اردلان/ نام قديمی کردستان/ پسر
باشوان/ باشوان/ نام کوهی در بانه/ پسر
بريا/ بريا / کاشکی / پسر
به رزان / برزان / بلندی / پسر
به رکاو/ برکاو / دامنه ی کوه / پسر
به يان / بيان / سپيده دم. بامداد / پسر
پاکو / پاک / دسته گياه بسته نشده / پسر
پشکو / پشک / اخگر/ پسر
پيشه وا / پيشوا / رهبر/ پسر
به فراو/ بفراو / آب برف ذوب شده . کنايه از زلالی و پاکی/ دختر
به فرين/ بفرين / برفی. کنايه از سفيدی و پاکی/ دختر
بووژان/ بوژان / باليدن و نمو کردن. نام روستايی در ايلام/ دختر
باوان/ باوان/ خانه ی پدری/ دختر
ئارينا/ آرينا/ آريايی نژاد/ دختر
ئه سرين/ منسوب به اشک/ دختر
ئالان/ آلان/ منطقه ای در کردستان/ دختر
ئايرين/ آيرين/ آتشين/ دختر
ئه وين/ اوين/ عشق/ دختر
ئاساره/ آساره/ ستاره/ تنها درکردی ايلامی رواج دارد./ دختر
ئاسکول/ آسکل/ بچه آهو. در کردی ايلامی بدان آسک می گويند./ دختر
ئاسمين/ آسمين/ ياسمن/ دختر
ئاسو/ آس/ افق. در کردی ايلامی به صورت ئاسوو( آسو) کاربرد دارد./ عمومی
بيخه وش/ بيخوش / ناب و خالص . کردی باشووری/ دختر
بيری / بيری/ شيردوش / دختر
به ناز / بناز / نازنين / دختر
به يانه / بيانه / ميوه ی به / دختر
په پرووک / پپروک / شکوفه. تنها در کردی ايلامی رواج دارد./ دختر
په رژان/ پرژان / کار / دختر
په ره نگ / پرنگ / گوشواره / دختر
ئابا: پدران/اجداد
ئابتين: نام پدر فريدون
ئابرا: برادر بزرگ
ئابيستا: ئه ويستا/کتاب اسمانی زرتشت
ئاپولو: خدای هنر در ايران باستان
ئاتبين: نام پدر فريدون
ئاترو: اتشين
ئاتروپات: نام سرداری در زمان حمله اسکندر
ئاتروسا: مانند اتش
ئاتليا: نام يکی از شهرهای ماد باستان
ئاتور: اتش
ئاتوربان: اتشبان
ئاتوسا: نام يکی از شاهزادگان کرد ماتيانی در سال ٧١۶ قبل از ميلاد
ئاتوی: نام يکی از سرداران ماد
ئاته ر: اتش
ئادان: زمين حاصلخيز
ئادو: خدای باد در ايران باستان
ئاده م: انسان خوب
ئارا: ارايش
ئاراد: نام فرشته ای است در کيش زرتشت
ئارارات: کوهی از سلسله جبال زاگرس
ئاراز: اشک چشم/يکی از سرداران کرد زعفرانلو/رودخانه ای بين شوروی و ايران
ئارازياش: نام شهری باستانی
ئاراس : ئاراز
ئاراسپاس: از بزرگان ماد و نگهبان معبد پانته آ
ئاراسته: ارايش شده چيزی را به کسی متوجه کردن
ئاراسته: زيبا
ئارام: ارام/ارامش
ئاراميش: ابريشم
ئاران: دشت وسيع/منطقه ای در اذربايجان شوروی/نام منطقه ای باستانی
ئارباس: کورد/لقبی است که يونانيان به کيقباد دادند
ئارباکو: از سرداران ماد
ئارخه يان: مطمئن اسوده
ئاردا: نام فرشتهای در ايين زرتشت
ئاردو: از اسامی باستانی ايرانيان
ئاردهلان: نام سابق ولايت کردستان
ئارده و: په پوله
ئارزو: ارزو
ئارش: پسر اروين از شاهزادگان کيانی/ارش کمانگير معروف/معنا
ئارشام: ارشام از بزرگان ماد
ئارشو: نام يکی از سرداران ماد
ئارشين: پهلوان باستانی
ئارمان: هدف ارمان
ئارمين: نام پسر کيقباد/ارام گرفتن
ئارمينا: ئارمين
ئارنا: اريايی نژاد
ئاروا: فرشته ای از ايين زرتشت
ئاروان: زاد سفر/توشه/اذوقه
ئاروين: ازمون/تجربه از شاهزادگان کيان
ئاره به با: نام کوهی معروف در بانه
ئاره ز و : ارزو
ئاريا: اقوام سفيد پوست
ئاريارات: نام پادشاه باستانی
ئارياس: نام يکی از فر مانروايان ماد
ئاريام: ايرانی اريا
ئاريان: اريايی ها/نام روستايی
ئاريو برزين: سردار دلير کرد که در برابر يورش اسکندر مدتها پايداری کرد
ئاريتما: نام يکی از سرداران ماد
ئاريز: کوهی است در اطراف سنندج/نام گلی
ئارين: نژاد هند و ارو پايی
ئارينا: نژاد اريای ايران بزرگ
ئازا: نترس
ئازاد: وارسته
ئازاده: اصيل /وارسته
ئازادان: نام يکی از بزرگان دوره ساسانی
ئازر: نام قديمی کوهستان ساسون در ترکيه
ئازرم: حيا / شرم
ئازور: کوهی در اطراف در ياچه وان ترکيه که اکنون ساسون نام دارد
ئازيتا: دختر پادشاه ماد/مادر کورش
ئازين: زينت
ئاژال: سبزه/ گياه
ئاژه نگ: نام درختی
ئاژين: ريز/روان ساختن
ئاسا: ساده / معمولی/مانند
ئاسالان: بهاران
ئاسايش: راحتی
ئاسک: اهو/اسکه
ئاسکول: غزال
ئاسکه: اهو
ئاسکی: اهو
ئاسو: افق
بابان: خاندان/يکی از خاندان معروف
بابونه: گياهی بهاری با بوی خوش
بابه ت: روا/شايسته/متناسب
بابه ک: نژاد/تيره
با به ک: امين/استوار
بابه کان: لقب اردشير پاپکان بنيانگذار شاهنشاهی ساسانی
با تينوک: گل سرخ
با جيلان: باژ يلان/عشير ه از کردها
باخان: با غها
بارام: ستاره مريخ/يکی ز شاهان ماد
بارزان: ايل / منطقه ای از کردستان
بارمان: نام پهلوانی تورانی
با ريسان: قبيله ای از کردهای کو هستان
بازان: به زرتشتی که مسلمان شده گفته می شود
بازوه ر: پر نده ای است
بازيار: بازپرس/باز دارنده
بازيان: نام محلی در کر دستان
باژ يلان: باجيلان/نام قبيله ای از کردها
با ستينک: غنچه گل تازه شکفته
با سکار: قدرتمند
با شوان: نام کوهی در بانه
با شار: مقاومت
با لا به رز: بلند قد
با له وان: نو عی پرنده شکاری
بامشاد: يکی از نوادگان در بار ساسانی
باوه ر: مرز بين دو مزرعه/جويبار مو قتی
با وه ند: اصيل
با وين: يکی از قبايل کرد
باهور: باد سخت
برزو: دلير
بر وا: باور/تصديق
بروسکه: جرقه
بريقه: شوق
بر يوان: نام يکی از قبايل کرد خراسان
بز وين: محرک
بژ وار: سر سبز
بژ ول: مژده/مژدگانی
بژ وين: سر سبز/سبزه زار
بژيو: قوت / روزی
بنتا: نو نهال
بنو شه: بنفشه
بوار: محل عبور در رود خانه
بوبان: نام منطقه ای در کردستان
بوروا: باور /تصديق
بوژان: رشد کردن
بو ژانه: گل خوشرنگ که بوی خوشی ندارد
بو نخوش: خو شبو
به هار: عروس
به بيونه: با بونه
به تاو: روان / سريع
به تين: با قدرت/نيرومند
به خته ور: خوشبخت
به ختيار: صاحب اقبال
به خشا: بخشنده
به خشين: بخشيدن
به رام: خوشبو
به رامه: خوشبو
بر وا: يقين/ايمان/ باور
به رتاو: افتاب
به ردل: محبوب/عزيز/صبحانه
به ر زان: بلنديها/نام قبيله ای در کردستان
به رزاو: ابشار/مد دريا
به رزو: شکوه و عظمت
به رزه ک: سکو/جای بلند
به رزين: منبر/نام يکی از رهبران
به رکو: تو شه و زاد/نقطه مقابل پاشکو
به روار: کوهستانی در منطقه کردستان
به رهه م : ميوه/ثمر
به ريز: ارجمند
به ژوار: نوعی درخت سخت
به ستام: نام دهی در کردستان
به ستو ره: جويبار
به سوز: شاد/خوشحال
به فران: پاک /سفيد مانند برف
به فراو: جويی که از ذوب شدن برف درست شده
به فرين: پر برف/برف مانند
به فه ر: مبارک/برف
به لار: طناز
به لين: قول /وعده
به نا: گياهی خوردنی
به ناز: نازه نين/طناز
به ناو: معروف/مشهور
به نه وش: گل بنفشه
به هار: بهار
به هرام: ستاره مريخ/يکی از شاهان ساسانی
به هرک: درياچه
به هارات: گياهی خوشبو
به همه ن: از اسامی باستانی/فرشته ای در ايين زرتشت
به هه شت: فردوس
به هيز: قوی / پر توان
به يان: سپيده دم
به يبوون: نام گلی
به ينه ت: وفا/عهد
بی تا: بی همتا/نمونه
بيتاوان: بيگناه
بيژه ن: نام پهلوانی معروف/ترانه خوان
بيساران: نام روستايی در کردستان
بيستون: کوهی معروف در کرمانشاه که از آثار جهانی ايران می باشد
بيسو: بی گمان
بيشو: بی اندا زه
بيکه س: تنها/بی کس
بيهزاد: از نژاد خوب
پارسا: پرهيزکار
پاکدل: پرهيزگار
پاکرو: خوش رفتار
پا کناو: خوش نام/مورد احترام
پا کيزان: پاکيزه ها
پر بار: پر ميوه/ پر ثمر
پر دل: با جرات
پر سا: جويا/سايل
پر شنگ: اشعه خورشيد/پرتو
پرو سکه: جرقه
پژال: جوانه نازک
پژان: پخش کننده
پشتيار: حامی
پوشين: سر زمينی که پر از گياه خشک باشد
پويا: دونده/رونده
پويان: پوييدن
پوين: مرغ کاکل دار
پويه: تاج سر هد هد
په پوک: بی نوا
په پوله: پروانه
په رديس: بهشت
په رديکا: نامی در ماد باستان
په رژان: فراغت/مشغوليت
په رژين: پر چين/مرزی که با گل و گياه درست کنند
په ر وين: ثريا
په روا: نترس/پروا
په روان: نام شهری
په روانه: پروانه
په رويز: نام شاه ساسانی
په ره نگ: فروغ/گوشواره
په ری: فرشته
پريسا: مانند پری/پری مانند
پريشاد: پريشاد
په ريناز: زيبا مانند پری
په شوک: اشفتگی/پريشان
په يمان: از ته دل گريه کردن يا خنديدن
پژمان
پيشرو: جلو دار
په يام: خبر /پيغام
پيروت: مرشد
پيشکه و: مترقی
پيشه وا: امام/رهبر
تابان: تابنده
تافگه:ابشار
تارا: پارچه نازک سر عروس
تاسا: ارزو مند
تا لا: بخت و اقبال
تامان: ديواری از جو انه تنيده شده
تاويار: اتشبان
توانا: قادر/توانا
تروسکه: جرقه
تريفه: شعله/تابش ماه
تريشه: تابش ماه
تليا: اسوده
ته نها: تنها/تک/يگانه
توانا: توانا/ قدرتمند
توتيا: تر بيت شده/دست اموز
توران: دام بان
توروس: نام کوهی در کردستان ترکيه
توشه: زاد سفر/توشه سفر
ته رانه: اواز
ته رسا: معشو قه معروف شيخ صنعا
ته بار: دودمان
ته رو: درختی جنگلی
ته نا: اسوده
ته ما: اميد/منتظر
ته ناز: نازنين/با کرشمه
ته وا: اميد
ته وار: شا ه باز
ته وال: پرنده
تيبا: اهو
تيرداد:از سرداران دوره ماد و اشکانی
تيراو: سيراب:شاداب
تيروژ: افتاب
تيناب: رويا
تينا: گل
تيما: جلگه دشت
تيشک: ذرات نور خورشيد
جمشيد: از اسامی باستان اقوام ايرانی
جوان: زيبا:خوشکل
چالاک: چابک
چا و گش: چشم روشن
چاوکال : چشمی که مايل به ابی باشد
چاويار: ناظر/نگهبان
چر کو: جنگل انبوه/کوه جنگلی
چرو: جوانه درخت/شکوفه برگ
چريکه: صدای خوش/صدای رسا
چنار: درختی است جنگلی
چه له: زيبا
چنوور: نام گلی
چه مه ن: سبزه زار
چيا: کو هستان
چياکو: کوهی کوچک
خاکسار: فروتن
خه شايار: فرمانروا
خورشيد: افتاب
خوسره و: نام پادشاهی
خوشناو: سخا وتمند
خو گر: انيس
خونچه: غنچه
خه بات: مبارز/کوشا
خه را مان: با ناز رفتن
خه رمانه: هاله ماه
خه زال: تند وتيز
خه زه ل: برگ خزان
خه يال: وهم/خيال
خا تون: خانم
خسرو: نام پادشاه ايران
دادا: خواهر
دارا: ثروتمند
داوه ر: داور / قاضی
داژ يار: رزق و روزی
دايان: ماما
دريا: دريا/زيرک
دژار: قلعه
دلارا: معشوق/دلارا
دلارام: دلارام/اسوده
دلاوا: بخشنده
ديمن: دشت /صحرا
ديلان: نوعی رقص کری
دلبهر: دلبر
دل پاک: يکرنگ
دلخوش: دل خوش
دلدار: عاشق/شجاع / زنده دل
دلزار: دلزار
دلروبا: دلربا
دلشاد: خوشحال
دلکه ش: دلکش
دلگير: محبوب
دلنيا: اطمينان
دلنه واز: دلنواز
دلوفان: مهربان
دله ناز: دلناز
دلير: شجاع
دورنا: نام پرنده ای بسيار زيبا
دمان: کشتزار
دلان: صاحب دل
ده ريا: بحر
ده ليا: دريا
دياری: هديه
ديانا: معبدی که خرابه های ان هنوز در شهر کرد نشين کنگاور کرمانشاهان مو جود است
دينا: پسنديده
ديوا: تارا
رابين: مشاور/معتمد
رازيار: راز دار
رازان: گفته ها/اسرار
رازاو: اراسته
رازاوه: اراسته
رازيان: نام دهی در کردستان ايران وعراق
رازين: رازان
راژانه: رازيانه
راسپر: سفارش کننده
راشين: تو شه
راگر: راه گير
رامان: متفکر
راماو: متفکر
رامتين: نام سازنده
راويار: شکارچی
راميار: سياس/سياست مدار
رامين: معشوقه ويس
راهی: نجات ازاد
راهين: اموزنده اموزگار
روبار: رودبار
رزگار: رهايی/نجات
رزمان: جنگجو
روبه خال: رويه خال
روپاک: رو پاک
روخسار: سيما/رو
روزان: ايام/دوران
روزگار: زمانه
روژ بهار: روز بهاری
روژان: روزها
روژين: روزان/زيبارو مانند روز
روسا: روسا از اسامی باستانی که در کتيبه داريوش بزرگ در بيستون امده است
روسته م: قهرمان و پهلوان نامدار
رو شنه نگ: زيبا رو
روکسانا: زيبا رو
رو گه ش: خندان/بسيم
رو مه ت: رخ گو نه
رو ناک: در خشان
رو نياس: نام گياهی
روومه ت: صورت
روژ ينه: روژين
روژينا: مانند روز
روزيتا: نام گلی سرخ رنگ مشهور در فرانسه
روژيار: خور شيد /افتاب
رهبه ر: فر مانروا
ره زين: نمکين/دهی در کردستان ايران
ره گه ز: نژاد
ريباز: رهگذر
ريبان: ره بان
ريبوار: رهگدز
ريبه ر: باخچه
ريبين: راهنما/راه شناس
ريتا: شبروی
ريحانه: نوهی سبزی خوش بو/ريحون
ريزان: راه دان/دانشمند
ريز ين: ريزان
ريژان: باريدن تند باران
ريژاو: ابشار/نام ييلاقی در قصر شيرين
ريژه ن: برکت
رينما: راهنما
ريسا: عرف / عادت
ريده ر: رخصت/مفت
رهءف: مهربان
زارين: نام کوهی در غرب ايران
زاموا: منطقه ای کشف شده و باستانی در سردشت
زانا: دانا
زانيار: عالم
زونا: گياهی با گل سياه رنگ
زردشت: پيامبر اقوام ايرانی که در سواحل دريای اروميه ساکن بودند
زرو: گياه برگ زبر
زريا: دريا
زريان: باد جنوب
زريبار: نام درياچه ای در مريوان
زريوان: دريا بان
زمناکو: کوهی در اطراف حلبچه
زورار: جريان تند اب/پر اب
زوران: نوعی کشتی باستانی کردی
زه به ر: بهره
زه واره: نام برادر رستم دستان
زيبا: قشنگ
زيره ک: دانا/هوشيار/ نام خواننده بزرگ کرد
زين: معشوقه مه م
ژيوار: کنار /حاشيه
ژاله: نام گلی
ژالان: گل ژاله
ژوان: ميعاد گاه
ژاوه رو: نام منطقه ای در کردستان
ژيار: تمدن فرهنگ
ژيان: زندگی کردن/نام روزنامه ديگر پيره مرد
ژيلا: اسم دختر
ژيلوان: نام پسر کرد
ژين: حيات / زندگی
ژيلا: اسم دختران
ژيله مو: باقی مانده اتش در خاکستر
ژينا: زندگی
ژيوار: اسم کوه و منطقه ای در اورامانات
ژينه ر: راژيان
ژير: دان
سابان: نشانه/شناخت راه
ساتا: نام يکی از سرداران ماد
ساران: سران/امرا
سارم: نامی برای مردان
سارمه: گل زرد در پاييز و بهار
سارو: سردار کرد در دوران شاه اسماعيلنام پرنده ای است
ساريسا: نام شهری باستانی
ساسان: بنيانگذار سلسله ساسانيان
ساسون: نام امارتی کردنشين در بتليس/اسم کوهی در ترکيه
ساکو: ساده/يکسان
ساکار: ساده /بی ريا
ساکا: يکی از قباد
سه فين: کشتی
ساگار: يکی از طوايف کرد سوبار
سالار: سالار بن ماملان از امرای کرد/پيشرو
سامان: دارايی/پاک و صاف
سا مره ند: نام کوهی در مهاباد
سامه: پيمان
سا مينه: اسم قبيله ای از اکراد بود
سانا: اسان/ سهل
سا نيار: نام قبيله ای از اکراد
ساوا: نوزاد /بچه کوچک
سپيده: سفيد/سپيده
ستيره: ستاره
سه ردار: فرمانده
سرمه: گردنبند طلا وجواهر
سروش: نوا/اهنگ سرود
سروه: نسيم/زمزمه
سره وان: ارامش
سريوه: سرود/نسيم
سکالا: شکايت
سمکو: رييس ايل شکاک/اسماعيل اقای سمکو
سنور: مرز/سرحد
سه نو بر: درخت سنوبر
سوسه ن: سوسن
سودابه: همسر کيکاووس
سوران: لهجه ای از زبان کردی
سورمه: سورمه چشم/نامی دخترانه
سوزه: باد خنک
سوسه ن: نام گلی است
سو شيا ن: موعد دين زرتشت
سو لاف: ابشار
سولان: نام گلی
سوما: روشنايی
سو هه يل: نام ستاره ای
سو يند: قسم/سو گند
سه ر به رز: سر بلند
سه تيا: دنيا/ روزگار
سه ر به رز: محترم/با افتخار
سه ر به ست: ازاد /وارسته
سه ر په ل: فرمانده
سه ر چل: شاخه نازک
سه ردار: بزرگ
سه ر ده م: هنگام/لحظه
سه ر سه و ز: خوش ا ب و هوا
سه ر کاو: فرمانده /قله کوه
سه ر که وت: پير و ز/ مو فق
سه ر گول: بهترين از هر چيزی/ سر سبد
سه ر مه ست: شاد/سرخوش
سه رو: سرو نو عی درخت
سه روک: رهبر
سه روناز: سرو ناز
سه روه ش: شاد مان
سه روين: رو سری/سر پوش زنانه
سه مه ن: گل ياس/بت
سه مه ند: اسب زرد رنگ
سه ناز: بندر خوش اب و. هوا
سه وين: روسری
سه هند: نام کوهی در اذر بايجان
سه يران: سيران/ پيکنيک
سه يفان: شکارچی
سی وان: نام کوهی
سيا مه ک: نام يکی از بزرگان
سيا مه ند: سيا مند
سيبار: نام قلعه ای
سيروان: نام دهی در کردستان
سيمين: زرين
سينا: نامی برای مردان
سيما: رخسار
سعادت: خوشبختی
سعيد: خوشبخت
سميرا: ساه رخسار
شاباز: باز شکاری
شا په ر: پر بزرگ پرندگان
شا خه وان: کو هنورد
شادی: خوشی
شا د مان: خوشحال/برادر شيرويه
شارو: بکر/دست نخورده
شاکو: شاهو/کوه بزرگ
شا مار: قهر مان
شانا: باد ملايم
شا ناز: ناز دار/ اهنگی در مو سيقی دوران ساسانيان
شانی : با ناز راه رفتن
شاهروخ: نام يکی از شاهزادگان کرد
شاهوار: نيرومند
شاهين: عقاب
شايان: لايق /شايسته
شايسته: نيکو
شکو فه: شکوفه
شلير: لاله سرنگون/ دره ای در کردستان سردشت
شنو: نام شهری
شوان: رم يار/ چوپان
شورش: انقلابی/قيام
شوران: تنو مند
شوره بی: بيد مجنون
شه پو ل: موج دريا
شه راره: گرمای سوزان
شه رمين: با شرم و حيا
شه ر وين: نام کوهی در کردستان
شه کره: نوعی گياه
شه مال: بادی است که از شمال می وزد
شه مامه: دستنبو
شه نگه: زيبا
شه و با: نسيم شب
شه وين: پريشان/اشفته
شه و بو: گل شب بو
شه و که ت: بزرگوار
شه و مه: مهتاب
شه و نه م: شبنم
شه هرام: مرد متين
شه هريار: شهريار
شه هريبان: شهر يار
شه هلا: افسونگر
شه يدا: عاشق
شياکو: نام کوهی اغست در اطراف گيلان غرب
شير دل: نام يکی از سرداران کرد ايوبی
شير کو: نام کوهی
شيبا: باد خنک
شير زاد: از خا ندان کرد
شيرين: معشوقه ليلی/مطبوع
شيلان: نسترن کوهی
شيما: اسم زيبا برای دختران
شينا: توانا /قدرتمند
شيوا: ابی رنگ//سبزه زار/رسا
شيواو: گرفته/نگران
شهين: نام پرنده ای
شه سوار: نام سرداری
فردين: دارنده ايين زرتشت
فرشاد: فرشاد
فرمسک: اشک
فروهر: روح /جاويدان
فريا: به کمک رسيدن
فريدون: قهرمان با ستانی اقوام ايرانی
فر مسک: اشک
فريشته: پری
فريناز: پر يناز
فه رامرز: نام پسر رستم
فه را نه ک: نام مادر فريدون
فه ر زاد: فرزاد
فه ر زا نه: فه رزان
فه ر زين: وزير درباری شطرنج
فه ر شيد: فرشيد
فه رهاد: فر هاد قهرمان شيرين و فر هاد
فه ريبا: فريبنده
فه ريبو ر ز: نامی برای پسران
فه ريکه: سبزه نرسيده
فيان: شرم اور
فه هيمه: عاقل
فريبو ر ز: نام سرداری
قا ره مان: قهرمان
قاسپه: اواز کبک
قومری: نام پرنده ای است
قه ند يل: نام کوهی/لوستر
کا بان: کد بانو
کا را کو: نام ايالتی ار قوم ماد
کار دوخ: نامی برای قوم کرد
کا رزان: دانا/عاقل
کاروان: کا ر وان
کا ر و س: گياهی خو شبو
کاله: نو ر س
کا مران: خو شبخت
کا مره وا: کا مياب
کا مياب: کا مروا
کا ميار: ارزو مند
کانی: چشمه
کاوه: کاوه منسوب به کاوه اهنگر
کا وان: انقلاب بزرگ /سخره سنگی
کا ويار: کو هنورد/نگهبان کوه
کريشه: نوعی پارچه
کلارا: نام کوهی در اطراف پنجوين عراق
کو چه ر: مهاجر
کوردستان: نام سرزمينی ايرانی که شامل ترکيه و عراق می باشد
کوردو: نام باستانی در باره کردها
کورده: خطاب به يک کرد
کوسار: کوهستان
کو يار: همراه سفر در کوه
که ژال: زيبا/زيبا روی
که ژان: کوهها
که ژو: سفيد پوست
که ژين: ابريشم
که وی: کوه برفی
که و يار: حامی و نگهبان
که هيا: کد خدا
که يا نوش: کيانوش
کيا: پادشاه با قدرت
کی وار: گياه خاردار
که يوان: ستاره زحل
کيو سان: کو هستان
کيو مه رز: لقب ارش پهلوان نامدار
کيو مه رس: نام نخستين پادشاه پيشدادی ايرانی کرد
گزينگ: اخرين و اولين زرده افتاب/نام اتشکده بزرگ کردها
گزيزه: نوعی گل
گلاله: طرح /نقشه
گليار: گل انار
گو وه ند: شادی /عروسی
گو ده رز: نام يکی از فرزندان کاوه اهنگر
گوران: نام يکی از طوايف کرد
گولاله: نام گلی
گولارا: گل ارا
گو لان: گلها/نخستين ماه بهاری در کردی
گو لباخ: گل باغچه
گو لبه هار: گل بهار
گو لچه ن: گل انار
گو لپه ر: گل پر
لاوين: قبيله ای از کردها/نوازش دهنده
ليلا: دختر کيقباد که در ٣ سالگی مرد
ليو ال: لب لعل
ماران: ييلاقی در اورامان
مارتيا: نام سردار ايلامی طبق نبشته سنگ بيستون
ماردين: نام منطقه وشهری در ترکيه
ماريا: پهلوانان و جنگاوران قوم ميتانی کرد را ماريا می گفتند
مارين: نام گياهی که فقط در کوهستان ها می رويد
ما رينه: يکی از اثار باسنانی در ترکيه
ما زيار: سردار ماد در لشکر کورش
ما ژ ده ک: نام پيامبر ايرانی در دوره ساسانی
ماسا: ماه اسا
مامز: اهو
مانا: نام دولتی در ماد/ نام خداوند بزرگ
ما نو شا: اب خوردن/ما نوش
ماندانا: دختر اژ ديد هاک که مادرش کورش بود
ما نوش: ماه نوش
ماهر و: رخ همچون ماه
ماه شه ره ف: ماهشرف/ نام همسر خسرو خان والی اردلان که شاعر بر جسته ای نيز بود
ما هور: تابناک
مر وا ری: مرواريد/سنگی است قيمتی
مروف: انسان
مزدا: بزرگ
مو ژده: نويد/مژده
مه ترا: باران
مه ر جان: سنگی قيمتی سرخ رنگ
مه ر دو خ: خدای باستانی بابل
مه رينا: نام روستايی
منيژه: محراب
منو چهر: پيشداوری
مژ گان: مژگان خبر
مه رام: هدف / مقصود
مه ستانه: سر خو ش
مه ژير: مهاجر
مه ستور: مست دارای شرم و حيا
مه کين: محبوب/با نمک
مه لان: پر نده
مه نو شان: نام حاکمی که از طرف کيخسرو منصوب شده
مه ها: بزرگ/ عظيم
مه هتاب: مهتاب
مه هشيد: مهتاب
مه هناز: مهناز
مه هين: بزرگ
مه يلان: ارزو
ميترا: الهه عهد و پيمان / الهه نور و دادگستری ايرانيان باستان
ميخه ک: ميخک
ميد يا: سر زمين ماد و نام سلسله ماد
ميلاد : دانش اموز /شاگرد/تولد
ميهران: صاحب فضل و کمالات
ناری: نام تر ا نه ای
نا ريا: قاصد/ پيک
نازار: پر ناز
نا زاف: شاداب
ناز په ری: نام بهرام گور
نازدار: کسی که نازش خريدار دارد
نا ز نين: دلربا
نازی: نازنين
نا زيلا: ناز يلی
نا سکی: نازک
نا سيار: اشنا
نانا: خدای جنگ در ميان اقوام باستانی
نا هيد: گياهی مانند ستاره /ستاره
نشتمان: وطن
نو شان: نو شيدن
نوش ئا فه رين: نوشافرين
نگين: شانس /بخت/نگين
نگار: بت/معشوق
نو شيار: نو شاننده
نو شين: گوارا/نو شيدن
نو شينه: گوارا
نو و سه ر: نو يسنده
نه به ز: خستگی ناپذير
نه چيره وان: شکارچی
نه خشين: پر نقش و نگار
نه رمين: رعنا قامت
نه ر گس: گل نر گس
نه سا: زمين و محل افتاب نگير
نه سته ره ن: نام گلی
نه سرين: گل نسرين
نه شميل: دلربا/خوش اندام
نه کيسا: چنگ زن و موسيقی دان خسرو پرويز
نه مام: نهال
نه به ر: تازه رسيده
نه و رو ز: نخستين روز بهاری/عيد باستانی
نيار: هنر پيشه
نياز: هدف
نيان: غرس کردن/نهادن
نير گس: نام گلی نيلی رنگ
نيشا: نشانه
نيکسار: نام منطقه ای در نزديکی سيواس ترکيه
نيگار: بت/ دوست داشتن
نيلو فه ر: نام گلی است نيلی رنگ
نيلو: همان نيلو فر است از روی دوست داشتن می گو يند
نسيم: باد/ نام بادی است بهاری
نويد: مژده
ورشه: درخشش /براق
و نه و شه: بنفشه
وه ر زيا: بزرگ
و نار: اماده /مهيا
ويان: دلربا
ويدا: اشکار/هويدا
ها فال: رفيق
هانه: چشمه
هاوار: نام کوه دماوند در اويستا
ها و ری: همراه / دوست
ها وتا: هما نند/مانند
ها وژين: همدم /همزيست
ها و يار: حامی يکديگر
ها يا: اگاه
همايون: مبارک/ معشوقه همای
هو ريان: قبيله ای از قبايل کرد
هو زان: دانشمند
هو شه نگ: هو شنگ
هو گر: ساعی/اميد وار
هو مان: صاحب /خداوند
هو نيا: شعر
هه ر زا: نام قبيله ای در کردستان ق م
هه ر سين: نام شهری در در کردستان ايران
هه ژار: فقير/تهيدست
هه ژير: زيبا / باهوش
هه ستا: قبيله ای از کردها ق م
هه لا له: گل لاله
هه لبه ست: شعر منظم دارای وزن
هه لکه وت: رويداد
هه لگورد:کوهی در کردستان
هه لمه ت: حمله / يورش/نام فرمانده ای کرد
هه لو: عقاب/ پرنده شکاری
هه نار: انار
هه نگا مه: از اسامی کردی که در کرمانشان و اورامانات رايج است
هيدی: صبور
هيرا: وسيع/بزرگ
هيمن: هيمن
هينا: ماهر/امو زش ديده
هيژان: لايق/ارجمند
هيوا: اميد
يادگار: يادگار
ياران: دوستان/ رفقا
ياسا: قانون/روش
يا سه مه ن: يا سمن
يا وه ر: دوست /حامی
يه کد ل: دوست/راستين
يه گا نه: يگانه
يه لدا: دراز/ شب يلدا
يه مان: نترس
پاينده ايران و اقوام کهن آريايی آن

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:,

] [ 21:47 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

داستان مردمان بیمار

داستان آموزنده مردمان بیمار

روزی سقراط حکیم مردی رادیدکه خیلی ناراحت ومتاثربودند.علت ناراحتی اش راپرسید.

شخص پاسخ داد:درراه که می امدم یکی ازآشنایان رادیدم.سلام کردم.جواب ندادوبابی اعتنایی وخودخواهی گذشت ورفت.

ومن از طرزرفتاراوخیلی رنجیدم.

سقراط گفت:چرارنجیدی؟مردباتعجب گفت:خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.

سقراط پرسید:اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده وازدردبه خودمی پیچید.آیا ازدست او دلخور ورنجدیده می شدی؟

مردگفت:مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.

سقراط پرسید بجای دلخوری چه احساسی می یافتی وچه می کردی؟

مردجواب داد:احساس دلسوزی وشفقتووسعی میکردم طبیب یادارویی به او برسانم.

سقراط گفت:همهاین کارها را بخاطر آن می کردی که او رابیمارمیدانستی.آیاتنهاجسمش بیمارمی شود؟

وآیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟

اگرکسی فکروروانش سالم باشدهرگز رفتار بدی ازاودیده نمی شود؟

بیماری فکری وروانش نامش غفلت است.وباید بجای دلخوری ورنجش نسبت به کسی که بدی می کندوغافلاست دل

سوزاند وکمک کند.وبه او طبیب روح و داروی جان می رساند.پس ازدست هیچ کس دلخورمشو وکینه به دل مگیر

وآرامش خودرا هرگزازدست مده.بدان که هروقت کسی بدی می کند درآن لحظه بیمار است.

 

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:,

] [ 21:1 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی اول دبیرستان

پاسخ خود آزمایی های ادبیات اول
درس اول صفحه ی ۶
۱- سزاوار ، خوش گوار- نیستی ، هستی
خواری ، سروری زیبنده ، درخورنده گزید ، رسید بازپسین ، پیشین بندی ، پندی راه نماینده ، آگاهاننده ستوده ، شنوده
کار ، خار .
۲- ارجمند گرداننده ی بندگان از خواری ، درپای افکننده ی گردن کشان از سروری .
۳- دعا می کند تا دنیا برقرار است بر پیامبر و خاندانش درود باد.
۴- علم ناقص و جزیی ما را به دریای بی پایان علم و معرفت خود متصل کن .
۵- زیرا با گستاخی خود نشان می دهد معرفت حضور در بارگاه خداوندی را ندارد و از بین بردن غرور راکه لازمه بندگی است به جا نیاورده است .

درس دوم
ادبیات حماسی (رزم رستم وسهراب (۱) ) صفحه ی ۱۴
۱- بیت های : چویک ماه شد، همچو یک سال بود برش چون بر رستم زال بود
چوده سال شد زان زمین کس نبود که یارست با وی نبرد آزمود
۲- پسر پدر را بکشد و سپس سهراب نیز به دست فرستادگان مخصوصش کشته شود و به این طریق دشمنان جدی او از بین بروند.
۳- کاووس را از تخت بردارد و پدرش ، رستم را به جای او بنشاند و سپس به توران آمده افراسیاب را نیز از تخت به زیر کشد.
۴- افراسیاب

 

درس سوم رزم رستم و سهراب (۲) صفحه ۲۰
۱- سرنوشت : زیرا از دید سازندگان داستان حکم سرنوشت تغییر ناپذیر است ، به گفته ی سهراب : چنین رفت و این بودنی کار بود.
افراسیاب : زیرا با فرستادن دوتن از فرماندهانش (هومان و بارمان ) مانع از شناسایی پدر وپسر شدند .
کاووس : به علت انتقام از رستم نوشدارو نمی فرستد .
رستم : زیرا با وجود اصرار وپافشاری سهراب ، نام خود را نمی گوید .
سهراب : به علت جوانی و خامی با ساده دلی از رستم فریب می خورد وخود را معرفی نمی کند .
۲- تکلیف دانش آموزی
۳- نوش دارو، داروی شفابخشی بود که کاووس آن را در اختیار داشت، بعد از این که رستم پهلوی سهراب را می درد گودرز را نزد کاووس می فرستد و از او نوشدارو طلب می کند اما کاووس از فرستادن دارو خودداری می کند زیرا با خود می گوید اگر سهراب بهبودی یابد پدر و پسر خطری جدی برای ما پیش می آورند
وقتی رستم از زابل فرا خوانده می شود در آمدن درنگ می کند و کاووس از این گستاخی برآشفته می شود و به گیو فرمان می دهد که رستم را بردار کند و رستم با شنیدن این سخنان خشمگین می شود و با پرخاش به او از درگاه بیرون می آید و عاقبت بزرگان با التماس او را برمی گردانند ، لذا کاووس با خود فکر می کند وقتی سهراب بهبودی یابد رستم بدو پشت گرم شده و دیگر بدو وقعی نمی نهد رستم پس از شنیدن پاسخ منفی کاووس خود برای گرفتن دارو به راه می افتد اما هنوز راهی نرفته بود که خبر می دهند سهراب درگذشته است .

 

۴- صفحه ی ۱۷-مصراع اول بیت : زدش بر زمین بر به کردار شیر بدانست کاو هم نماند به زیر
ومصراع دوم بیت: چوبشنید رستم ، سرش خیره گشت جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
۵- چون اجل ومرگش فرا رسیده بود توانایی ایستادگی در مقابل رستم را نداشت .
۶- صفحه ی ۱۵ : به سهراب گفت ای یل شیر گیر کمند افکن و گرد و شمشیر گیر
دگرگونه تر باشد آییـــــن ما جز این باشـــد آرایش دین ما

 

وصفحه ۱۵و۱۶ کسی کاو به کشتی نبـــرد آورد سر مهتــــــری زیر گرد آورد
نخستین که پشتش نهد بر زمین نبرد سرش گرچه باشد به کین

 

صفحه ۱۷ : کنون گرتو درآب ماهی شوی وگرچون شب اندر سیاهی شوی
وگرچون ستاره شوی بر سپهر ببری ز روی زمین پاک مهــــــر
بخواهد هم از توپدر کین من چو بیند که خاک است بالیــن من

 

وصفحه ی ۱۷: از این نامداران گردن کشــــــــان کسی هم بــرد سوی رستم نشان
که سهراب کشته است و افکنده خوار تورا خواست کردن همی خواستار
ودو بیت پایانی همین صفحه (صفحه ۱۷) نیز موقوف المعانی اند.
۷- در مثنوی هر بیت قافیه ای مستقل دارد و برای سرودن مطالب طولانی و داستان مناسب است در حالی که قافیه درغزل در پایان مصراع اول و مصراع های زوج می آید و معمولاً ابیات غزل بین ((۵ تا۱۵)) است و محتوایی عاطفی دارد.
درس چهارم میر علم دار صفحه ۳۳
۱- ابیات زیر نارسایی قافیه دارد: صفحه ۲۶ بیت یازده چه تقصیر دارند طفلان من / که درپای آب روان جان دهند . صفحه ی ۲۷- بیت دو : مگر کنی به جهان بیعت یزید قبول / دهیم آب به طفلان تو دراین میدان
و بیت چهار = یارب به برادر به چه سان عرض نمایم گویم چه به آن شاه ؟ بود لال زبانم
صفحه ۲۸ بیت ۱(یک ) = برادر جان ، زجا برخیز وآور ذوالجناح امروز / که از بهر جهاد اهل کین گردم سوار امروز
صفحه ۲۹-بیت ده = خدا ناکرده گرما را ز یک دیگر جدا سازند / نه من روی تو را بینم ، نه تو روی مرا دیگر
صفحه ۳۱ بیت ۷و۸ امیر جهان الحذر ، الحذر / زعباس ، شیر ژیان ، الحذر
برس داد لشکر که از دست رفت / سیه شد جهان ، الحذر ، الحذر
و بیت ده : اگر به قطره ی آبی لبش کند سیراب / دگر به جنگ سپه کس نماند از اشرار
۲- صفحه ۳۱ بیت پنج : شمر حضرت عباس و امام حسین (ع) را ((مطلع نورین )) می داند و در همین صفحه عمرسعد در بیت شش ، امام حسین (ع) را ، امام زمان خویش می خواند و دربیت هفت حضرت عباس را شیر ژیان می داند.
۳- ۱- تفاوت در معنای لغوی تعزیه و نمایش است : تعزیه یعنی عزا داری و نمایش یعنی نمایش دادن یا نمود یافتن
کاری است . تعزیه ، گونه ای از نمایش مذهبی است .به ویژه نمایش وقایع کربلاست .
۲- فرم وشکل تعزیه ، برخلاف نمایش فاقد پیچیدگی است و از ساختی سطحی و تک بعدی برخــــوردار اسـت به
گونه ای که اجرای آن را بسیار ساده می سازد و به همین سبب صحنه را به سهولت می توان به وجود آورد یا
تغییر داد .
۳- درتعزیه شخصیت نمایشی وجود ندارد، بلکه شخصیت ها کاملاً شناخته شده هستند . لذا گفت و گوی نمایشی در تعزیه وجود ندارد. درواقع نوعی شبیه خوانی و نقالی است و به دلیل شناخته بودن ، تماشاگران با آنان به راحتی ارتباط برقرار می کنند.
۴- درتعزیه گریم یا اصلاً وجود ندارد یا درحدی بسیار ساده مطرح است .
۵- لباس ها در تعزیه معمولاً در دو رنگ قرمز وسبز است درحالی که در نمایش لباس ها بسیار متنوع است .
۶- زبان و بیان در نمایش تابع عوامل متعدد موجود در نمایش است ، درحالی که در تعزیه بیان ، محاوره ای و عامیانه است .

 

۴- تکلیف دانش آموزی

 

درس پنجم سمک و قطران
۱- سوگند خوردن به نان و نمک مردان و به صحبت جوان مردان
پای بندی به عهد وپیمان و سوگند
۲- شیر آمدی یا روباه ؟
۳- به عنوان ضمانت و پشتوانه ی عهد و پیمان و سوگند .
۴- آتشک
۵- صفحه ۳۸- بند دوم سطر چهارم : توکیستی و از کجا می آیی و به کجا می روی ؟
و بند پایانی سطر اول : او را دل تنگ دیدم . گفتم : ای پهلوان ، چرا دل تنگی ؟
صفحه ی ۳۹ سطر آخر : هردو باهم عهد کردند .
صفحه ی ۴۰
بند دوم : قطران گفت : ای آتشک ، شیر آمدی یا روباه ؟ سطر بعد : قطران نگاه کرد و سمک را دید.
بند آخر
سطر اول
هردو برخاستند و به خیمه ی قطران آمدند. قطران را دیدند بی هوش افتاده . سمک گفت : ای آتشک او را چگونه ببریم ؟
صفحه ی ۴۲ سطر اول
گفتند : این شخص دیگر کیست ؟ گفت : او برادر من است .
۶- سیاست بود . سمک و قطران دشمن هم بودند و نقشه کشیدن برضد دشمن سیاست است و سمک هیچگاه به قطران قولی نداده بود که بعد با پیمان شکنی به او خیانت کرده باشد.
۷- آتشک عاشق دلارام است و فردی فرصت طلب است که به محض این که متوجه می شود سمک می تواند او را به محبوبش برساند به راحتی به امیر خود خیانت می کند .
۸- فرو بریم : برپا کنیم . قفا زدن : سیلی زدن ، پس گردنی زدن .
۹- می گویند یک مرغابی در آب تصویر (نور) ستاره می دید ، خیال کرد ماهی است . قصد کرد آن را شکار کند ولی چیزی پیدا نکرد. وقتی چند بار امتحان کرد و نتیجه ای نگرفت ، (آن کار را ) رها کرد . روز دیگر هربار در آب ماهی می دید تصور می کرد همان روشنایی روز قبل است و شکار نمی کرد و نتیجه ی این تجربه آن بود که تمام روز گرسنه ماند.
۱۰- گو

 

درس ششم داستان خیر و شر صفحه ی ۵۰
۱- خیر .
۲- کشاکش همیشگی نیکی و بدی و حاکمیت خوبی ها و این که سرانجام نیکی رستگاری و عاقبت بدی تباهی و نابودی است .
۳- زیرا شر به سبب بدجنسی تصور می کرد که خیر مروارید خود را بعداً پس می گیرد لذا گفت باید چشم هایت را ببخشی که هرگز نتوانی آن را پس بگیری .
۴- هردو داستان کشاکش نیکی و بدی را نشان می دهد و مثل این داستان ، در آن جا نیز هابیل نماد خوبی و قابیل نماد شر و ستمگری است .
۵- گوهر اول : همان لعل و گوهر است که شر آن را از خیر می دزدد و گوهر دوم استعاره از خیر است .
۶- تکلیف دانش آموزی .
۷- داستان ((مرد ونامرد)) که اصل آن از کتاب هزار ویک شب است و آقای مهدی آذر یزدی آن را بازنویسی کرده است و داستان بینوایان رویارویی ژان والژن و ژاور و داستان هابیل و قابیل .
۸- سعی کن تا می توانی در پی کسب علم و دانش باشی زیرا این گوهر گرانقدر در انتظار تو نمی ماند.
آینه ات را جلا ببخش تا نور حق در آن تجلی کند. (آینه استعاره از دل )

 

درس هفتم طوطی و بقال صفحه ی ۵۴
۱- پیام این دو بیت با پیام درس یکسان است ، هردو به قیاس نابه جا اشاره دارند. مردان حق و انسان های معمولی ظاهری یکسان دارند درحالی که تفاوت آن دو بسیار است . همان طور که تلفظ شیر درنده با شیر خوردنی یکسان است ولی هرکدام ماهیتی جدا دارند.
پس نباید مردان حق رابا سایرین مقایسه کنیم وبامعیارهای خود،آنان رابسنجیم چون در آن صورت به خطا رفته ایم .
۲- دو بیت پایانی در حقیقت نتیجه ی تمثیلی است که مولوی از داستان خود گرفته است : هزاران پدیده ی همانند وجود دارد که تفاوتشان بسیار است ، بسیار آدم های ناپاک و زشت و شیطان صفت وجود دارند که به ظاهر عابد و زاهد جلوه می کنند و مردم فریب ظاهرشان را می خورند پس نباید دیدی سطحی داشت و انسان های وارسته را با آدم های ناپاک قیاس کرد.
۳- زیرا کار طوطی و مرد جولقی هیچ ارتباط و سنخیتی با هم نداشت و قیاسی نابه جا بود.
۴- الف ) قیاس کافران و جادوگران بارگاه فرعون که خود را با حضرت موسی (ع) مقایسه می کردند و می خواستند با او مقابله کنند درحالی که جادوگران با مکر وجادوگری توانستند ریسمان هایی را چون مار به حرکت درآورند ولی عصای موسی با اشاره و قدرت خداوند به اژدهایی تبدیل شد و همه بساط جادوگران را بلعید. گمراهان و غافلان بین معجزه ی پیامبران و سحر ساحران فرقی نمی نهند.
ب) قیاس مسیلمه ی کذاب که خود را با پیامبر برابر دانسته ادعای نبوت کرد درحالی که پیامبر به بالاترین مرحله رسید و در شمار بالاترین انسان ها قرار گرفت و مسیلمه در تاریخ به دلیل کثرت دروغگویی به صفت کذاب شهرت یافت .

 

درس هشتم (( گل هایی که در نسیم آزادی می شکفد )) صفحه ی ۶۴
۱- انقلاب اسلامی ایران و ایثار و از خود گذشتگی مردم در آن دوران .
۲- هردو یک پیام و مفهوم را می رساند. خون و ایمان دریک سو نماینده ی معنویت و تفنگ و شمشیر در سوی دیگر نشان خشونت ، بیانگر این مسئله است که معنویت ، شهادت و ایمان بر خشونت ، ظلم و استبداد و شمشیر پیروز است جمله ی اول مربوط به انقلاب اسلامی و عبارت دوم تصویر قیام عاشورای حسینی است با این که امام حسین (ع) به شهادت رسیدند اما پیروز حقیقی این میدان ایشان بودند .
۳- با فرا رسیدن آزادی ، هنر و ذوق و استعدادهای مردم شکوفا می شود.
۴- هنرمندان خود را با انقلاب مردم که چون قطاری سریع به جلو می رفت همراه و منطبق کردند.
۵- مردم را راهنمای هنرمندان می داند.

 

خودآزمایی درس خط خورشید صفحه ی ۶۷
۱- شب : نماد حکومت ظلم و ستم و استبداد ، آسمان : خوبی ها و پاکی ها ، فصل خزان : دوران ستم ، ستاره و شهاب : مبارزان راه آزادی ، هوای مه آلود: فضای شبهه ناک ستم ، پاک کن : مزدوران حکومت نور: امام خوشید : آزادی
۲- قالب نیمایی یا آزاد
۳- گاهی شهابی مشق های شب آسمان را خط می زد . پاک کن هایی از ابر تیره
خط خورشید را پاک می کرد . خون خورشید آتشی در شفق زد.
( ممکن است تصور شود وقتی شهاب نماد مبارزان است دیگر نمی تواند تشخیص باشد . درحالی که وقتی کلمه ای نماد باشد دامنه ی گسترده ای را دربر می گیرد از جمله معنی واقعی خود عبارت نیز می تواند تعبیر شود و لذا می تواند تشخیص محسوب شود.)
۴- امام خمینی با رهبری مردم و انقلاب اسلامی ، سرنوشت وطن را دگرگون ساخت و مسیر تاریخ این سرزمین را متحول نمود.
۵- درشعر (( آب زنیدراه را )) از مولوی :
باغ سلام می کند، سروقیام می کند / سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد کلمات باغ ، سرو ، سبزه و غنچه مراعات نظیر دارد. و بیت هفت بین کلمات شراب ، خراب و مست و خمار مراعات وجود دارد ودرشعر خط خورشید بین کلمات دفتر ، حرف ، صفحه و در صفحه ی بعد بین مشق شب و خط زدن و پاک کن و بین نور ، خورشید ، آتش ، شفق و شرق مراعات نظیر وجود دارد.

 

درس نهم دریادلان صف شکن صفحه ی ۷۴
۱- ازحاشیه ی اروندرودوبه دست جوانانی که درحاشیه ی اروندرودگرد آمده اند و آماده ی هجوم به دشمن اند.
۲- در جبهه ها همه ی چیزهای معمولی ، حقیقتی دیگر می یابند و اشیا گویی گنجینه هایی از رازهای شگفت خلقت هستند.
۳- تکلیف دانش آموزی .
۴- بعضی ها وضو می گیرند و بعضی دیگر پیشانی بندهایی را که رویشان نوشته اند ((زایران کربلا)) بر پیشانی می بندند . بعضی دیگر از بچه ها گوشه ی خلوتی یافته اند و گذشته خویش را با وسواس یک قاضی می کاوند.
- بچه های مهندسی آخرین کارهای مانده را راست و ریس می کنند و

- بچه ها همان بچه های صمیمی وبی تکلف ومتواضعی هستندکه همیشه درمسجدونمازجمعه ومحل کارت می بینی.
- آن روستایی جوانی که گندم وبرنج و خربزه می کاشته ، امشب سربازی است درخدمت ولی امر و
.
۵- از کرخه تا راین ، خط آتش ، بوی پیراهن یوسف
برج مینو ، سجاده ی آتش ، سریال(( لیلی با من است)) که به شکل فیلم سینمایی نیز در آمده است.
۶- صفحه ۷۳= در معرکه ی قلوب مجاهدان خدا ، آرامشی که حاصل ایمان است ، حکومت دارد.
و صفحه ی ۷۲- صف طویل رزمندگان تازه نفس
با آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است- وسعت جبهه ی فتح را به سوی فتوحات آینده طی می کنند.
۷- امروزه به معنی پیشوا و جلودار و رهبر سردسته به کار می رود ، در گذشته ۱- در هیئت های مذهبی به کسی که بین نوحه خواندن یا سینه و زنجیر زدن با صدایی بلند یا حسین ، یا شهید و
می گوید. ۲- در فرهنگ معین آمده است:سردم :۱- محل اجتماع درویشان ،خانقاه۲- اتاقی چوبی که دردهه ی عاشورانزدیک مسجد یا تکیه برپا می کردند و آن را با شمایل ائمه و بزرگان و قالیچه ها و لوازم درویشی می آراستند و شب ها از واردین پذیرایی می کردند و
۳- (زورخانه) محلی سکو مانند که مشرف بر گود است و مرشد بر آن قرار گیرد و همراه ضرب ، ورزش را رهبری کند .
می توان نتیجه گرفت که سردم دار به کسی گفته می شود که خانقاه دار و یا فردی باشد که مسؤول آماده کردن اتاق چوبی نزدیک مسجد یا تکیه باشد و یا کسی که در زورخانه آن محل را برای مرشد برپا می کرده است و با ظرف سردم که ظرفی برنجی بوده است انعام و پاداش مرشد را جمع آوری می کرده است .
خودآزمایی شعر پاسخ صفحه ی ۷۶
۱- این رسم ایرانی که به هنگام سفر مسافر را از زیر آیینه و قرآن عبور می دهند و مقداری آب نیز پشت سر او می ریزند .
۲- نهاد این مصراع ((مادر)) است . منظور این است که مادرم با آوردن قرآن و آیینه و آب صفا و پاکی و روشنایی معرفت و ایمان را در قلب من وارد می کند.
۳- چراغ نماد ایمان ، استقلال ، آزادی ، فرهنگ ، وطن و خلاصه ی همه ی خوبی ها باشد .
۴- با تمام دل خود می گویم .
۵- آماده شدن برای مبارزه با دشمن .
۶- شعر سنتی دارای وزن و قافیه است و طول مصراع ها با هم برابر است ولی در شعر نو ، تنها شاخه ی نیمایی آن وزن دارد (شاخه های دیگر آن مثل شعر سپیدو انواع دیگر آن وزن عروضی ندارد)
قافیه نیز در شعر نو جایگاه مشخصی ندارد و شاعر هرجا ضرورت شعر ایجاب کند از آن استفاده می کند و طول مصراع ها نیز کوتاه و بلند است و از همه مهم تر این که محتوای اشعار نو بسیار گسترده و متنوع است .

 

درس دهم هدیه ی نا تمام خودآزمایی صفحه ی ۸۴
۱- پدر نیک با چاره اندیشی و سخنان به موقع خود رابطه ی عاطفی بین مادر و فرزند را تشدید کرد آن جا که نیک به علت تحقیر شدن هدیه اش گریه می کرد سطل را از دست او گرفته مفید بودن آن را ستود و با تمیز کردن آشپزخانه ارزش استفاده از زمین شوی و سطل را نشان داد و با گفتن این که قسمت دیگر از هدیه ی نیک این است که از این به بعد او کف آشپزخانه را خواهد شست هدیه ی نیک را به هدیه ای واقعی و یک کمک مؤثر به مادر بدل کرد و با این تدابیر مادر را از دریافت هدیه اش خوش حال کرد.
۲- زیرا می دانست هدیه ی جو که شانه ای با نگین های کوچک است قطعاً مورد توجه مادر قرار می گیرد و ارزش هدیه ی اورا دوباره پایین می آورد.
۳- تا ارزش هدیه ی برادرش حفظ شود .
۴- جو (راوی داستان )
۵- تکلیف دانش آموزی .
درس یازدهم مسافر صفحه ی ۹۰
۱- آخر دنیا جایی که مرز آفرینش و دنیای خلقت است .
۲- عقل مصلحت اندیش
۳- تیمور لنگ
۴- مصلحان ، بهشتی و رستگارند و ستمگران ، بدفرجام و دوزخی .
۵- با بیت اول : نیرویی به من ده تا قدرت و توان خود را از روی کمال عشق و نهایت محبت ، تسلیم خواسته ها ورضای تو کنم .
بیت دوم : قدرتی به من بخشا تا روح خود را از تعلق به جنبه های ناچیز روزگار بی نیاز کنم و از هرچه رنگ تعلق پذیرد ، آزادش سازم .
۶- ارزشمندی اشک را می رساند زیرا اشک از دل برخاسته و مظهر احساسات و عواطف پاک انسانی است .
اظهار فروتنی می کند (من چیزی نیستم ) می گوید من ابتدا اشک شوق ، سپس اشک دوستی و اکنون اشک اندوهم چون اظهار فروتنی می کند لذا کمال می یابد.
۷- تکلیف دانش آموزی
۸- درشعر سعدی قطره در مقابل عظمت دریا اظهار فروتنی می کند و همین او را به کمال می رساند (به در تبدیل می شود ) و دراین جا نیز اظهار کوچکی قطره را به کمال می رساند.
در هردو تواضع و فروتنی قطره ها را به کمال می رساند.
۹- تکلیف دانش آموزی

 

خودآزمایی درس دوازدهم از کعبه گشاده گردد این در صفحه ی ۹۶
۱- حتی اگر خود بمیرد محبوبش (عشقش ) پایدار بماند و عاشق تر شود و خداوند از عمر او بکاهد و به عمر لیلی بیفزاید .
۲- بیت ۲۱- از عمر من آن چه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای
و بیت ۱۹
کــــز عشق به غایتی رسانـــــم کاو ماند اگر چه من نمانــم
۳- زبان نرم و لطیف و بیانگر احساسات و عواطف و آرزوهای انسانی .
۴- چون رایت عشق آن جهانگیر شد چون مه لیلی آسمان گیر
رایت عشق ، مه لیلی وجه : زیبایی
مشبه به مشبه مشبه به مشبه
رایت عشق مثل مه لیلی آسمان گیر شد
مشبه ادات مشبه به وجه شبه
فرزند عزیز را به صد جهد / بنشاند چو ماه در یکی مهد
مشبه ادات مشبه به
خودآزمایی درس سیزدهم در امواج سند صفحه ی ۱۰۲
۱- بیانگر زوال حکومت خوارزمشاهی . ( وقتی شاعر یا نویسنده با بیان کلماتی در آغاز نوشته ی خود فضای کلی آن را مشخص می کند به آن فضا سازی یا براعت استهلال می گویند )
۲- آتش های ترک : آتش افروزیهای مغولان ، خون تازیک : خون ایرانیان
۳- خون آلودگی ایران کهن و زوال حکومت خود را دید .
۴- در بیت ۱۰- درآن دریای خون در قرص خورشید / غروب آفتاب خویشتن دید : منظور آسمان خون رنگ غروب است .
در بیت ۱۴- درآن دریای خون در دشت تاریک / به دنبال سر چنگیز می گشت : منظور خون سربازان کشته شده (خون کشتگان ) که در دشت نبرد چون دریایی به راه افتاده بود.
۵- موج : به کوه گران (بیت هجده ) و به سیماب (بیت بیست و دو )
رود: به سد روان (بیت بیست ) ، اژدهای زندگی خوار (بیت سی و دو) و دریای بی پایاب (بیت سی و هفت )
۶- با بیانی حماسی آن را خروشان ، ژرف ، بی پهنا ، کف آلود مانند سدی روان و اژدهایی زندگی خوار و چون دریایی بی پایاب وصف می کند .
۷- از بیم بدنامی وبرای این که بتواند بدون دغدغه بجنگد ودرصورت لزوم بتواند برای تجدید قوا فرار کند.
۸- عبور از دریایی عمیق بعد از پشت سر گذاشتن جنگی سخت .
۹- حکومت وزندگی خود را از دست رفته می دید. از درد غرق شدن کودکان مانند موی خود به پیچ وتاب و پریشانی افتادند.
۱۰- چون به پاس هر وجب از خاک این سرزمین سرها و افسرهای بسیار فدا شده است ، پس باید قدر وطن را دانست و آن را کوچک و خوار نشمرد.
۱۱- نمونه ها بسیار است ، جانبازی رزمندگان در رها سازی خرمشهر و
( تکلیف دانش آموزی )
۱۲-چهارپاره، ازچند بند هم وزن تشکیل شده است و هر بند شامل چهار مصراع که مصراع های زوج آن هم قافیه اند و پس از مشروطه در ایران ابداع شده است و شامل موضوعات غنایی و اجتماعی است .
ولی مثنوی : ابیاتی به هم پیوسته و طولانی است که هر بیت قافیه ای مستقل دارد و از دیر باز در ادبیات ما رواج داشته است و موضوعات بسیار متنوعی دارد .
نمونه های مثنوی : تکلیف دانش آموزی
خودآزمایی درس چهاردهم صفحه ی ۱۰۶
۱- مردم بی هنر
۲- مغیلان مخفف ام + غیلان (غولان ) = مادر غولان . مغیلان یا خار شتر درختچه ای است که در صحرا می روید، چون باد در لای بوته ی مغیلان صدای هوهویی تولید می کرد قدما فکر می کردند که این درختچه ماوای غولان است و غول در زیر آن ، بچه گذاشته و صدای زوزه باد صدای بچه های غول است . به همین دلیل مسافران از نزدیک شدن به این درختچه ها بخصوص در شب واهمه داشتند .
۳- از اصالت موروثی به گوهر اصل و از اصالت اکتسابی به گوهر تن و گوهر هنر نام برده شده است .
۴- خرد و دانش .
۵- ۱- زبان سرخ سر سبز را بر باد می دهد . ۲- تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد
۳- زبان آید زیان آید ۴- زبان پاسبان سراست
۵- زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم / به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
۶- زبان بسته باید گشاده دودست / زبان بسته بهتر که گویا به شر ۷- زبان ترجمان دل است
۸- زبان ، بسیار سر برباد داده است ۹- زبان ، سر را عدوی خانه زاد است (وحشی)
۱۰- زبان بند کردن به صد قید و بند
بسی به زگفتار ناسودمند (امیرخسرو)
۱۱- زبان چرب گویا و دل پر دروغ بر مرد دانا نگیرد فروغ (فردوسی)
۱۲- زبان چیره گردد چوشد دست چیر
۱۳- زبان خلق تازیانه ی خداست
۱۴- زبان خوش مار را از سوراخ بیرون آورد .
۱۵- زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر
۱۶- چو دربسته باشد چه داند کسی
که گوهر فروش است یا پیله ور (سعدی)
۱۷- زبان دردهان کسی گذاشتن
۱۸- زبان را بپای از بد اندیش و دوست
که نزدیک تر دشمن سزت اوست (سعدی)
۱۹- در فتنه بستن دهان بستن است ( امیر خسرو )
۲۰- اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند بهتر که سخن گویی و خاموشت کنند (منسوب به سقراط)
۲۱- زبان گوشت است به هر طرف بگردانی ، می گردد . ۲۲- زبانم مو در آورد .
۲۳- زبان مرغان مرغان دانند ۲۴- زبانش با سرش بازی می کند .
۲۵- زبان و گوش دادت کلک نقاش که گاهی گوش شو گاهی زبان باش (وحشی ) (از امثال و حکم دهخدا)

 

۶- آدمی بردیگر جانوران به ده درجه که در تن اوست بر حیوان برتری یافت : پنج درجه ی درونی و پنج درجه ی بیرونی که پنج درجه درونی عبارتند از : اندیشه ، به خاطر سپردن ، تخیل و تشخیص و سخن گفتن و پنج درجه بیرونی : قوه ی شنوایی ، بینایی ، بویایی ، لامسه و چشایی و از این قوه ها و نیروها آن چه جانوران دیگر دارند به پای نیروهای آدمی نمی رسد.
۷- با بند اول درس ارتباط دارد.
۸- وقتی این را دانستی ، زبان را به خوبی و هنر آموختن عادت بده و زبان را جز به خوب گفتن عادت مده زیرا زبان تو دایم همان چیزی را می گوید که تو آن را بدان وادار کرده باشی زیرا گفته اند : هرکس زبان او خوش تر باشد ، طرف داران او بیشتر خواهند بود و با داشتن همه ی هنرها ، تلاش کن سخن را در جای خود بگویی زیرا سخن بیجا حتی اگر خوب باشد ، زشت به نظر می رسد و از سخن بی فایده دوری کن زیرا سخن بی فایده تماماً زیانکاری است و سخنی که از آن بوی دروغ بیاید و بوی هنر از آن به مشام نرسد ، نگفتنش بهتر است .
پنج مورد از تفاوت ها : ۱- زفان = زبان ۲- تو او را برآن داشته باشی : تو آن را بدان وادار کرده باشی
۳- سخن به جایگاه : سخن به موقع و بجا
۴- سخن نه بر جایگاه : سخن بیجا و بی موقع
۵- دوری گزین : دوری کن ۶- زشت نماید : زشت به نظر می رسد و

۹- اصالت اکتسابی که انسان با عقل و خرد خود، آن را کسب می کند .

 

خودآزمایی درس کدام قبله صفحه ی ۱۰۷
۱- روی برخاک مالیدن و تعظیم کردن در برابر شاه .
۲- طمع
۳- انسان از نفس شهوت پرست اطاعت نکند.
۴- معنی : ای رسول ) آیا دیدی آن کسی که هوای نفسش را خدای خود قرار داده است ؟ با بیت پایانی تناسب معنایی دارد.
خودآزمایی درس متاع جوانی صفحه ی ۱۰۹
۱- مرغ زیبا ، متاع ، گنج
۲- زیرا می گوید معنی آن را فقط به هنگام پیری خواهد دانست پس سؤال کردن اکنون بی فایده است. اگرمی تواند اکنون قدر جوانی را بداند زیرا جوانی دیری نخواهد پایید .
۳- قطعه . زیرا چند بیت هم وزن است که مصراع های زوج آن هم قافیه است و وحدت موضوع دارد .
۴- پیام شعر این است که : انسان در جوانی مغرور نیرو و توان خود است وقتی پیر شد متوجه می شود که پیری ، قدرتمندان را نیز ناتوان می کند و پروین نیز همین مفهوم را درشعر خود بیان کرده است و البته پروین می خواهد قدر جوانی را بدانیم زیرا زود می گذرد و چنین نتیجه گیری ای در قطعه ی احمد مشکان طبسی نیامده است .
قطعه طبسی دو بیت است ولی ابیات قطعه ی پروین بیشتر است و در قالب مناظره نیز سروده شده است .

 

خودآزمایی درس پانزدهم صفحه ی ۱۱۸
۱- لباس را برای مصونیت و به عنوان حریمی قابل اطمینان در مقابل نگاه های پلید می پوشد .
۲- یعنی لباس نباید مثل پوست انسان را عریان و برهنه نشان دهد بلکه به عنوان خانه ای بایدحریم امن او در مقابل نامحرمان باشد و به او آرامش و امنیت ببخشد .
۳- فرهنگ و شخصیت و اعتقاد و ارزش های اعتقادی هرفرد در لباس پوشیدن او هویدا می شود.
۴- پوچی و دروغین بودن بخش هایی از تمدن غرب . (فرهنگ برهنگی غرب )
۵- برخی معتقدند حجاب محدودیتی برای فعالیت های اجتماعی است درحالی که چنین نیست . پوشش و حجاب به انسان آرامش و مصونیت می بخشد و باعث می شود به جای آراستن ظواهر با آسودگی به فعالیت بپردازد و به جای این که به زن و مرد بودن خود بیندیشدبه انسان بودن خود فکر کند و به عنوان قطره ای به دریای جامعه بپیوندد .
۶- فعالیت دانش آموزی به منابع زیر می توان مراجعه کرد:
۱- الجزایر مردان مجاهد از حسن صدر ۲- الجزایر و مسئله ی حجاب از فرانتس فانون
۳- زنده بادآزادی از علی وافی

 

خودآزمایی درس شانزدهم صفحه ی ۱۲۳
۱- در عهد پیغمبر مسجد جایی بود که مسلمانان آن جا جمع می شدند و پیامبر در همان جا کارهای امت را حل و فصل می کردند. در دوره های بعد اهل حدیث حلقه های خود را در آن جا بر پا می کردند و صوفیه برای اعتکاف در مسجد خلوت می گزیدند و حوزه هایی برای مقابله و تلاوت و تعلیم تجوید و قرائت قرآن در آن جا تشکیل می شد.
۲- ناشی از تنوع و اختلاف نژاد اقوامی که سرزمین آن ها به وسیله ی مسلمانان فتح می شد.
۳- زیرا تمام تصوری که از زیبایی در ذهن معماران و هنرمندان بوده است در مسجد مجال بروز یافته است . هنرهای مختلفی از قبیل : معماری در توازن اجزا‌ ، نقاشی در نقوش و الوان کاشی ها ، خوش نویسی در الواح و کتیبه ها ، شعر در موعظه ها ، موسیقی در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ و صنایع دستی برای تکمیل و تزیین این مجموعه ی الهی به میدان آمده اند .
۴- جلوه های گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرن های دراز در بنای مسجد مجال بروز یافته است پس یک مورخ می تواند با مطالعه در مساجد ، تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خود مجسم کند .
۵- احیای هنرهای قدیم برای ترمیم واصلاح آن چه ازاین ابنیه ی خدایی فرسوده شده است وتعیمرهرچه از آن جمله در حال ویرانی است .
۶- که مردم مساجد را خالی نگذارند و درمساجد شرکت داشته باشند .
۷- بر اساس شماره ی حروف ابجد عدل مظفر : ع = ۷۰ ، د = ۴ ، ل = ۳۰ ، م = ۴۰ ظ = ۹۰۰ ، ف = ۸۰ ، ر = ۲۰۰ این اعداد را جمع می کنیم :
۱۳۲۴ = ۲۰۰ + ۸۰ + ۹۰۰ + ۴۰ + ۳۰ + ۴ + ۷۰
سال ۱۳۲۴ هـ .ق به دست می آید که سال تأسیس مجلس شورای ملی سابق بوده است .

 

خودآزمایی درس هفدهم کلاس نقاشی صفح ی ۱۲۷
۱- اسلیمی : از طرح های اساسی و قراردادی هنرهای تزئینی ایرانی مرکب از پیچ و خم های متعدد که انواع مختلف آن با شباهت به عناصر طبیعت مشخص می گردد .(معین)
شکل تغییر یافته ی کلمه ی اسلامی .

 

۲- گرته برداری (گرده برداری ): با خاکه ی زغال و غیر آن ، تصویر چیزی را طراحی کردن (معین)
۳- بی رنگ : نمونه و طرحی که نقاش به صورت کم رنگ یا نقطه چین بر کاغذ می آورد و سپس آن را کامل رنگ آمیزی می کند ، طرح اولیه
۴- روزگاری : از روی طرحی نقاشی کردن ۵- نقطه چینی : خط یا سطحی را به وسیله ی نقطه های متعدد پرکردن .
صورتگری : نقاشی
۲- در دو بند اول درس که جملاتی شعر گونه به دنبال هم آورده است و همچنین در صفحه ی ۱۲۶ پاراگراف دوم دست معلم ازوقب حیوان روان شد ، فرود آمد
به طور کلی نحوه بیان ادبی درکل متن ذوق شاعری نویسنده را به ما گوشزد می کند.
۳- ۱- ایجاز و کوتاهی جملات ۲- استفاده از کلمات هماهنگ و متناسب ۳- پرهیز از تکرار .
۴- مسلمانان معتقد بودند خداوند خالق انسان و طبیعت است و شبیه سازی از روی انسان در اسلام شرک به شمار می آمده است و اگر کسی انسانی را به تصویر می کشید ، می گفتند در آخرت باید درآن روح بدمد و مورد بازخواست قرار گیرد و کشیدن چهره ی انسان را نوعی شرک می دانستند و به خصوص در مسجد آن را حرام می دانستند و تاکنون نیز این عقیده وجود دارد که نصب عکس در مسجد کراهت دارد.
۵- حرفی به کارش بود (کنایه از مشکل داشت ) ، دستی نازک داشت (ظریف می کشید) ، صورتک به رو نداشت (تظاهر نمی کرد) و
.
۶- سادگی و صمیمیت درآن حاکم بود، دل خواه و روان بود . خشک نبود و خندیدن در آن روا بود.
۷- برآمدگی پشت و سم ها ی اسب ، شتابان خط هایی در هم کشید و علفزاری ساخت و حیوان را تا ساق پا در علف نشاند .

 

خودآزمایی درس هجدهم مشروطه ی خالی صفحه ی ۱۳۵
۱- یکی از راه های طنز استفاده از مسائل عادی زندگی و ارتباط دادن آن با مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی است و دهخدا با استفاده از مشاجره پدر ومادر خود می خواهد کلاهبرداری و دروغگویی وکلا را در زمان خود بیان کند.
۲- بسته شدن عقد دختر عمو ، پسرعمو در آسمان ، سی وسه بندم به تکان افتاد . (در پزشکی قدیم معتقد بودند که استخوان های بدن آدم با سی وسه بند به هم متصل شده است )
۳- بی سواد ، زیرا تفاوت عقد نامه و وکالت نامه را متوجه نمی شود .
۴- نویسنده خود نیز با دختر عمویش نامزد بوده و می دانسته که جدا کردن نامزد از نامزد چه ظلم عظیمی است .
۵- برای اعتراض به دخالتهای روسیه در امور داخلی ایران و اعتراض به محمد علی شاه عده ای از مبارزان مشروطه در سفارت انگلیس و عده ای در شاه عبدالعظیم دست به تحصن زدند.
۶- زیرا می داند مردم از وکیل خیر نخواهند دید همان طور که مادرش خیر ندیده بود .
۷- ننه ، جاپن ، پتل پورت .
۸- تکلیف دانش آموزی .
خودآزمایی درس نوزدهم
حاکم و فراشان صفحه ی ۱۴۰
۱- یعنی آن وقت سروکارت با فراشان خواهد بود که با چوب دستی های خود حساب تو را می رسند و تو را کتک می زنند .
۲- نظام عریض و طویل تشریفاتی دربار در اواخر قرن سیزدهم هجری .
۳- توجهی نشان نداد ، اعتنایی نکرد ، خود را به نفهمیدن زد . امروزه ضرب المثل (( خودرا به کوچه علی چپ زد .)) را نیز درهمین معنا به کار می بریم .
۴- حکیم باشی ، آشپز باشی ، حاکم باشی ، قزاق باشی ، تفنگدار باشی و

۵- سطرچهار : درپیشاپیش آنان یک نفر سرخ پوش دیوچهر و درپشت سرآن ، ده بیست نفر سوار با تیپ می آیند.
سطر پنجم : به ما گفت راست ایستاده هنگام عبور آن ، کرنش و تعظیم نمایید .
ودرسطر هفتم : آن هم ابداً به روی بزرگوار خود نیاورده .

 

خودآزمایی غزل مرغ گرفتار صفحه ی ۱۴۲
۱- بیت هشتم
گر شد از جو شما خانه ی موری ویران خانه ی خویش محال است که آباد کنید
۲- بیت سوم بین گل ، لاله ، شمشاد و مرغ بیت ششم : بیستون ، شیرین و فرهاد
۳- آزادی
۴- از اشاره و تلمیح به این داستان می خواهد بگوید سختی های بسیار بر سرراه آزادی و آزادی خواهان قرار دارد ، مبادا با گفتن و بزرگ کردن این مشکلات ، آزادی خواهان را نا امید و مأیوس کنید .
اشارات و معنی بیت: (کوه بیستون : مشکلات و موانع راه مبارزه شیرین : آزادی فرهاد : آزادی خواهان
مشکلات بر سرراه آزادی قرار دارد مبادا با خبرهای ناگوار ازآزادی ، مبارزان را غمگین و مأیوس سازید .)
۵- مسائل اجتماعی از قبیل آزادی ، وطن ، بیزاری از ظلم و

خودآزمایی درس بیستم
سفر به بصره صفحه ی ۱۴۸
۱- می خواستم بروم ، سوار شو (سوار اسب شو) ، وارد شویم
۲- به دو دلیل ۱- فقر وبینوایی ۲- تا وزیر بداند که ناصر خسرو درفضل و دانایی مرتبه ی بالایی دارد و وقتی بر نوشته ی او آگاهی می یابد بداند که چه شخصیتی دارد و درچه مرتبه و موقعیت علمی ای قرار گرفته است تا وقتی نزد وزیر حاضر می شود شرمنده نشود .
۳- گهی زین به پشت : چون به بصره رسیدیم ، از برهنگی و عاجزی به دیوانگان مانند بودیم .
گهی پشت زین : بعد از آن که حال دنیاوی ما نیک شده بود و هریک لباسی پوشیدیم .
این هردو حال در مدت بیست روز بود .
۴- در پایان نتیجه می گیرد: من این فصل را آوردم تا مردم بدانند که به شدتی که از روزگار پیش آید نباید نالید و از فضل و رحمت کردگار ناامید نباید شد که او رحیم است .
۵- خورجین بی مقدار و بی ارزش . در مکی ، دمکی .

 

خودآزمایی پرستو درقاف صفحه ی ۱۵۲
۱- زیرا خود را به پرستویی تشبیه کرده که برای یافتن خدا به اوج قاف (مدینه و بقیع ) پر کشیده است مثل سفر پرندگان در منطق الطیر عطار که برای رسیدن به سیمرغ (خدا) به سوی قاف پرواز کردند .
۲- حدیثی است که درموسم حج شانزده هزارفرشته ازآسمان به زمین می آیند ، با توجه به این حدیث پس می توان عطر بال فرشتگان را حس کرد و علاوه بر این مدینه محل نزول وحی بوده است و عطر بال جبرئیل ، فرشته ی حامل وحی را هنوز هم می توان با مشام جان بویید .
۳- بوی مدینه می آید
شهری سپید پوش
دوست دارم مدینه را بغل کنم .
۴- درآن زمان باران می باریده است و بوی خوش خاک مدینه از باریدن نم نم باران برخاسته بوده است .
۵- امام سجاد(ع) بعد از شهادت شهیدان کربلا هرگز در سایه نیاسود و بعد از وفاتش نیز برفراز مزارش گنبدی برپا نشد (گنبد ساخته شد ولی آن را خراب کردند ) اکنون نیز مزارش گنبدی ندارد تا او را از آفتاب و تابش داغ آن مصون بدارد ، گویی که پیمان امام تاکنون هم باقی است .
۶- یعنی آن همه عظمت بقیع وشرح دردها را که مانند دریایی است در سفر نامه ی خود که مانند کوزه ای است . بریزم و بیان کنم ، ولی نمی توانم .
گر بریزی بحر را در کوزه ای چند گنجد قسمت یک روزه ای
۷- زبان درس(( پرستو در قاف)) ساده ، روان و البته مقداری ادبی است .
در((سفر به بصره)) نشانه هایی از کهنگی زبان ، کلمات قدیمی ، فعل های پیشوندی وساخت های کهن دستوری دیده می شود و البته نثر ساده ی حدود هزار سال پیش است .
خودآزمایی درس بیست و یکم زندگی من صفحه ی ۱۵۸
۱- لامسه
۲- به علت مشکلات گاهی شکست می خوردم ولی هیچ گاه نا امید نمی شدم و دوباره پیش می رفتم .
۳- کتاب را نور خورشید و ادبیات را بهشت خود دانسته است .
۴- رابرت بریل مبدع خط بریل ، رودکی ، دکتر طه حسین ، ابولعلای معری ، ادیب نیشابوری
۵- تکلیف دانش آموزی .

 

خودآزمایی درس بیست و دوم پیرمرد چشم ما بود صفحه ی ۱۶۴
۱- تکلیف دانش آموزی
۲- محله ی شمیران در تهران .
۳- چون نیما در بند خانه نبود و وظیفه اش را به عنوان پدر وشوهر خوب ادا نمی کرد.
۴- خیر ، آل احمد می گوید : (پیرمرد تا آخر عمر یک دهاتی غرب زده در جنجال شهر باقی ماند . یک دهاتی به اعجاب آمده و ترسیده و انگشت به دهان ) یا ( با ادب شهر نشینی اخت نشده بود. پس از این همه سال که درشهر به سربرده بود ، هنوز دماغش هوای کوه را داشت )
۵- از رفت و آمدهای بسیار جوانان به خصوص در چنان وضع بد اقتصادی .
۶- درشعرهایش .
۷- نیمامانند مروارید، شخص نادروارزشمندی بودکه در زمانه ی حقیر و درمیان مردمی که او را درک نمی کردند زندگی می کرد وتا سال ها کسی حرف و شیوه اش را نمی شناخت .
۸- بند دوم صفحه ۱۵۹
تا اواخر سال ۲۶ یکی دوبار به خانه اش رفتم
خانه اش کوچه ی پاریس بود . شاعر از یوش گریخته و درکوچه پاریس ! عالیه خانم رونشان نمی داد و پسرشان که کودکی بود ، دنبال گربه می دوید و سروصدا می کرد.
صفحه ۱۶۲ بند دوم : شبی که آن اتفاق افتاد ما با صدای در از خواب پریدیم اول گمان کردم میراب است خواب که از چشمم پرید و از گوشم ، تازه فهمیدم که در زدن میراب نیست و شستم خبردار شد

درتمام درس جملات کوتاه به کار رفته است .

 

خودآزمایی درس بیست و سوم نمونه هایی از اشعار اقبال لاهوری صفحه ی ۱۶۹
۱- انسان (خود شاعر) در بی همزبانی و تنهایی و بی همدردی
۲- کسی که خار(مشکلات ) می بیندولی ازچمن می گوید(زیبایی ها را می بیند ) و بادیدی مثبت به امور نگاه می کند .
۳- در بیت اول قطعه ی سروری :
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش به دست خویش بنوشت
۴- زندگی بایدحرکت و تکاپو داشته باشد زیرا زندگی راکد چیزی جز نیستی نیست .
خودآزمایی شعر لاله ی آزاد صفحه ی ۱۷۲
۱- آبم نم باران است ، فارغ ز لب جویم تنگ است محیط آن جا در باغ نمی رویم (نفی آسایش جویی زیرا اگر به دنبال آسایش بود در باغ می رویید . )
من لاله ی آزادم خود رویم و خود بویم در دشت مکان دارم ، هم فطرت آهویم (نفی دست پرورد بودن
زیرا آزاد هستم ونیاز به باغبان وپرورش دهنده ندارم . )
۲- بند سوم : هر صبح نسیم آید ، بر قصد طواف من
۳- می گویند : صحرای ختن به دلیل روییدن زعفران و گیاهان خوشبو، معطر و خوشبو است و آهویی که در این صحرا می چرد چون از این گیاهان می خورد خون در نافه اش به مشک بدل می شود .
۴- بند دوم : بر ساقه ی خود ثابت ، فارغ ز مدد کارم من لاله ی آزادم ، خود رویم و خود بویم
بر فطرت خود نازم ، وارسته ضمیرم من آزاده برون آیم ، آزاده بمیرم من
۵- داستان لیلی و مجنون
درس دوازدهم : از کعبه گشاده گردد این در
۶- بر فطرت خود نازم وارسته ضمیرم من آزاده برون آیم آزاده بمیرم من به فطرت آزاده ی خود افتخار می کنم زیرا از همه وابستگی ها رهیده ام ، من آزاده متولد می شوم و بی هیچ وابستگی می میرم .

 

خودآزمایی درس بیست

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:,

] [ 19:17 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

جواب خود آزمایی های درس زبان فارسی سال اول دبیرستان

پاسخ خودآزمایی های زبان فارسی (۱)
خودآزمایی درس اول( زبان ) صفحه ۵ و ۶
۱- انسان، زبان و طرز استفاده از آن را بر اساس توانایی بالقوه، به تدریج و به طور طبیعی فرا می گیرد ، بی آن که به درس و مدرسه نیاز داشته باشد .
۲- زیرا زبان پدیده ای پیچیده و گسترده است و دیگر آن که چون طرز استفاده از زبان را می دانیم ، گمان می کنیم خود آن را می شناسیم ، بنابراین سعی در شناخت زبان را اغلب بیهوده می دانیم .

۳-کیوی ، موبایل ( تلفن همراه ) ، کامپیوتر ( رایانه ) .
۴-خیر ، همان طور که به سادگی راه می رویم امِا فرایند راه رفتن ـ چگونگی حفظ تعادل و فرمان های مغز ، را نمی شناسبم ، از زبان نیز استفاده می کنیم . حال آن که شناخت زبان موضوعی متفاوت است .
۵ -زبان ، نظام، ارتباط، پیام رسانی ، انسان .
۶ - زبان ، نمود های گوناگونی دارد ، برای هر یک مثالی می آوریم :

نمود شنیداری = به صدای دل نشین پرندگان گوش می دهیم .

نمود نوشتاری = نامه می نویسیم .

نمود دیداری   = فیلم می بینیم .

نمود گفتاری  = سخنرانی می کنیم .

خود آزمایی درس دوم (جمله ) صفحه ۱۱ و ۱۲

۱-

نهاد                           گزاره

علمای بزرگ دائم در لشکرگاه رفت و آمد داشتند .

غزالی از برخورد با آن ها بهره ها یافت .

با بعضی از آن ها مناظره می نمود .   نهادجدا ندارد                                                                   

شاید از بسیاری از آن ها استفاده می کرد.  نهادجدا ندارد                                                             

این آشنایی با علمای مختلف نام و آوازه ی او را بلند می کرد .                                                    

خواجه نظام الملک وی راهرروز بیش تردرخوراحترام ونواخت می یافت.

۲ – سعدی وحافظ. . .
- شاهنامه . . .
- کاوه ی آهنگر . . .
- شناسه . . .
- نهاد جدا  . ..

۳ – گلستان سعدی ، یکی از آثار بزرگ زبان فارسی است .
- برادر بزرگم ،فریدون ، در رشته ی ادبیات تحصیل می کند .
- مولانا جلال الدین اثر ارزشمند مثنوی معنوی را خلق کرد .
- دانشگاه ، محل تعلیم و تربیت است .
- نهاد ،یکی از دو بخش اصلی جمله است .
- پسر عموی حسن ، مردی فاضل و دانشمند است .

۴ – جمله های نمونه :

جمله  ی (اول )

نهاد                               گزاره
عقاب ها بر ستیغ کوه آشیانه می سازند.(ـَـً ند)
پرندگان بلند پرواز بر ستیغ کوه آشیانه می سازند.(ـَـ ند)
عقاب بر ستیغ کوه آشیانه می سازد .(ـَـ د)
آن ها بر ستیغ کوه آشیانه می سازند.(ـَـ ند)

جمله ی ( دوم )

نهاد                                 گزاره
پیرمرد کودکان را به خانه رساند .(ф )
پیرمرد کودک را به خانه رساند. (ф )
پیرمرد او را به خانه رساند .  (ф )
پیرمرد او را به خانه می رساند . (ф )
پیرمرد او را به خانه رسانده بود . (ф )
نکته : اگر می رساند را ماضی استمراری بگیریم نهاد پیوسته(ф ) است و اگر مضارع اخباری به حساب آوریم شناسه (ـَـ د) خواهد بود .

جمله ی (سوم )

نهاد                                                 گزاره

انسان آگاه وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد .(ـَـ د)

اعضای جامعه وظیفه شان را به خوبی انجام می دهند .(ـَـ ند)

دانش آموز وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد .(ـَـ د)

ما وظیفه مان را به خوبی انجام می دهیم.(ـَـ یم)

همه ی اعضای خانواده وظیفه شان را به خوبی انجام می دهند.(ـَـ ند)                             

شما وظیفه تان را به خوبی انجام می دهید . (ـَـ اید )                                                   

من وظیفه ام را به خوبی انجام می دهم .( _َ م )

۵ –با مرور آنچه که در درس دوم خواندید، به راحتی می توانید این سؤال را پاسخ بدهید .

خودآزمایی درس سوم ( مروری بر نگارش دوره ی راهنمایی ) صفحه ۱۵ و ۱۶

۱ – یکی بود یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود . پیرمرد خار کنی بود که هر روز به بیابان می رفت و خار جمع می کرد، یک روز وقتی سرگرم جمع آوری خارها بود ، نا گهان چشمش به کوزه ای پر از اشرفی افتاد . گوزه را برداشت و به خانه اش رفت .

هنگام شب به زنش گفت :‌این کوزه باید متعلق به حاکم باشد که آن را در بیابان مخفی کرده بود پس بهتر است آن را به حاکم بر گردانم . او بی گمان پاداش خوبی به من می دهد . زن که ساده لوحی شوهرش را دید ، نیمه شب به سراغ اشرفی ها رفت و آن ها را برداشت و به جایشان کلوخ گذاشت. فردا صبح زود ، خارکن به جای رفتن به صحرا به قصر حاکم رفت. همین که به قصر رسید متوجه متوجه شد اشرفی ها نیست ،ولی راه برگشتی نداشت . با تـرس ولرز نزد حاکم رفت و گفت : من خارکن پیـری هـستم و یک گـاو دارم و شیـرش را با این کلوخ ها وزن می کنـم و بـه مـردم می فروشم ، برای این که مطمئن شوم کم فروشی نمی کنم ،‌می خواستم این کلوخ ها را با وزنه ی دربار آزمایش کنم(بسنجم) تا از درستی وزن آن ها خیالم راحت شود (آسوده خاطر شوم ).

حاکم که دید پیر مرد چه قدر درستکار است، یک مشت اشرفی برای تشویق به او داد. پیر مرد، خوشحال شد و شادمان به خانه بازگشت .

نکته : به تفاوت های زبان گفتاری و زبان نوشتاری توجّه کنید :

در زبان گفتاری :

* واژه ها به شکل شکسته به کار می روند.

* اجزای سخن، نظم وترتیب ویژه ای ندارند .

* از کلمات محاوره ای و عامیانه استفاده می شود .

در زبان نوشتاری :

* کلمات به صورت کامل کاربرد دارند .

* اجزای کلام طبق قواعد دستور نظم خاصّی دارند.

* کلمات محاوره ای و عامیانه به کار نمی روند .

به چند تغییر مهم در متن مندرج در سؤال دقّت نمایید :

*جای گزینی واژه های مناسب نوشتاری به جای واژه های گفتاری؛

نمونه : نصف شب  ←  نیمه شب  / قایم کردن ←   پنهان کردن / یهو ←   ناگهان / شنگول ←   شاد

* کوتاه کردن جملات ؛

نمونه : بیابون ←   بیابان  / می رف ←   می رفت  /  داش ←   داشت

۲ –

الف ) نقش مطبوعات در اطلاع رسانی چیست ؟                                                                          

ب ) مطبوعات چه تاثیری بر رفتارهای اجتماعی و فردی دارند .

پ ) نقش مطبوعات را در بهداشت روانی جامعه مورد بررسی قرار دهید .

ت ) مطبوعات چه تأثیری بر حرکت های عمومی و سیاسی دارد ؟

ث ) نقش مطبوعات را در رشد فرهنگی خانواده ها بنویسید . 

 ۳–                                                 

دانش آموزان عزیز ! در پاسخ به این سؤال می توانند از آرایه های جان بخشی و تشخیص بهره بگیرند ، عنصر تخیّل در نگارش این متن شما را یاری خواهد کرد .

۴ -

جمله ی : هیزم شکن به جنگل می رود :

نهاد                        گزاره
الف ) هیزم شکن به جنگل می رود

ب ) زبان یکی از جنبه های راز آمیز وجود انسان است : جمله

۵ -

پژوهشگر محترم ، خانم ایران نژاد درباره ی دیوان پروین اعتصامی شاعر مشهور ایران چنین گفت :

« ما مدینه ی فاضله ای از ارزش های اخلاقی را در دیوان پروین می بینیم . »

خودآزمایی درس چهارم ( جمله واجزای آن ) صفحه ۲۰ و ۲۱
۱ –

جمله ی اول : قدر وقت را بدانیم : جمله ای سه جزئی با مفعول که نهاد آن صفر است ( گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مفعول + فعل )


جمله ی دوم : مدیر آموزشگاه ما را نشناخت . ( جمله ای سه جزئی با مفعول ) گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مفعول + فعل .

جمله ی سوم : تجربه های بسیاری از سفر برگرفتیم . ( جمله ی چهار جزئی با مفعول و متمم ) گزاره ی این جمله سه جزء دارد : مفعول + متمم + فعل .

  جمله ی چهارم : متصدی موزه جوانی بود سی ساله . ( سه جزئی با مسند ) گزاره ی این جمله دو جزء‌ دارد : مسند + فعل

جمله ی پنجم : زنــدگی چیست ؟ ( چه است ؟ ) (سه جزئی با مسند ) . گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مسند + فعل .

جمله ی ششم : کودکان ،‌ داوطلب فروش نشریه ی «نسیم شمال» می شدند . ( سه جزئی با مسند) . گزاره ی این جمله دو جزء‌ دارد: مسنــد + فــعل .

جمله ی هفتم : زبان فارسی را اسلام به هند برد .(چهار جزئی با مفعول و متمم )گزاره ی این جمله سه جزءدارد :مفعول + متمم + فعل

جمله ی هشتم : پیام تبریکی به معلم خود بنویسید . ( چهار جزئی با مفعول ومتمم ) گزاره ی این جمله سه جزء دارد : مفعول + متمم + فــعل .

جمله ی نهم : مرغان دریایی پریده بودند . (دو جزئی ((نهاد +فعل ))گزاره ی این جمله یک جزء دارد : فـــعل

۲ – می نشیند  ←   او می نشیند . ( فعل ناگذر ، جمله ی دو جزئی ) 

شکست   ←  شیشه شکست ( دو جزئی ) علی شیشه را شکست . ( سه جزئی مفعولی )

می بیــنند  ←  بچه ها نمایش را می بینند . ( سه جزئی مفعولی )

می دوخت  ←  خیّاط لباس ها را می دوخت . ( سه جزئی مفعولی )

۳ – تکلیف دانش آموز است . ←  یاد آوری : لازم است در پاسخ به این سؤال به ویژگی های ظاهری مثل قد ، وزن ، رنگ چشم و چهره ی دوست خود و هم چنین خصوصیات اخلاقی و روحی ،علایق و عادات او توجه کنید .

۴ – منظور از خطّ تحریری ،  خطّ معمول نوشتن است که در آن برای حفظ سرعت ، به جای حروف زاویه دار ، حروف را قوسی دار می نویسند و به جای آن که حروف در یک خطّ ، کنار هم قرار گیرند ،  برخی از آن ها بالای هم قرار می گیرند ؛ مثال :

* خط تحریری : http://www.honaroandishe.com/images/gallery.jpg  ؛ خط غیر تحریری : گالری

 نکته : سؤال ،‌ مسائل ، مبدأ ، لؤلؤ ، نئون ، پروتئین .  ←  در این کلمات همزه بدون کسره نوشته می شود.

خود آزمایی درس پنجم ( ویرایش ) صفحه ۲۸ و  ۲۹
۱- 

الف ) کاربرد نشانه ی ویرگول ( ، ) 1 . در جمله ی نخست ؛ چون بین چند جمله که اسناد واحدی داشته باشند ، این نشانه به کار می رود ؛ مانند : (( ... با نزدیکان ، دوستان ، هم شاگردان و . . . )) 2 . در جمله ی دوم ؛ به این دلیل که عبارت (( خواه حضوری ، خواه تلفنی )) به عنوان توضیح در ضمن جمله یا عبارت دیگر آمده است .

ب ) به کارگیری نقطه ( . ) : در پایان جملات خبری این نشانه ( . ) کاربرد دارد ؛ مثل : این پیام ها ، خواه حضوری ، خواه تلفنی شفاهی است .

پ ) کاربرد خطّ فاصله ( - ) : در این جا برای جدا کردن عبارت معترضه از جمله ی اصلی به کار رفته است (( در جهان معاصر نیز جامعه هایی بودند - و شاید هنوز هم باشند - که همان حال را داشتند و برای پیام رسانی کلامی ، و حذف آن هیچ تغییری در معنای جمله ایجاد نمی کند .

نکته : جمله یا عبارت معترضه ، جمله ای است که به عنوان توضیح در میان جمله یا عبارتی دیگر آورده شود و حذف آن هیچ تغییری در معنای جمله ایجاد نمی کند .

۲- هنگامی که بخواهند از مزایای صرفه جویی و پس اندازسخن گویند ، معمولا ضرب المثل « اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی » را به کار می برند .
- « گاندی » در حالی به وطن بازگشت ( ۱۹۱۷ ) که شهرت خاص و عام یافته بود .
- برای درست نوشتن ،باید واژگان مناسب ( اسم ، فعل ، قید و صفت ) را خوب بشناسیم .
- عوامل مهم تربیت عبارتند از: خانواده ، مدرسه ، معلم ، اجتماع ، کتاب و … .
- دکتر « محـمد معـین » با سـه زبـان زنده ی دنیا ( عربی ، فرانسـه و انگلیسی )آشنـایی داشـت . به چـهار زبان باستـانی (پهلوی ، فارسی باستان ، اوستا و سنسکریت )  نیز مسلط بود .در دستور زبان و نیز لغت فارسی نظیر نداشت . از این جا در می یابیم که او چه پایگاه بلند علمی و ادبی ای داشته است .
- چند دکّان کوچک نانوایی ، قصابی ، عطاری ، دو قهوه خانه  و یک سلمانی … مجموعه ی شهر را تشکیل می داد .

۳ –

الف ) یکی از موارد قلاب : در نمایش نامه ها دستورهای اجرایی را _ که از جمله مطالب غیر اصلی اند_در داخل قلاب می آورند ؛ مانند: مرد اسیر وارد شد[درحالی که پایش را لنگان لنگان می کشید]

ب ) از (* )درآغاز یک سطر به نشانه ی شروع سخن تازه یابرای نشان دادن کلمه یا عبارتی که در پاورقی توضیح داده می شود ، استفاده می کنیم . بااین کاربرد دراغلب درس های ادبیات فارسی با آن سروکار داریم ؛ مانند :تو پور* گو پیلتن رستمی زدستان* سامی *و ازنیرمی *

پ ) علامت پیکان  ( ← ) : برای نشان دادن نتیجه ی ترکیب چند جزء یا تجزیه ی یک کلمه ؛ مانند :
« هنرمندان » ← هنر+ مند+ ان .
ت )ممیز( خطّ مورب ) : از نشانه ی ممیز یاخط مورب برای جدا کردن روز ، ماه ،سال و همچنین دو مصراع یا بیت استفاده می شود ؛ مانند : دانش آموزان سال اول دبیرستان ، با درخواست تاریخ ۲ / ۷ / ۱۳۷۹ موافقت می گردد .شما می توانید شعر «سعدی » با مطلع :«بوی گل وبانگ مرغ برخاست / هنگام نشاط وروز صحراست » را به صورت سرود اجرا کنید .

۴ – فعالیت دانش آموزی است.
خود آزمایی درس ششم ( شکل های زبان ) صفحه ۳۳
۱ – گونه ، لهجه ، گویش .
۲ – «خوراک زبان » : در این ترکیب زبان نام عضوی از بدن است .
«زبان رنگ ها » : در این ترکیب زبان به صورت استعاری به کار رفته است و مقصود، تاثیر رنگ ها بر روح و روان است .
«زبان فارسی » : یکی از زبان های طبیعی و انسانی است و تعریف زبان شامل آن می شود:نظامی از نشانه ها برای ایجاد ارتباط و انتقال پیام .
«زبان پـرنـدگان » آوایی که پرندگان - به صورت غریزی یا تقلیدی – تولید می کنندو ویژگی های زبان انسانی را ندارند همچنین مفـهومی اســتعاری دارد.
۳ –  دو ساختی بودن زبان موجب می شود انسان به امکانات پیچیده و گسترده ای دست پیدا کند ، به طوری که با تعداد محدودی از آواها (واج ها ) نشانه های بسیار زیادی بسازد ( واژه ها ) و با این نشانه ها بی نهایت پیام و جمله تولید کند .

۴ – ویژگی های زایایی : همان ویژگی است که انسان را قادر می سازد ، جمله هایی بسازد که پیش از آن نه بکار برده و نه شنیده است ؛ بنابراین به سبب ویژگی زایایی ، ما می توانیم به کمک نظام زبان ، که خود محدود است ، جملات نامحدود بسازیم ؛ حتی جملاتی که از پیش وجود نداشته اند وبیش از این از کسی نشنیده ایم . مثال :
الف ) ستاره ها در انتظار رسیدن سپیده دم تمام شب بیدار می مانند .
ب ) سراب با اندیشه ی باران ، سیراب می شود .
پ ) کشاورز در شالیزار رنج می کارد تا برنج برداشت کند .
ویژگی نا به جایی : آن ویژگی زبان است که اهل زبان را قادر می سازد،درباره ی چیزهایی سخن بگویند که به زمان و مکانی که در آن قرار دارند ، مربوط نیست ؛ مثال :
الف ) به امید خدا من در آینده مهندس خواهم شد .(مربوط به آینده )
ب ) بیدل دهلوی در آثار خود سبک هندی را به کار گرفته است .(مربوط به گذشته )
۵ – تکلیف دانش آموزان است .
۶ – زبان شکل های بسیار متنوعی به خود می گیرد. /در زبان های انسانی ، صداهای بی معنی با هم ترکیب می شوند./ لهجه و گویش با هم تفاوت دارند . / زبان انسانی در معرض تغییر و تحوّل است .
جمله

نهاد                      گزاره
زبـان شکل های بسیار متنوعی به خود می گیرند.
صداهای بی معنی در زبان های انسانی با هم ترکیب می شوند.
لهجه و گویش با هم تفاوت دارند .
زبان انسانی در معرض تغییر و تحوّل است .
درس هفتم ( چرا املا می نویسیم ؟ ) خودآزمایی ندارد .

خودآزمایی درس هشتم ( ویژگی های فعل ۱ ) صفحه ۴۳

۱ –اول شخص مفرد :(دیدن و پذیرفتن)

مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری /ماضی بعید /ماضی التزامی/ ماضی نقلی/      مضارع اخباری /مضارع التزامی/ دیدن /دیدم /می دیدم / دیده بودم /دیده باشم /دیده ام /می بینم /ببینم /خواهم دید

پذیرفتن /پذیرفتم /می پذیرفتم /پذیرفته بودم /پذیرفته باشم /پذیرفته ام /می پذیرم ب/پذیرم /خواهم پذیرفت

۲-دوم شخص مفرد : ( دو مصدر دیدن و پذیرفتن )

 مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری / ماضی بعید/ ماضی التزامی / ماضی نقلی /مضارع اخباری /    مضارع التزامی /آینده
دیدن /دیدی /می دیدی /دیده بودی /دیده باشی /دیده ای /می بینی /ببینی /خواهی دید
پذیرفتن / پذیرفتی /می پذیرفتی /پذیرفته بودی/ پذیرفته باشی / پذیرفته ای /می پذیری ب/پذیری /      خواهی پذیرفت

۳-سوم شخص جمع : (دو مصدر دیدن و پذیرفتن )

مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری /ماضی بعید /ماضی التزامی /ماضی نقلی/ مضارع اخباری /       مضارع التزامی /آینده
دیدن /دیدند/ می دیدند /دیده بودند /دیده باشند/ دیده اند/ می بینند /ببینند /خواهند دید
پذیرفتن/ پذیرفتند /می پذیرفتند/ پذیرفته بودند /پذیرفته باشند /پذیرفته اند/ می پذیرند/ بپذیرند /خواهند پذیرفت

۴ – آورده است ،نشسته است ،می نگریست ، نمی پذیرد ، می دود ؛ مصدر ، بن ماضی ، بن مضارع و صفت مفعولی بسازید .

فعـــل /مصدر /بن ماضی = ( مصدر مرخم ) /بن مضارع /صفت مفعولی
آورده است /آوردن /آورد/ آور/ آورده
نشسته است /نشستن /نشست /نشین/ نشسته
می نگریست /نگریستن /نگریست /نگر / نگریسته
نمی پذیرد/ پذیرفتن /پذیرفت /پذیر / پذیرفته
می دود /دویدن /دوید /دو/ دویده

۵ – می نویسد ، می رود ، بروند ، خواهیم آمد ، می آیند ، خواهند شنید .
فعـــل  / گذشته ی ساده  / گذشته نقلی  / گذشته بعید
می نویسد/ نوشت * / نوشته است * /نوشته بود *
می رود /رفت * /رفته است */ رفته بود *
بروند/ رفتند /رفته اند /رفته بودند
خواهیم آمد / آمدیم/ آمده ایم / آمده بودیم
می آیند / آمدند/ آمده اند/ آمده بودند
خواهند شنید /شنیدند /شنیده اند/ شنیده بودند

  تو جه : در فعل هایی که با ستاره مشخص شده اند ، شناسه ی «ـًـ د » به ф)) تبدیل شده است .
۶- تکلیف دانش آموز است .
۷- الف ) با واج های / ک ، ــِـ ،ت،ا، ب ، ر ،‌ ا ، د ، و ، س ،‌ ت ، د ، ا ، ر ، ــَـ ، م / ۱- نشانه های ( واژه های ) «کتاب» ، « را » ، « دوست » ،
« دارم » را می سازیم ؛ ۲ – با این واژه ها جمله ی « کتاب را دوست دارم » می سازیم .
ب ) ۱ – با ترکیب واج های / ش ، ــِ ، ع ، ر / واژه ی « شعر » را می سازیم . ۲ – با ترکیب واژه های « شعر » ، « آفرینش » ، « زیبایی » و
« است » جمله ی « شعر ، آفرینش زیبایی است »را می سازیم .
پ ) ۱- با ترکیت واج های / ء ، ــِ ، ن ، س ،‌ا ،‌ن / واژه ی « انسان » را می سازیم .۲- با ترکیب واژه های « انسان » « تلاشگر» و « است » جمله ی « انسان ، تلاشگر است » می سازیم .
۸ – تهیّه ی لباس ، تعیین قیمت ،‌ تحقیق وبررسی ، اعماق دریا ،‌تلاطم دریا ،نامه ی مزبور ، راجع به درس ، تشکر و سپاس گزاری ،وهله ی اوّل .

نکته : * (( تعیین )) ، مصدر باب تفعیل از ریشه ی سه حرفی (( عین )) است .

        * (( بررسی )) ، واژه ای مشتق است ← بر + رِس + ی

        * هنگام تلفّظ واژ ی (( راجع به )) واج (( ع )) حذف می شود = راجب ، ولی در نوشتار باید آن را به   طورکامل نوشت .

        گزاردن : به جا آوردن / گذاردن : نهادن

خود آزمایی درس نهم ( نگارش علمی ، نگارش ادبی ) صفحه ۴۷

۱ –

الف ) نوشته ی نخست ( زبان وسیله ی . . . ) ، نوشته ای« علمی» است ، زیرا واژه ها در معنای اصلی وحقیقی خود به طور گویا و روشن و صریح و مستقیم بیان شده اند . هم چنین از هیچ یک از آرایه های ادبی در آن استفاده نشده است . این نوشته ها از کلمه ها تنها برای انتقال مستقیم مفاهیم دقیق علمی بهره گرفته است .

ب ) نوشته ی دوم ( غروب ، غم رنگ و . . .) «ادبی» است . چون نویسنده در آن از آرایه های ادبی برای توصیف و تصویر معانی ذهنی و بیان عواطف واحساسات درونی بهره گرفته است . پیام نوشته نیز ،‌ به طور غیر مستقیم و غیر صریح بیان شده است . در این نوشته ، تخیل و جان بخشی به اشیا برجستگی ویژه ای داده اند .
۲ – نوشته ی الف زمان کلیه ی افعال « است » مضارع است : فعل مضارع ( ساده ) / ندارند : فعل مضارع ( ساده ) / اند ( بی بهره اند) : فعل مضارع (ساده) / شود : فعل مضارع التزامی / شده است : فعل ماضی نقلی ( مفهوم مجهولی دارد )
نیست : فعل مضارع ( ساده) / می توانند : فعل مضارع اخباری / بیندیشند : فعل مضارع التزامی / می توانند : فعل مضارع اخباری / مطرح کنند : فعل مضارع التزامی / است :‌ فعل مضارع (ساده) .
« در کتاب های فعلی زبان فارسی از فعل مضارع ساده حرفی به میان نیامده است. طبق زیر نویس صفحه ی چهل زبان فارسی ۲ اگر فعل « است » را با «می باشد » بتوانیم عوض کنیم مضارع اخباری و اگر با « باشد » تعویض شود مضارع التزامی است . »
نوشته ب «ادبی » است . می بارد : مضارع اخباری / نمی وزد : مضارع اخباری / بالامی زند : مضارع اخباری / می لرزد : مضارع اخباری / پوشانده است : ماضی نقلی / ایستاده است : ماضی نقلی / برداشته است : ماضی نقلی
۳ – فعالیت دانش آموزی است .
۴ – بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا گفت کمینه آن که مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدّم دارد و حکما گفته اند برادر که در بند خویش است نه برادر و نه خویش است .

خویش و خویش ← جناس تام دارند . / در بند خویش بودن ← کنایه از : به فکر خود بودن است

۵ – او به سمت کتابدار دبیرستان منصوب شده است . ( منصوب )

- سهراب سپهری از شاعران معاصر ایران است . ( معاصر )
- حقیقت علم کمک به هم نوع خویش وکسب رضایت باری تعالی است . ( خویش – تعالی )
- سنگ های خرد را از زمین زراعی جمع کرد . ( خرد – جمع )

خود آزمایی درس دهم ( ویژگی های فعل ۲ ) صفحه ۵۱
۱ – مادر کودکش ر اخواباند / خوابانید .
- سخنان بزرگمهر را به اطلاع مردم ایران رساند / رسانید .
- خون جگر دیو سپید را در چشم کاووس چکاند / چکانید .
- اکوان دیو قطعه ای از زمین را که رستم بر آن خوابیده بود ،‌برید وبر سر دست چرخاند / چرخانید .
- رستم بار دیگر رخش را تا محل حادثه دواند / دوانید و به سرعت خود را به آن جا رساند / رسانید .

نکته : فعل جملات بالا را به صورت گذرا آورده ایم ، چون در هر جمله ، مفعول وجود دارد .به جای زمان ماضی ،از ساخت های دیگر ماضی و مضارع یا آینده هم می توان استفاده کرد .چون جمله های بالا خبری اند ، به کار بردن فعل های ماضی التزامی و مضارع التزامی مناسب است .

۲ – است ← گذرا به مسند

است← گذرا به مسند / بپروراند = گذرا به مفعول

می بیند ← گذرا به مفعول

حفظ کرده اند ← گذرا به مفعول

۳ – آورده است ، می دود ،‌ پذیرفته بود ،آمده بودند ،‌ بیفکند ، برده اند ، می سازند .

فعل  / مضارع التزامی  / ماضی التزامی  /ماضی ساده
آورده است  / بیاورد / آورده باشد  /آورد
می دود  / بدود  / دویده باشد  / دوید
پذیرفته بود / بپذیرد  /پذیرفته باشد  / پذیرفت
آمده بودند  / بیاید /  آمده باشند  /  آمد
بیفکند  / بیفکند  / افکنده باشد /  افکند
برده اند /  ببرند  / برده باشند  /  بردند
می سازند  / بسازند  / ساخته باشند  / ساختند

۴ –گل های بابونه ی وحشی چشم به رقص شقایق دوخته بودند و آفتاب نیز نور افشانی می کرد ، باران نم نم می بارید و قطرات آن بر گلبرگ های لطیف شقایق  می غلتید وغزل وداع را سر می دادند  .( البته خوتان هم می توانید با استفاده از آرایه ها و تخیل خود نوشته های دیگری نیز جایگزین کنید . )
خود آزمایی درس یازدهم : ( مقایسه ) صفحه ۵۵
۱ – فعالیت دانش آموزی است .
۲-در درس پانزدهم(فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی ) نویسنده به تفاوت عمده ی فرهنگ جدید غربی با فرهنگ اسلامی پرداخته است .
۳- هل یستوی الأعمی و البصیر أفلا تتفکرون . ( انعام /۵۰ ) – لا یستوی الخبیث و الطیب . . . ( المائده / ۱۰۰ )
- لا یستوی اصحاب النار واصحاب الجنه . ( الحشر / ۲۰ )
۴ – « آزادی » را با پدیده هایی می توان سنجید که میان آن ها همسانی و سنخیت و پیوندی  باشد،البته  این پیوند می تواند ، همانندی یا نا همانندی باشد . مانند : آزادگی و بردگی / آزاری و آزادگی / پرنده و آزادی / آزادی و اسارت و.
۵ – جاناً← جانی ،‌از جان ودل / دوماً← دوم / سوماً← سوم / تلفناً ← نلفنی ،با تلفن/ زباناً← زبانی ، با زبان/ تلگرافاً← تلگرافی ، با تلگراف
باغات ← باغ ها / گرایشات ← گرایش ها

 ۶- موارد تشابه : هر دو تصویر ، محیط زندگی است ./ در هر دو ، هدف نمایش بخشی از موقعیّت و شیوه ی زندگی است . /در هر دو تصویر،مردم به فعالیت روزمره مشغول هستند .

موارد تفاوت و تمایز : تصویر نخست، زندگی مردم عشایر را نشان می دهد که به شغل دامپروری مشغول هستند . / در تصویر دوم ، یکی از شهرهای بزرگ و پرجمعیت با ساختمان های انبوه دیده می شود ./در تصویر اول ، شیوه ی زندگی متفاوت از تصویر دوم است ./ در تصویر دوم ، به دلیل فراوانی جمعیت ، ساختمان های محل سکونت و اشتغال در فاصله ی بسیار کم از یک دیگر قرار دارند ./ در تصویر اول ، هوای مناسب تری برای تنفس و زندگی وجود دارد .

خود آزمایی درس دوازدهم : ( گروه اسمی ۱ ) صفحه ۶۳

گروه اسمی     /      هسته    همین دو کتاب جغرافی کتاب

خانه ی پدری خانه

عامل مهم ترقی نوجوانان عامل

سازمان ملی توسعه و پیشرفت اقتصادی سازمان

هر درخت میوه دار درخت

یک گله گوسفند گوسفند

همه کس کس

آهنگ های آسمانی آهنگ

هر پنج دانش آموز دانش آموز

۲-

قید ← اسم است. به دلیل الف:می توان آن را جمع بست :قیدها ، قیود ب :آن واین می گیرند : آن قید،این قید ج:در جمله، نقش می پذیرند : این کلمه ، قید است . ( قید در این جمله نقش مسند گرفته است . )    

ساختمان ← اسم است . به دلیل الف :می توان آن را جمع بست : ساختمان ها ب :(( ی )) نکره می گیرد : ساختمانی  ج: آن و این می گیرد : آن ساختمان ، این ساختمان  د : در جمله ، نقش می گیرد :ساختمان ، نیاز به بازسازی دارد . ( در این جمله کلمه ی ساختمان نقش نهاد را پذیرفته است . )

شعر ← اسم است. به دلیل الف : می توان آن را جمع بست : اشعار ، شعرها ب : (( ی )) نکره می گیرد: شعری شنیدنی است . ج : (( این و آن )) می گیرد : این شعر ، آن شعر د : نقش می پذیرد : شعر زیبا ، طراوت بخش روح است . ( در این جمله (( شعر زیبا )) نقش نهاد گرفته است .

شعرا ← اسم است . به دلیل  الف : اسمی بوده که جمع بسته شده است : شاعر ب : این و آن می گیرد : این شعرا ، آن شعرا ج : (( ی )) نکره می گیرد : شعرایی ماندگار  د : در جمله ، نقش می پذیرد : شعرا ، تخیّل قوی دارند. ( در این جمله (( شعرا )) نقش نهاد گرفته است . )

توجه : واژه های(( اصلی ))، (( معرفه )) صفت هستند و نه اسم ، البته می توانند جانشین اسم بشوند .

(( گرفتند )) ← فعل است  / (( از )) ← حرف اضافه است . / ((پیش تر ، پیش )) ← صفت هستند . /          (( پنجم )) و (( تعجب آور )) ←  صفت هستند .

۳-

مفرد                             جمع

چشم چشم ها،چشمان /عقاب عقاب ها  / دانشجو دانشجو ها، دانشجویان

گربه گربه ها  / پلنگ پلنگ ها، پلنگان  / ریاضی  ، ریاضی ها ،ریاضیات

سبزی سبزی ها ،سبزیجات /بنده بنده ها، بندگان  / میوه میوه ها ، میوه جات

کتاب کتاب ها ، کتب  / زانو زانو ها، زانوان /  نکته نکته ها ،نکات

خانم خانم ها  / ابرو ابرو ها، ابروان  / بانو بانو ها ، بانوان

عضو عضو ها ، اعضا  / فرمایش فرمایش ها  ، فرمایشات / نور نور ها ، انوار

بچه بچه ها  / آشنا آشنا ها ، آشنایان  /  کافر کافر ها ، کافران، کفار

۴-
مفرد           /     جمع مکسّر

زمان  ، ازمنه  / قلّه ، قلل / رأی ، آرا  / شاهد ، شواهد / عمل ، اعمال / دعا ، ادعیّه / کاسب ، کسبه / نتیجه ، نتایج / مادّه ، مواد / کافر ، کفّار

۵-

کلمه              /              جمله

چهار راه ← در چهار راه تصادف عجیبی رخ داده است .

دستمال ← دستمال را کنار سفره بگذار .

خودکار ← با خودکار آبی به سؤالات پاسخ دهید .

دانش ← از دانش بهره ببر که همچون چراغی راه را نشان می دهد .

ماهی کپور ← تا حالا ماهی کپور صید کرده ای ؟

کتابخانه← هرهفته برای مطالعه به کتابخانه می روم .

۶- اسم های ساده  ←  کاروان، شتر ،زرافه،کلاغ، چنار ،پلکان ،زیره ،هوش ،جو ،

اسم های مشتق آویزه ،‌ زاغچه ،‌ لبه ،جوشش، پاسبان ،گریه
اسم های مرکب قافله سالار ، آبدوغ خیار ، شتر گاو پلنگ

۷ –

آتش  عام  = آتش ها ، آتشی دهشتناک ( اگر اسم شخص باشد ، خاص است . )
هوا  عام  = هوایی دلپذیر
افتخارعام = افتخارات ،‌افتخاری بی نظیر ، ( اگر اسم شخص باشد خاص است )
پول = عام = پول ها ،‌ پولی هنگفت
برنج = عام = برنج ها ، برنجی خوش پخت
قاسم = خاص = جمع بسته نمی شود و ی نکره نمی گیرد .
قاسم آباد= خاص =جمع بسته نمی شود و« ی» نکره نمی گیرد .
هلاک عام = نقش می پذیرد .
سلامت عام = می توان آن را با (( ی )) نکره آورد = سلامتی
بره عام = بره ها ، بره ای
سنگ عام = سنگ ها ، سنگی بزرگ
چاره عام = چاره ها ، چاره ای
زهره خاص = جمع بسته نمی شود و (( ی )) نکره نمی گیرد .
شمع عام  = شمع ها ، شمعی روشن
سوسن =اگر اسم انسان باشد، عام و جمع بسته نمی شود و (( ی )) نکره نمی گیرد .اما اگر اسم ((گلی )) باشد؛ خاص ؛ سوسن ها ، سوسنی را در گلدان کاشتم .
شهاب اگر اسم انسان باشد  عام وجمع بسته نمی شود و (( ی )) نکره نمی گیرد .اما اگر ( منظور سنگ آسمانی باشد)خاص و شهاب ها ، شهابی
بهرام خاص = چه اسم سیاره باشد و چه اسم انسان ، جمع بسته نمی شود و (( ی )) نکره نمی گیرد .
مریخ خاص = جمع بسته نمی شود و (( ی )) نکره نمی گیرد .
انگیزه عام = انگیزه ها ، انگیزه ای

نکته :

اسم های عام : الف ) جمع بسته می شوند ب) «ی» نکره می گیرند ج) برهمه ی افراد طبقه خود دلالت می کنند برعکس اسم های خاص .
۸ – تکلیف دانش آموزی است .

درس سیزدهم (با چه خطی بنویسیم ) خود آزمایی ندارد .

خود آزمایی درس چهاردهم ( توصیف ) صفحه   ۷۲-۷۳
۱ – تکلیف دانش آموزی است .
۲ –
در نوشته ی نخست ( بهار گذشته دو سال بود . . .) ، فضایی طبیعی وصف شده است که با جانواران و انسان دشمنی دارد . نویسنده با شرح تأثیـر گرما در خـاک ( ترک می خورد و از هم می پاشد ) ، در جـانـوران ( حیوان ها واقعا دیوانه می شدند ) و در انسـان ( احساس می کردی چشم هایت می خواهند از حدقه بیرون بپرند ) و هم چنین با تعبیرهای کنایی قوی ( درست در جهنم باز شده بود ) ، داغی تنور آسای هوا را چنان به وصف در آورده است که خواننده آن را حس می کند و توصیف گرمای طاقت فرسای یک روز تابستانی است .

                              ********************************

درنوشته ی دوم نویسنده برای برانگیختن احساسات و عواطف نسبت به سنت های گذشته و توجه دادن به آبشخورهای نخستین فرهنگی وملی و تشویق خواننده به بازگشت ورویکرد به خواستگاه ، به توصیف هایی دل انگیز از محیط روستا دست زده است ؛ ( بوی شبدر دوچین یا صدای بلدرچین یک دم قطع نمی شود ) و سرانجام ،‌عواطف انسان دوستانه ی او را تحریک می کند ومی نویسد :‌ « بیا تا هوا ترو تازه است و مادر چشم به راه توست » خلاصه این که نویسنده برای اثر بخشی بیش تر ،‌ از توصیف زیبایی ها و مناظر طبیعت بهره می گیرد . توصیف صحنه ای از زندگی عشایری در دامن کوهساران و دراوایل بهار می باشد .

۳ – احرار ← حـّر ، قلاع ← قلعه ، قرا ← قریه ( قاری مفرد کلمه ی « قرّا » است ) ، ادلـه← دلیـــــل ،‌
نسخ ← نسخه ،‌ فلاسفه← فیلسوف ،‌ تجار← تاجر ،‌ مکاتیب ← مکتوب ،‌ مکاتب ← مکتــب ،‌
رعایا ← رعیت ،‌ نواحی ← ناحیه ، معانی ← معنی ،‌ اجانـب ← اجنبـی ، اشیــا ← شـــی ء

۴ – استیفا از کار← استعفا از کار  /  خورده فروشی ← خرده فروشی  / تمر یاد بــود ← تمبــر یادبـــــود
روغن مایه ← روغن مایع .

 * نکته : واژه ی (( استیفا )) به معنای (( حق خود را به تمامی گرفتن )) و (( استعفا )) به معنای (( کناره گرفتن از کار )) است .

خود آزمایی درس پانزدهم : ( زبان شناسی چیست ؟( ۱ ) صفحه ۷۷
۱- زبان شناسی مثل همه ی علوم دیگر – از روش های رایج در تحقیقات علمی ( مشاهده ، تجربه ،‌آزمایش و فرضیه سازی ) استفاده می کند .
۲- زبان شناسان برای حل این مشکل ، عامل « زمان » را که موجب تحول وتغییر در زمان می شود ،‌کنار می گذارند و مطالعه ی تغییر و تحول زبان را به شاخه ای دیگر از زبان شناسی – به نام زبان شناسی تاریخی – می سپارند .
۳- مطالعه و تحقیق در یکی از گویش های مختلف جغرافیایی ،‌ اجتماعی و . . .
۴- باران ملایمی، نم نم می بارید ، به طوری که زمین را اندکی خیس می کرد .
- در این منطقه ، انواع خرما به دست می آیدو در آن  جانوران بسیار گوناگونی زندگی می کنند.
-  سپس یوسف را به سرآن چاه بردند و اورا برهنه کردند وطنابی به کمرش بستند .
- وقتی به شهر بصره رسیدیم ، به علت فقر ودرماندگی به دیوانه ها شبیه بودیم و مدت سه ماه بود که موی خود را کوتاه نکرده بودیم .
۵ – بارانکی : مفرد ،‌ نکره ،‌عام ،‌مشتق / زمین : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ،‌ ساده
خرما : مفرد ،‌جنس ،‌ عام ،‌ساده / یوسف : مفرد ، شناس ، خاص ،‌ ساده
زمین : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ، ساده / بصره : مفرد ،‌ شناس ،‌ خاص ، ساده
برهنگی : مفرد ،‌ جنس ،‌ عام ،‌ مشتق / دیوانگان : جمع ،‌ جنس ،‌عام ،‌ ساده

خود آزمایی درس شانزدهم : ( گروه اسمی ۲ ) صفحه ۸۱ و ۸۲
۱- کودک همان کودک ،‌ هیچ کودکی ، یک کودک ، دومین کودک ،‌ کوچک ترین کودک ، کدام کودک ؟ چه کودکی ؟عجب کودکی !

کـار آن کار ،‌هر کار ،‌ هزار کار ، آخرین کار ، سخت ترین کار ،‌چند کار ؟‌ عجب کاری !

داستان همین داستان ، چند داستان ،‌ چهار داستان ،‌ اولین داستان ،‌ جذاب ترین داستان ،‌ چند داستان ؟ عجب داستانی !

نتیجه   این نتیجه ، فلان نتیجه ، یک نتیجه ، دومین نتیجه ، عالی ترین نتیجه ،‌ کدام نتیجه ؟ چه نتیجه ای !

۲ – صفت شمارشی سه ایالت اسلامی / صفت شمارشی پنج شهر مهم / صفت اشاره این نتیجه

صفت اشاره

[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:,

] [ 19:2 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ]

[ ]

مجله اينترنتي دانستني ها ، عکس عاشقانه جديد ، اس ام اس هاي عاشقانه
[ ????? : ????? ????? ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد