|
رمان بخش9اینم بخش 9. امیدوارم خوشتون بیاد. از همه به خاطر حمایتتون ممنونم. کم کم داریم به داستان اصلی نزدیک میشیم. از صبرتون ممنونم. ادامه مطلب رمان بخش8خب بچه ها اینم بخش 8 که امیدوارم خوشتون بیاد اگه کمی زیاد به حاشیه رفتم شرمنده!!!! چون هنوز نمیدونم آزمون رو چطور توصیف کنم. لطفا نظراتتون رو توی وبلاگ بزارید. خوشحال میشم از نقدهاتون استفاده کنم. ادامه مطلب رمان بخش7خب بچه ها اینم بخش 7. امیدوارم خوشتون بیاد. بازم از همه تون تشکر میکنم. نقد و نظر یادتون نره. ادامه مطلب رمان بخش6اینم از بخش 6 رمانم. ممنونم از همتون که دارید حمایت می کنید. امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد. دوستتون دارم. نقد و نظر هم یادتون نره. ادامه مطلب رمان بخش5اینم بخش 5 رمانم. امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد. البته میدونم که خوش سلیقه اید و خوشتون میاد البته باید یه تشکر هم از تمامی دوستان به خصوص مازیار و تابان بکنم که با حمایت هاشون من رو یاری کردن. نظر و نقد هم فراموش نشه!!!!!!! ادامه مطلب رمان بخش4خب اینم بخش 4 رمانم واسه دوستای گل خودم. امیدوارم از این بخش هم خوشتون بیاد. نقد و نظر فراموش نشه!!!!!!! ادامه مطلب رمان بخش2خوب اینم بخش دوم واسه دوستای گلم. امیدوارم از این هم خوشتون بیاد. دوباره میگم نظر و نقد فراموش نشه!!!!!!!!!!! این رمان اثری از دوست عزیزم سهند سعیدی می باشد ادامه مطلب یک دونده اسپانیایی نشان داد که گاهی اوقات برد همه چیز نیست .یک دونده اسپانیایی نشان داد که گاهی اوقات برد همه چیز نیست . داستان سه پیرمرد![]() به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.» عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد. شوهرش به او گف ت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.» زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.» زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.» زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟» فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.» مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.» عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟» پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! بله… با عشقه که میتونید هر چیز یکه می خواهید به دست بیاردید . مردی با بخت خوابیدهروزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.
پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
گرگ گفت : "میشود از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناك می شوم؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در آن سخت كار می كردند.
یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
كشاورز گفت : "می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به كجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.
جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"
و مرد با بختی بیدار باز گشت...
به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.
و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."
شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم."
مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"
و رفت...
به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه با وجود آن نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."
كشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریك شویم كه نصف این گنج از آن تو می باشد."
مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"
و رفت...
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"
شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟
بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد. پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی دوم دبیرستانپاسخ خود آزمایی زبان فارسی (۲) نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره نهاد گزاره خود آزمایی درس پنجم ( انواع نوشته ) صفحه ۲۸ و ۲۹ ۲ – هر دانش آموز به تناسب ذوق و استعداد و توانایی خود از زبان کودکانه استفاده کند . خود آزمایی درس ششم ( خط ونوشتار ) صفحه ۳۲ 2 – در زبان هایی مثل انگلیسی وعربی نیز کلماتی وجود دارد که بین صورت گفتاری و نوشتاری آن ها تفاوت وجود دارد ؛ مثال : خودآزمایی های درس هشتم ( گروه فعلی و ویژگی های آن ) صفحه ۴۶ ۲ – خط و نوشتار خاستگاه فرهنگی و اجتماعی دارد و ساخته خود انسان است و انسان برای یادگیری آن باید زحمت بکشد و در مدرسه وکلاس ونزد معلم ، آن را یاد بگیرد زیرا خط ونوشتار بنابه ضرورت های اجتماعی وفرهنگی اختراع شده است وبر زبان وگفتار افزوده گردیده اسـت . بـنابراین خط ونوشتار به طور مستقیم به واسطه ی گفتار با زبان پیوند می خورد به این معنی که ما نخست زبان را به صورت گفتاردر ۴- شاه مردم بی گناه را گروه گروه به گلوله می بست . خود آزمایی درس یازدهم ( عنوان ، شروع و پایان نوشته ) صفحه ۶۴ و ۶۵ ۶ – چگونه پیروز شدن خود را به تو خواهم گفت . خود آزمایی درس دوازدهم (ساختمان فعل ) صفحه ۷۲ و ۷۳ خود آزمایی درس سیزدهم ( بایدها و نبایدهای املایی ۲ ) صفحه ۷۹ خود آزمایی درس پانزدهم ( نظام آوایی زبان ) صفحه ۹۱ « کلماتی مانند آسمان ، مهربان و یادگار دو تلفظی هستند . » قابل ملاحظه از میان رفتن اشعار او ، نـمـودار پـیـکـانـی آغاز عصر جدید ی یا آغاز عصر جدید ی کشف حقیقت گردش زمین / سپیده دم این عصر/ طلب شیر فروش همین اجبار معیشت/ کله ی هر زبان نفهم/ دو خط موازی دل سوزی آن مکارترین سوادگران / هر یک سا عت / این چنین بزرگ مردی نـمـودار درخـتی آغاز عصر جدید سپیده دم این عصر کله ی هر زبان نفهمی کشف حقیقت گردش زمین دل سوزی آن مکارترین سوداگران خود آزمایی درس هجدهم ( گروه اسمی (۲) ) صفحه ۱۱۲ و ۱۱۳ خود آزمایی درس بیستم ( گروه اسمی (۳) )ضمیر صفحه ۱۲۶ خود آزمایی درس بیست وپنجم ( مقاله نویسی ۲ ) صفحه ۱۶۱ خود آزمایی درس بیت وششم ( املا ، گزینش های املایی ۲ ) صفحه ۱۶۵ خود آزمایی درس بیست وهفتم ( جمله مرکب ) صفحه ۱۶۹ داستان کوتاه : توصیه لقمان به پسرشروزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست... مقاله کامل درباره ی شیطان پرستی در ایران اثر اسماعيل حاجي حيدرياز موسيقي تا جادو
شيطان پرستي در ايران
جام جم آنلاين: شيطانپرستي در ايران موضوعي است كه به ويژه در سالهاي اخير سخنان بسياري درباره آن مطرح شده و اخبار زيادي از دستگيري طرفداران آن انتشار يافته است اما واقعيت چيست؟، آيا ما شيطانپرستي داريم؟ و اصولا، شيطانپرستها چه ميگويند و چه ميخواهند؟ گزارشي را كه پيش رو داريد در ويژهنامه «سراب» ضميمه رايگان روزنامه جامجم كه امروز سهشنبه انتشار يافت، به چاپ رسيده است.
![]() از ابتداي پيدايش انسان تا به حال شيطانپرستي به شكلها و گونههاي مختلف وجود داشته است. به همين خاطر محققان براي تفكيك خصوصيات و ويژگيهاي آنها انواع مختلفي از آن را با نامهاي شيطانپرستي ديني، شيطانپرستي گوتيك، شيطانپرستي فلسفي و ... برشمردهاند. شيطانپرستي رايج در دنيا در حال حاضر منسوب به تفكرات شخصي به نام آنتوان زندورلاوي است كه كليساي شيطان را در سال 1966 بنيان نهاده است. در حال حاضر شيطانپرستي در دنيا توسط 3 دروازه يا بهتر بگوييم 3 عامل يا حامل وارد كشورها ميشود: 1 - كليساهاي شيطاني 2 - جادوگري 3 - موسيقي بلك متال ما در ادامه به توضيح يك يك آنها ميپردازيم و خواهيم گفت كه شيطانپرستي توسط كدام يك از آنها به كشور ما وارد شده است و چه خصوصياتي دارد. كليساي شيطان اولين كليساي شيطاني را آنتوان زندورلاوي تاسيس كرد. در افكار و عقايد او انسانمحور و مركز عالم هستي است و اين انسان است كه خدا را ميسازد. او به ولايت كسي يا چيزي با نام شيطان اعتقاد نداشته و انسان را حاكم بر خدا و شيطان ميداند. اصول شيطانپرستي آنتوان لاوي 1 - در شيطانپرستي خدايي وجود ندارد و هر انساني خود يك خداست. 2 - عدم پرستش شيطان (ابليس)، زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد. 3 - ضد مذهب بودن، خصوصا مذهبي كه اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند. 4 - اعتقاد به لذت بردن در حد اعلاي آن زيرا تمام لذات در خوشي دنيايي است و اين خوشيها خصوصا لذات جنسي پتانسيل لازم را براي كارهاي روزانه آماده ميكنند. او قواعد 11گانه و نيز گناههاي 9گانهاي را براي شيطانپرستان تنظيم كرده است ولي آنچه مردم بعدها از شيطانپرستان در جهان ميبينند به هيچوجه با اين قوانين و گناهها سازگار نبوده بلكه بر ضد آنها است. مثلا در مورد قتل، تجاوز، قربانيكردن، حيوانآزاري، كودكآزاري و...، آنتوان لاوي آن را قبول نداشته و در فرامين خود آنها را رد كرده است. ولي در حال حاضر مراسم شيطانپرستي چيزي به جز انجام اين اعمال نيست. همه اينها نشان از تناقضگوييهاي آنتوان لاوي و پيروانش دارد. (در شيطانپرستي افكار و عقايد و نظرات در حال تغيير و از نسبيت برخوردار هستند.) البته همه آنها اين خصوصيت خود را قبول داشته و به آن معتقد هستند. آنها معتقدند كه چون ما خودمان خدا هستيم پس هر كاري بخواهيم انجام ميدهيم و اين مسخره است كه يك شيطانپرست به قانون يا مقرراتي پايبند باشد. ولي جاي تعجب دارد كه اگر آنها خود را خدا و آزاد از هر چيز ميدانند پس چرا قوانين و مقررات و گناهاني براي پيروان خود ايجاد ايجاد كردهاند. تيم برتون جمله جالبي درباره شيطانپرستان دارد: شيطانپرستي آنارشي احمقهاست. اين اختلافات و تناقضات زمينهساز بروز مشكلات زيادي در بين رهبران و پيروان شيطانگرايي شده است به شكلي كه در سال 1975 شخصي به نام مايكل آكينو از كليساي شيطان جدا شد و معبدي را با نام معبد ست بنيان نهاد. او برخلاف آنتوان لاوي به خدايي با نام شيطان اعتقاد داشت. جادوگري جادوگري قرنهاست كه در غرب (اروپا و آمريكا) طرفداران زيادي داشته است. جادوگران غربي كه تنها عده كمي از آنها اصلا گرايشات شيطاني ندارند، در تلاش هستند تا با ارتباط با ارواح مردگان، اجنه يا شياطين، به قدرتهاي ماورايي شيطاني دسترسي يابند. در قرون وسطي عده بسيار زيادي از جادوگران توسط كليسا سوزانده شدند چرا كه كليسا معتقد بود آنها در پي ارتباط با شياطين قادر به دخالت در امور مادي و دنيوي هستند و نيروهاي غيرمادي خود را از منابع پليد به دست ميآورند. در عصر حاضر جادوي سياه يا همان بلكمجيك يكي از اركان و مراسم اصلي شيطانپرستان است و در كشورهايي چون انگلستان و آمريكا علاقهمندان بسياري دارد. جادي سياه به غير از كليساي شيطان توسط اساتيد خبره در دورههاي آموزشي و كلاسهايي به علاقهمندان آموزش داده ميشود. در حال حاضر علت اصلي ورود عدهاي از جوانان به گروههاي شيطانپرست يادگيري بلكمجيك (جادوي سياه) است. جادوي سياه از مراسم آييني آفريقاييان به آمريكا آمده و در حال حاضر بيش از همه جا در كليساهاي شيطاني تعليم و تحصيل ميشود. بيشتر وردها و ابزار و مراسمات اين نوع جادو داراي علائم و نشانههاي شيطاني هستند. در دهههاي بعد از جنگ جهاني اول فضاي اجتماعي اروپا و آمريكا به انواع تبليغات و ابزار و حتي بازيهاي جادوگري مانند ويجيبرد آلوده است. ويجيبرد كه يك وسيله پيشگويي است در مراسم احضار ارواح استفاده ميشد تا سال 1967 فروش ويجيبرد از مناپلي كه پرفروشترين اسباببازي بود بيشتر شد. اين خود نشان از استقبال مردم غرب به جادوگري است كه در سالهاي اخير مصداق آن را در كتاب و فيلمهاي مرتبط با جادوگري مانند هريپاتر ديدهايم. خوشبختانه جادوگري غربي كه ما آن را بلك مجيك و انواع وسايل ديگر مانند ويجي برد و... ميشناسيم هنوز وارد ايران نشده و شايد تنها جوانان ما نام آن را از كتابها يا فيلمهاي هري پاتر شنيده باشند. موسيقي بلكمتال شيطان وقتي كليساهاي شيطان و جادوگري را ناتوان در تبليغات ديد دروازهاي ديگر ساخت و آن موسيقي است. دو دروازه جادوگري و كليساهاي شيطان جهت تبليغات خود در سطح جهان داراي محدوديتهاي فراواني هستند. براي مثال كليساهاي شيطان تنها در چند كشور جهان موجود هستند. يا در مورد جادوگري كه تنها كشورهاي غربي از آن استقبال كردهاند و كشورهاي شرقي به خاطر عدم همخواني زبان آن با فرهنگ شرق اصلا از ان استقبالي نكردهاند. همين مسائل باعث شده كه اين دو دروازه در قياس با موسيقي كمترين مشتريان را براي گرايش به شيطانپرستي داشته باشند. حال آن كه در حال حاضر موسيقي بلك متال در همه كشورهاي دنيا مخاطب و علاقهمند دارد و اين به خاطر آن است كه موسيقي، زباني بينالمللي دارد و داراي ظرافتهاي هنري فريبنده و اغواكننده است كه ميتواند بهراحتي بر احساسات مردم تاثيرگذار باشد. علت ديگر هم راحتي دسترسي به آن است به شكلي كه بهراحتي ميتوان آن را توسط همه رسانهها و همه ابزارهاي رسانهها در همه جا در اختيار مخاطب قرار داد. لازم به ذكر است كه اين 3 دروازه در دنيا داراي مخاطبان خاص و مخصوص خود هستند. مثلا شيطانپرستاني كه از طريق كليساي شيطان به شيطان پرستي گرايش پيدا كردهاند، از همه نظر چه از نظر سن، جنس، نژاد و اهداف، خواستهها و... با شيطانپرستاني كه از طريق جادوگري و يا از طريق موسيقي جذب شيطانپرستي شدهاند تفاوت دارند. البته از نظر تعاليم و اعتقادات نيز كليساي شيطان و موسيقي بلك متال اختلافات زيادي دارند: مثلا در مورد كليساي شيطان، آنتوان لاوي در قوانين 11گانه و آيات 9گانه خود قرباني كردن انسان، قتل، تجاوز، حيوانآزاري و كودكآزاري را رد كرده است. در صورتي كه در موسيقي بلك متال همه جور جرم و جنايتي انجام ميپذيرد و هيچ استثنا و مورد نهي شدهاي وجود ندارد. مورد اختلاف ديگر موادمخدر است. مثلا آنتوان لاوي شيطان پرستان را از مصرف آن برحذر ميدارد و معتقد است مصرف آن براي انسانهاي ضعيف ميباشد نه انسان قدرتمندي چون يك شيطانپرست، در صورتي كه در موسيقي متال اصلا اينگونه نيست و الان بزرگترين پايگاه تبليغاتي مواد مخدر در جهان موسيقي متال است. لازم به ذكر است كه اگرچه آنتوان لاوي در تئوريهاي خود مسائلي مانند قرباني كردن را رد كرده ولي عملا چه خود او و چه پيروانش پايبنديها را به قوانين و مقررات بيان شده نقض كرده و به آن معتقد نيستند. اصولا در شيطانپرستي هيچ حكم و قانون ثابتي نميتوان يافت و همه احكام و عقايد نسبي هستند و اختلاف و تناقض در عقايد و رفتار در بين آنها امري منطقي و طبيعي است. اگر تناقضها و اختلافات را در كليساي شيطان بتوان تحمل كرد تناقض و اختلافات در موسيقي بلاك متال بسيار گستردهتر است. چرا كه در آن با توجه به گستردگي مخاطب و تعداد بسيار زياد گروهها در همه كشورهاي جهان، هر كسي ساز خودش را ميزند. در اين نوع موسيقي جهت بالا بردن تعداد مخاطبان و بهتبع آن ميزان فروش كاستها، خوانندگان و نوازندگان دست به هر كاري ميزنند و هر كليپي كه بخواهند و بتوانند بسازند ميسازند و به هيچكس و هيچ چيز مقيد نيستند. موسيقي بلك متال، متال مخلوطي از موسيقي و نمايش است براي همين معمولا گروهها علاوه بر ارائه موسيقي خود، اعمال و رفتار نمايشي نيز ارائه ميدهند. براي همين صحنه موسيقي اين گروهها محل اجراي همه نوع نمايشي شده است مثلا يك گروه بر روي صحنه خودزني ميكند، گروه ديگر خونخواري ميكند، گروه ديگر مردهخواري و همين طور اعمالي مانند: منفجر كردن حيوان با ديناميت، نصف كردن يك زن با اره (حقههاي نمايشي)، آتش زدن انسان، آتش زدن انجيل، انجام اعمال جنسي منحرفانه و ... البته عجيب و غريب بودن اين گروهها فقط در دكور و مسائل نمايشي نيست بلكه در محتوا نيز به همين صورت ميباشد. مثلا خوانندهاي خود را ضد خدا معرفي ميكند، خوانندهاي ديگر خود را ضد دين، ديگري ضد انسان و همين طور ضدهايي مانند: ضد دنيا، ضد قانون، ضد زن، ضد جنگ، ضد دولت و ... مثلا خوانندهاي كه خود را ضدبشر معرفي ميكند سعي ميكند در اشعار يا كليپهاي خود اين تفكر را تبليغ كند كه مثلا ما بايد خودكشي كنيم، يا اين كه بايد نسل بشر را از بين برد يا اين كه پدران و مادران نبايد ما را به وجود ميآوردند و ... البته عموما اين افكار كمتر توسط نوازندگان و خوانندگان به مرحله اجرا درميآيند و بيشتر توسط مخاطبان آنها عملي ميشوند. خواننده يا نوازنده بعد از اجرا سوار ليموزين خود شده و به ويلاي خود ميروند اما اين مخاطب كمسن و سال آنهاست كه تحت تاثير افكار يا كليپها قرار گرفته و آسيبهايي را براي خود و جامعه پديد ميآورد البته پارهاي از اين تفكرات عملي شدهاند. مثلا ضدزنها اقدام به دزديدن يا كشتن دخترها و زنها كردهاند يا ضدبشرها اقدام به خودكشي دستهجمعي كردهاند، يا ضدمسيحيها اقدام به آتش زدن كليساها يا كشتن كشيشها كردهاند. مثلا در مورد اخير خوانندهاي به نام ورك ويكرنس كه از شهرت جهاني برخوردار است و همه او را با نام بارزام ميشناسند، در سال 1992 اقدام به آتش زدن چند كليسا از جمله كليساي فانتوف كرد. او بعد از اين اتفاق دستگير و روانه زندان شد و در حال حاضر نيز دوران محكوميت خود را سپري ميكند. البته لازم به توضيح است كه همه گروههاي موسيقي متال، شيطاني نيستند بلكه حتي تعداد انگشتشماري گروههاي معتقد به خدا نيز در آنها پيدا ميشود. يا اين كه بعضي از گروهها مانند متاليكا نيز وجود دارند كه در اشعار خود مسائل و مشكلات اجتماعي و سياسي روز را مطرح ميكنند، مثلا در اين مورد آلبوم «و عدالت براي همه» متاليكا قابل توجه است. حتي تعدادي از گروههاي متال نيز وجود دارند كه در اشعار خود عليه ظلم و فساد دولتهاي مستكبري مانند آمريكا و اسرائيل سخن راندهاند. مثلا گروه سپولترا، كليپي با نام «سرزمين» ساخته كه در آن از ظلم اسرائيل عليه ملت فلسطين سخن گفته است . البته بخش قابل توجهي از اين موسيقي را كليپها و آهنگهاي ضدجنگ تشكيل ميدهند. موسيقي متال در ابتداي شكلگيري آن، برخلاف زمان حال نوعي موسيقي ضد جنگ بوده كه تم اصلي آن مبارزه با دولت آمريكا و جنگطلبيهاي آن بوده است. اين موسيقي در ابتدا پيامآور صلح و دوستي بوده است. موسيقي متال خود داراي زيرسبكهاي مهمي مانند هويمتال، دثمتال، تراشمتال، بلك متال و انواع زيرشاخههاي ديگر است. موسيقي هويمتال نسبتا از نظر محتوايي نسبت به سبكهاي ديگر ملايمتر است ولي از جنبه كفر و شرك هيچ سبكي به پاي بلكمتال نميرسد. موسيقي بلكمتال در دنيا بزرگترين پايگاه تبليغاتي شيطانپرستي است به حدي كه حتي جادوگري و كليساي شيطان نيز به پاي آن نميرسند.
شيطانپرستي در ايران تنها از طريق موسيقي بلكمتال طرفداراني را جذب خود كرده است و دليل گرايش برخي جوانان به آن نيز نفوذ اين موسيقي به داخل كشور است. اين نوع شيطانپرستي از طرف شيطانپرستان حقيقي با نام شيطانپرستي تفنني شناخته ميشود؛ چرا كه بعضي از خصوصيات و اصول شيطانپرستي كليسايي را دارا نبوده و بيشتر محصول صنعت موسيقي و جذابيتهاي نمايشي همراه با آن است. البته ناگفته نماند كه در ايران تعداد كمي شيطانپرست واقعي يا كليسايي نيز وجود دارد كه عموما از نظر سني بالاي 30 سال دارند و عمدتا با خارج از كشور در ارتباط هستند. آنها در تلاش هستند برخلاف شيطانپرستان موسيقيايي، اعتقادات خود را پنهان كنند. در ايران و خارج از آن گروههايي هستند كه به اشتباه از طرف مردم به عنوان شيطانپرست شناخته ميشوند. اين دسته گروههايي هستند كه رويكرد خاصي به خدا و اديان دارند و اصلا گرايشات شيطاني ندارند. مثلا گروههاي ضدمسيحي كه عدهاي از آنها منكر وجود حضرت مسيح نيستند و با مسيحيت رواج يافته در عصر حاضر مشكل دارند. اين گرايشها در مورد اديان ديگر هم صادق است. در مورد خدا نيز عدهاي هستند كه اصلا گرايشات شيطاني نداشته بلكه ديدگاههاي خاصي درباره وجود خدا دارند. مثلا گروهي كه طبيعتپرست هستند و... بهتر است علاقهمندان موسيقي متال را به 2 گروه عمده تقسيم كنيم: 1 - گروهي كه علاقهمند به موسيقي متال هستند ولي شيطانگرا نيستند. اين گروه ممكن است هرگز وارد جريانهاي شيطانگرا نشده باشند يا اين كه زماني در گذشته آن هم در سنين جواني وارد گروههاي شيطانگرا شدهاند، ولي در حال حاضر گرايشات شيطاني ندارند. اين گروه عموما از نظر سني، تحصيلات و وجهه اجتماعي در سطح بالاتري از گروه دوم قرار دارند. اين گروه بيشتر از آن كه شيطانگرا باشند، افراد فاقد گرايشات مذهبي و عده زيادي از آنها لائيك هستند. اين گروه در كشور بيشتر در بين نويسندگان، نوازندگان يا خوانندگان حرفهاي اين موسيقي ديده ميشوند و بيشتر فعاليتهاي تبليغي يا فرهنگي موسيقي متال توسط اين گروه انجام ميپذيرد. اين افراد كمتر در پارتي يا پاركها يا فعاليتهاي گروهي شركت ميجويند و رفتارهاي ضداجتماعي و ضداخلاقي در بين آنها كمتر ديده ميشود. اين افراد بيشتر در حد لباس و مد و تيپ با گروه دوم شباهت دارند و سعي دارند از برخوردهاي جلف و نمايشي پرهيز داشته باشند. 2 گروهي كه علاقهمند به موسيقي متال و شيطانگرا هستند. اين گروه به قول افراد گروه اول، غيرحرفهاي هستند چرا كه با اين موسيقي برخورد محتوايي دارند و بيشتر جذب نمايشها و شوهاي همراه با اين موسيقي شدهاند. موسيقي متال در ايران موسيقي متال از سالها پيش همزمان با شيوع اين موسيقي در ديگر كشورهاي جهان در داخل وجود داشته است. براي مثال فيلم پرسپوليس ساخته مرجان ساتراپي نشان ميدهد كه بعد از انقلاب در تهران در سالهاي حدود 1363 كليپهاي شيطاني گروه آيرن ميدن به فروش ميرفته است. به طور جدي اين موسيقي از سالهاي 1370 به بعد در داخل (بيشتر تهران) جايگاه ويژهاي را بين مخاطبان باز ميكند. فيلم سراب محصول روايت فتح، شاهد خوبي براي اين ادعاست. در اين فيلم نشان داده ميشود كه حتي خودزني، يا بيديني يا حتي موسيقي رپ در سال 1372 رواج داشته است. در فيلم با دختري مصاحبه شده كه او ميگويد: خدا را قبول ندارد و براي جرايمي كه تا الان مرتكب شده است، اعدام مجازات كمي است. حتي در ادامه تصاويري از خودزني او كه قبلا نام گروه شيطانيSlayer را بر روي دستش حك كرده بوده، نشان داده ميشود. به طور يقين در آن زمان كليپ گروههاي شيطاني همچونSlayer و آيرن ميدن به صورت قاچاقي يا بعدها از طريق ماهواره بين جوانان پخش ميشده است، البته اگرچه در حدود سالهاي 1370 اين موسيقي در كشور رواج داشته ولي شيطانگرايي به شكل امروزين آن رواج نداشته است. منظور اين است كه شايد در آن زمان بيديني و دينگريزي همراه با مسائل ديگري مثل خودزني، خونخواري و... به صورت محدود در كشور وجود داشته ولي شيطانگرايي به صورت امروزين آن، به شكلي كه مثلا جوانان علاقهمند اقدام به راهاندازي گروه يا تشكيل ميتينگ و پارتي كنند، وجود نداشته است. در آن زمان اين موسيقي بيشتر از آنكه با سبكهاي پرخطري مثل بلك متال در كشور رايج باشد، با سبك هوي متال و آن هم گروههايي مثل متاليكا طرفداراني داشته است. ميتوان گفت كه جرقههاي شيطانپرستي از زماني در كشور زده ميشود كه جوانان در مورد اين موسيقيها به وسيله كتاب يا نشريات، تغذيه فرهنگي ميشوند. از حدود سالهاي 1373 به بعد كمكم كتابها و نشريات از موسيقي متال سخن ميگويند تا اين كه از سالهاي 1375 به بعد موج گستردهاي از كتابهاي اشعار اين گروهها وارد بازار ميشود. بعد از انتشار كتابها چند اتفاق عمده رخ ميدهد: 1 - اطلاعات علاقهمندان نسبت به موسيقي بالا رفته و به صورت سازمان يافتهتر عمل ميكنند. 2 - تمايل جوانان براي تشكيل گروههاي موسيقي و غيرموسيقي بيشتر ميشود و به عبارتي، علاقهمندان در گرايش به اين موسيقي همگراتر ميشوند. همزمان با انتشار كتابها، آموزش و يادگيري اين موسيقي و به دنبال آن كنسرت دادن و اجرا گذاشتن نيز شروع ميشود. در كنار انتشار كتابها و اجراي كنسرتهاست كه ميتينگهاي گفتگو يا افرادي مانند ليدر يا سرگروه خود را نشان ميدهند. ليدر در گروه كسي است كه از نظر اطلاعات موسيقيايي و اعتقادي يا از نظر داشتن آرشيو صوتي تصويري گروههاي مختلف موسيقي از بقيه قويتر است. البته در خود علاقهمندان اصلا چنين اصطلاحي يا معادل آن وجود ندارد. ولي معمولا در اين گروهها علاقهمندان تحت نظر فردي به فعاليت ميپردازند كه واجد يكي از دو خصيصه بالاست. ميتينگها هم جايي هستند براي تبادل نظر يا بحث و گفتگو يا به قول خود علاقهمندان محل «كلكل كردن». در ميتينگها علاقهمندان به اطلاعات فروشي اقدام ميكنند و در نشان دادن قدرت خود به اعضا يا گروههاي ديگر به رقابت ميپردازند. محل ميتينگها عموما فضاهاي سر باز مانند پارك و ... ميباشد. اين محلها در هر شهر يا منطقه جاهاي شناخته شده و مشخصي هستند. محل ميتينگها كه از آنها به عنوان پاتوق هم ياد ميشود، عموما از طريق نيروهاي امنيتي شناخته شده، هستند ولي عملا در اين مناطق امكان از بين بردن پاتوقها وجود ندارد. چرا كه برخورد نيروهاي انتظامي يا امنيتي موقتي و موضعي است و اين برخوردها نيازمند برخورد همزمان از طرف خانواده و مسوولان است. عموما علاقهمندان از طريق اينترنت از زمان و مكان ميتينگ با خبر ميشوند و به صورت آفلاين يكديگر را مطلع ميسازند. بعضي از مواقع تعداد افراد حاضر در ميتينگ به 50 تا 150 نفر هم ميرسد. البته بعضي از ميتينگها در خانههاي علاقهمندان نيز برقرار ميشود. مخاطبان موسيقي متال علاقهمندان موسيقي متال داراي گروه سني مشخصي هستند. اين رنج سني از حدود 14 12 سالگي شروع و عموما به 30 28 ختم ميشوند. بندرت اتفاق ميافتد كه اين جوانان بعد از سن 30 سالگي يا ازدواج، به علاقهمندي خود به اين موسيقيها ادامه دهند. سن شايع علاقهمندان 24 16 ميباشد و نسبت حضور دختران به پسران در اين موسيقي حدودا يك به 10 ميباشد و اين به خاطر سبك و شكل اين موسيقي و يا حتي ضد زن در اين موسيقي است. دختران كمتر به موسيقي متال و بيشتر به موسيقي رپ علاقهمندند. عده زيادي از دختران علاقهمند به اين موسيقيها توسط دوستان جنس مخالف خود جذب اين موسيقيها ميشوند و عموما اطلاعات غلطي از اصل و ريشه اين موسيقيها دارند. بعضي از دختران علاقهمند به اين موسيقيها جهت حفظ سلامت جنسي خود سعي ميكنند به صورت فردي و بدون ارتباط با پسران با اين موسيقيها در ارتباط باشند. بيشتر علاقهمندان از نظر روحي و شخصيتي داراي ويژگي هاي خاصي هستند. آنها دوست دارند متفاوت از ديگران به نظر برسند. آنها عموما از نظر رواني سالم نيستند يا به طور كلي از معيارهاي عمومي سلامت روحي رواني درجامعه سطح پايينتري دارند. آنها از نظر خانوادگي نيز داراي مشكلات خاصي هستند و عموما از طرف خانواده دچار فشارها يا تنشهايي هستند. غالبا روابط جوانان علاقهمند به اين موسيقيها با پدر و مادر يا افراد خانواده تيره است و حتي عدهاي خانواده را به طور كامل ترك كردهاند. علاقهمندان موسيقي متال عموما از طرف دوستان، يا افراد فاميل يا افراد نزديك خانواده مانند برادر يا خواهر به اين موسيقيها وارد ميشوند. چرا كه علاقهمندي به اين موسيقيها نيازمند گذشت زمان و مجاورت با آن ميباشد. جوانان علاقهمند به اين موسيقيها از همه نوع خانوادههايي هستند ولي بيشتر آنها از رفاه نسبي در خانواده برخوردارند. گرايش مذهبي در خانواده نقش مهمي را در علاقهمندي جوانان به اين موسيقيها بازي ميكند. طرفداران اين موسيقي بيشتر از خانوادههايي هستند كه از نظر گرايشات و تعصبات مذهبي در خانواده و يا ميزان آزادي عمل فرزند در خانواده دچار افراط و تفريط شدهاند. در بين اين گروهها عموما خانوادهها از گرايشات اعتقادي فرزندان خود اطلاعي ندارند و فقط ممكن است آشنايي بسيار ضعيفي با موسيقي مورد علاقه آنها داشته باشند. بسياري از خانوادهها يا در مورد علائم يا نشانههاي مورد استفاده فرزندان اطلاعي ندارند و عده بسيار كمي هم اگر اطلاع دارند اين مسائل را فانتزي گونه و زودگذر ميدانند و نسبت به آن بيتوجه هستند. در بعضي از خانوادهها وقتي خانواده به فرزندان خود در مورد اين موسيقيها اخطار ميدهد فرزندان، پدر و مادر را به شكلهاي مختلف اغفال ميكنند و موضوع را به شكلي ديگر به آنها وانمود ميكنند مثلا تعدادي از كليپهاي كم خطر را به خانواده نمايش ميدهند و وانمود ميكنند كه آنها علاقهاي به گروههاي شيطاني ندارند. علت علاقهمندي جوانان به اين موسيقيها عموما جوانان به علت مجاورت با اين موسيقيها از طرف دوستان، برادر و ... به آن جذب ميشوند و كمتر ميتوان گفت كه در آنها علاقه يا استعدادي ذاتي به اين موسيقيها وجود دارد چرا كه اين موسيقيها با فطرت انساني همخواني ندارند و با آن در تعارض هستند. حتي عدهاي از طرفداران اين موسيقي واقعا علاقهاي به اين موسيقي ندارند ولي براي جلب توجه به زور هم كه شده سعي دارند خود را به آن علاقهمند كرده و خود را طرفدار آن نشان دهند. آنها حتي براي ايجاد كردن علاقه در خود به تمرين و خود آزاري هم ميپردازند. علت اصلي ورود به اين موسيقيها از طرف جوانان خود نمايي و جلب توجه است. در مرحله دوم جذابيتهاي رسانهاي اين نوع موسيقيهاست. (خشونت، سكس و...) در مرحله بعدي فضاهاي جنسي اين موسيقيهاست كه علاقهمندان از طريق آن ميتوانند وارد محيطهاي پر خطر شوند و در مرحله بعدي، روحيه اعتراض، عصيان، گريز، انكار و ... نهفته در اين موسيقيهاست. چگونگي ورود به اين موسيقيها بيشتر جوانان از گروههاي ساده و كم خطري مانند متاليكا (هوي متال) كه بيشتر داراي اشعار اجتماعي است شروع ميكنند اما كمكم تحت تاثير تحريك و تشويق دوستان به گروههاي پرخطر بلك متال وارد ميشوند. فعاليتهاي فرهنگي مربوط به اين موسيقيها در داخل كشور كتاب: در داخل كشور از حدود سال 1375 تا به حال دهها كتاب كه عموما به صورت متن اشعار گروههاي معروف همراه با ترجمه آنها ميباشند، به چاپ رسيده است. در كنار آنها دهها نشريه نيز غافل از گرايشات اعتقادي و خصوصيات اخلاقي اين گروهها اقدام به چاپ شعر يا مصاحبه از اين گروهها كردهاند. البته كتابهايي نيز با موضوع آموزش نواختن انواع سازهاي اين نوع موسيقيها در كشور مجوز گرفته و چاپ شده است. در متن اين كتابها، اشعاري با موضوعات ضد دين، خشونت، سكس و ... موج ميزند. در اين كتابها، نويسندگان با چاپ بيوگرافي و تصاويري از اعضاي گروه يا مصاحبه با آنها اقدام به تبليغ گروههاي موسيقي كردهاند. حتي در يكي از اين كتابها، نويسنده پاي خود را فراتر گذاشته و اقدام به چاپ علائم خاص كليساي شيطان روي جلد كتاب خود كرده است. در صفحات مقدمه عموم اين كتابها سعي شده اين نكته بيان شود كه گروهي كه كتاب درباره آن نوشته شده، گرايشات ضد آمريكايي و مخالف با صهيونيسم داشته است و اين در حالي است كه عموم اين گروهها آنارشيست و اصلا با هر حكومت و دولتي مخالف هستند. تنها تعداد كمي از اين كتابها و نشريات بعد از چاپ توقيف شدهاند يا اجازه چاپ مجدد آنها لغو شده است. جهت درك بهتر جريان چاپ اين كتابها در كشور، به معرفي و نقد يكي از اين كتابها با نام «در انتظار آفتاب» ميپردازيم كه در سال 1380 به چاپ رسيده است. اين كتاب درباره زندگي و اشعار خواننده گروه«The Door» جيم موريسون ميباشد. روي جلد كتاب عكس خواننده و در پشت آن عكسي از مقبره و مجسمه خواننده همراه با چند دسته گل به چشم ميخورد. البته در كتاب عكسهاي زيادي از خواننده ديده ميشود، همچون عكسهايي از دوران كودكي و جواني خواننده، عكسهايي ازخواننده همراه با گروه موسيقياش، عكسي از دستگيري خواننده در هنگام اجرا به خاطر توهين به مقدسات، عكس چند ستاره راك و جملات آنها درباره ممتاز بودن شخصيت خواننده. جهت بررسي شخصيت جيم موريسون و كتاب چاپ شده از او در ايران زندگي او را از روي فيلمي از اليور استون با نام«The Door» كه در مورد زندگي او ساخته شده است، مورد بررسي قرار ميدهيم. در سكانسي از فيلم جيم مورسيون در يك بار، مشغول به خواندن ميشود. او به يكباره در اشعار خود رو به پدرش ميگويد: «پدر، ميخواهم تو را بكشم» و بعد از آن جملات منحرفانهاي در مورد مادرش با مضمون زنا با محارم بيان ميكند. همه كساني كه در بار حاضر هستند به يكباره ساكت شده و به او نگاه ميكنند. رئيس بار به او فحاشي كرده و از او ميخواهد كه اجرا را متوقف و بار را ترك كند. موريسون بعد از پايان اجرا به شدت از رئيس بار به خاطر بيان جملات وقيحانهاش كتك ميخورد و مورد فحاشي قرار ميگيرد. در فيلم اليور استون پلانهاي مختلفي درباره فساد اخلاقي او وجود دارد كه بسياري از آنها قابل بيان در اين مقاله نيستند. در جايي از فيلم او در يك بار در حضور همگان ادرار ميكند، يا در اجراهاي زنده لخت ميشود، يا جملات ركيك و زننده به كار ميبرد، به شكلي كه پليس در هنگام اجرا بارها به او هشدار ميدهد. در فيلم، او دائمالخمر نشان داده ميشود و مصرف مواد مخدر كار هميشگي اوست، او حتي مصرف مواد يا مشروبات الكلي را روي سن هم رها نميكند، او چنان شيفته مواد مخدر است كه تماشاگران براي ابراز علاقه به او، در هنگام اجرا، گراس و مواد مخدر براي او روي سن پرتاب ميكنند. او در چند جا به مقدسات توهين كرده و جملات كفرآميز بر زبان ميآورد. مثلا در يك جا رو به همه ميگويد: «من ابليسم و هر كاري بخواهم ميكنم.» او در فيلم با زني كه به نظر ميرسد از فرقه پگانها يا شيطانپرستهاست، دوست شده و با او به شيوه شيطانپرستها همقسم ميشود (بريدن دستها و آميختن خون دستها به هم.) او در سكانس معروف فيلم بعد از روابط نامشروع با زن شيطانپرست اقدام به خودزني و خونخواري ميكند. خواننده در فيلم در چند جا اعلام ميكند كه جسم او توسط روح يك سرخپوست تسخير شده است. كارگردان در تمام فيلم اين مساله را به طور واضح به كرات تاكيده كرده است. حضور روح سرخپوست بيشتر در جاهايي به چشم ميخورد كه خواننده از خود بيخود شده و اقدام به انجام اعمال غيراخلاقي ميكند. كارگردان در بيشتر بخشهاي فيلم سعي كرده جيم موريسون را منحرف نشان دهد. مثلا در ارتباط او با معشوقهاش نشان ميدهد كه او خيانتكار است و با دختران و زنان زيادي رابطه دارد. در چند جاي فيلم، پليس به خاطر حركات ناشايست خواننده روي سن به او اخطار ميدهد تا اينكه بالاخره در 20 سپتامبر 1970 دادگاه او را به علت رفتار ناشايست در ملا‡عام و انجام رفتارهاي منحرفانه جنسي و وضع بد متهم در اماكن عمومي محكوم به پرداخت 50 هزار دلار جريمه نقدي و 6 ماه حبس با اعمال شاقه محكوم ميكنند. اين در حالي است كه در كتابي كه درباره خواننده در ايران چاپ شده است، نويسنده سعي كرده جيم موريسون را مردي صلحطلب و معترض بر ضد دولت نشان دهد. مثلا او در كتاب بيان كرده است كه اخطارهاي پليس به او به خاطر افكار انتقادي و معترضانه او بر ضد دولت بوده است. او در كتاب خود در آلبوم«The End» جملات منحرفانه جيم موريسون درباره مادرش را سانسور كرده و اين در حالي است كه نويسنده در كتاب خود بيان ميكند كه فيلم اليور استون را ديده است. كارگردان فيلم كه با خواننده هموطن ميباشد در فيلمش سعي كرده او را انساني عياش و شهوتپرست معرفي كند، مثلا در سكانسي از فيلم دوستان خواننده در چند جا به او در مورد اضافهوزن او هشدار ميدهند و از او ميخواهند كه سكس، مشروب و مواد مخدر را كنار بگذارد. نويسنده در كتاب عكسهايي از اجراهاي خواننده و مراسم سيامين سالگرد او براي علاقهمندان چاپ كرده است. همچنين در پايان كتاب خود 8 سايت مطرح اينترنتي حاوي مطالب خواندني و عكسهاي خاطرهانگيز در مورد خواننده و اعضاي گروه او را معرفي كرده است. همچنين به ستارگان ديگر راك ايميل زده و از آنها خواسته كه در مدح جيم موريسون جملهاي بگويند و جملات تحسينبرانگيز آنها در مورد خواننده را همراه با عكس آنها به چاپ رسانده است. نويسنده در ابتداي كتاب خود علت نگارش اين كتاب را اشعار زيبا و شخصيت خواننده معرفي كرده است. در مورد تعداد كتابهاي چاپ شده با اين مضامين در ايران ميتوان بيش از 50 جلد كتاب را تخمين زد. البته بعضي از گروههاي تحقيقاتي تعداد كتابهاي چاپ شده در اين زمينه را تا 200 عنوان نيز بيان كردهاند. در كشور معمولا انتشارات خاصي اقدام به چاپ اينگونه كتابها ميكنند، بهشكلي كه در مورد چاپ آنها ميتوان تنها چند انتشارات خاص را نام برد. اگر بخواهيم بيشتر در مورد گذشته چاپ اين كتابها صحبت كنيم جالب است بگوييم اين كتابها هر ساله از طريق انتشارات مربوط در نمايشگاه بينالمللي كتاب به فروش ميرفتند و موجي از مخاطبان خود را به نمايشگاه ميكشاندند. جالبتر آنكه دكوراسيون غرفهها نيز مانند محتوا و جلد كتابها با رنگهاي سياه و سرخ طراحي ميشدند. در غرفهها پوستر خواننده و گروهي كه كتاب درباره آن چاپ شده بود به عنوان هديه به خريداران كتاب اهدا ميشد. جوانان علاقهمند بعد از خريد اين كتابها، كتاب را براي بارها ميخوانند (حتي اقدام به حفظ اشعار انگليسي آن ميكنند) و همراه با كتاب كليپهاي غيرمجاز گروه مربوطه را از طريق سيديهاي قاچاقي يا ماهواره تماشا ميكنند. بعد از خواندن اين كتابها، علاقهمندان اطلاعات و نظرات خود را درباره گروه و اشعارش در ميتينگهاي گفتگو، يا در پاركها و يا چترومهاي اينترنتي رد و بدل ميكنند. برگزاري كنسرت موسيقي با وجود ممنوع بودن آموزش يا تحصيل موسيقي متال در آموزشگاههاي موسيقي انواع سازهاي آن در مغازههاي سازفروشي به فروش ميرود و انواع كلاسهاي آموزشي آن در آموزشگاههاي داراي مجوز آموزش داده ميشود. البته انواع كتابهاي آموزشي اين موسيقي در كشور داراي مجوز هستند و حتي به چاپهاي مجدد نيز رسيدهاند. عموم جواناني كه بهصورت خصوصي زير نظر اساتيد يا به صورت عمومي در آموزشگاهها آموزش ديدهاند، علاقهمند به برگزاري كنسرت هستند. تا به حال در بعضي از استانهاي كشور گروههاي مختلف متال موفق به برگزاري كنسرت شدهاند. از جمله اجراهاي مهم ميتوان به اجراي سال 1384، در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، جشنواره گروهها در سال 1385 در دانشگاه تهران و همچنين اجراي ديگري در تالار خانه معلم تهران در سال 1385 و اجراهاي متعدد ديگري در تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و... اشاره كرد. براساس ترفندهاي گروهها جهت گرفتن مجوز، اجراها معمولا در دانشگاهها و در تعطيلات اعياد مذهبي مانند عيد مبعث، عيد قربان و... برگزار ميشوند. عموما مجوزدهندگان به اين اجراها از محتواي اين موسيقيها و شكل و شيوه اجراي آن مطلع نيستند و گروهها براي گرفتن مجوز اجرا، جهت اغفال مسوولان مربوطه به انواع ترفندها دست ميزنند. دانشگاههاي مختلفي از كشور تا به حال اجراي موسيقي متال يا راك را به خود ديدهاند. برگزاري تعدادي از اين اجراها از طرف دانشجويان و تعدادي از آنها از طرف غيردانشجويان صورت گرفته است. بعضي از اين كنسرتها با وجود داشتن مجوز در زمان اجرا به علت هيجانات شديد تماشاگران تعطيل شدهاند. اجراها معمولا با نورپردازيها و دكوراسيونها يا آرايشها و تيپهاي جالبتوجه مخاطبان و نوازندگان همراه است، به شكلي كه حراست دانشگاه بعد از برگزاري اجرا و در ايام تحصيلي اجازه ورود نوازندگان يا تماشاگران را به دانشگاهها با اين تيپها و آرايشها نميدهد. حتي ممكن است تماشاگران در روز اجرا در مسير حركت به دانشگاه توسط نيروي انتظامي دستگير شوند. اين اتفاق چند سال پيش در شيراز رخ داد و اجراي زيرزميني يك گروه بهخاطر دستگيري تماشاگران كه با مينيبوس قصد حركت به محل اجرا را داشتند، لغو شد. نكته ديگري كه قابل توجه است حضور خبرنگاران خارجي قبل و بعد از اجرا و تهيه گزارشهاي مستند خبري توسط آنها ميباشد. تا به حال گزارشها يا برنامههاي مستند زيادي توسط گروههاي غربي و اروپايي در مورد موسيقي غربي در ايران ساخته شده است. حتي ديده شده است كه يك محقق خارجي از طرف فلان دانشگاه غربي براي دريافت مدرك دكتري يا انجام پروژه تحقيقاتي به ايران آمده و به تحقيق درباره گروههاي موسيقي يا گروههاي شيطاني پرداخته است. برگزاري اجراهاي زيرزميني چون در بيشتر مواقع برگزاري اجرا روي سن و يا در اماكن دولتي و عمومي غيرممكن است، گروهها اقدام به برگزاري اجراهاي زيرزميني ميكنند كه معمولا در محافل خانگي صورت ميگيرد. در اين اجراها تماشاگران و علاقهمندان به رقص متال به جنباندن شديد سر مانند دراويش اهل تصوف ميپردازند. اين رقص انرژي زيادي از تماشاگر ميگيرد و بعضي از تماشاگران با مصرف قرص، انرژي خود را براي انجام چند ساعته آن تقويت ميكنند. گاه انجام اين رقص براي مدت زياد باعث بروز اختلالات جسمي در بين علاقهمندان شده و كار آنها به بيمارستان كشيده ميشود. تلويزيون و راديو در تلويزيون، برنامههايي كه ريتمي تند و نياز به موسيقيهاي پرجنبوجوش دارند مانند برنامههاي ورزشي، خبري يا تبليغات بازرگاني و... از اين موسيقيها در برنامههاي خود استفاده ميكنند. البته بعضي از سريالها يا فيلمهاي داخلي كه محتواي ترسناك يا موضوعات مربوط به شيطان دارند نيز از اين موسيقيها استفاده ميكنند كه در اين صورت موزيك آنها توسط آهنگسازان داخلي ساخته ميشود. بعضي از موسيقيهايي كه در برنامههاي غيرداستاني تلويزيون مورد استفاده قرار ميگيرند، توسط بعضي از گروههاي شيطاني با گرايشات منحرفانه كار شدهاند. استفاده برنامهسازان از اين موسيقيها به دلايل زير است: 1 - ساختار اين موسيقيها با محتواي برنامهها متناسب است و در صورت استفاده نكردن از اين موسيقيها، پيدا كردن موسيقي جايگزين كار مشكلي است. 2 - برنامهسازان چون تنها از ساختار مفرح و شاد اين موسيقيها بهره ميگيرند از محتواي اين گروهها يا گرايشات سازندگان آن آگاه نيستند. به غير از تلويزيون، اين موسيقي در برنامههاي راديويي نيز به كرات مورد استفاده قرار ميگيرد كه براي نمونه ميتوان به راديو جوان اشاره كرد كه بيش از همه از اين موسيقيها استفاده كرده است. البته به غير از موسيقيها، تلويزيون تا به حال چندين بار از نشانهها يا مفاهيم شيطاني در برنامههاي خود استفاده كرده كه همه به صورت ناآگاهانه بوده است. براي مثال پخش تيزر تبليغاتي از موسسهاي كه جايزه آن داراي عدد 666 بود يا همچنين شعري كه بارها در يكي از سريالهاي شبكه 3 توسط هنرپيشگان خوانده ميشد و اين عدد در آن به كار رفته بود. يا همچنين دكور و لوگوي يكي از برنامههاي شبانه شبكه 3 كه متناسب با يك نشانه شيطاني بود. اين علائم در برنامههاي خارجي كودك و نوجوان نيز مورد استفاده قرار گرفتهاند مانند علامت «كرانادو& ابلیس و فرعونمي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس مي تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ [ جمعه 2 اسفند 1392برچسب:داستان,داستان پندآموز,داستان ابلیس وفرعون, ] [ 13:28 ] [ محمد امین حاج آقاسماکوش ][ داستان مدادداستان مداد پسرک پدربزرگش راتماشا می کردکه نامه ای می نوشت. بالاخره پرسید:ماجرای کارهای خودمان را می نویسید؟دربارهی من می نویسید؟ پدربزرگش ازنوشتن دست کشیدولبخندزنان به نوه اش گفت: _درسته درباره ی تومی نویسم اما مهم تر ازنوشته هایم مدادی است که باآن می نویسم.می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مدادشوی. پسرک باتعجب به مدادنگاه کرد چیز خاصی درآن ندید.اما این هم مثل بقیه مداداهایی است که دیده ام.بستگی داره چطوربه آن نگاه کنی. صفت اول: می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود داردکهحرکت توراهدایت می کند.اسم این دست خداست.اوهمیشه بایدتورادرمسیراراده اش حرکت دهد. صفت دوم: گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی وازمدادتراش استفاده کنی.این باعث می شودمداد کمی رنج بکشد اما آخرکار،نوکش تیزتر می شود.پس بدان که بایدرنج هایی راتحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود که انسان بهتری شوی. صفت سوم: مدادهمیشه اجازه می دهدبرای پاک کردن یک اشتباه از پاکن استفاده کنیم. بدان که تصیح یک کارخطا،کاربدی نیست.درواقع برای اینکه خودت را درمسیردرست نگهداری مهم است. صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست،زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است.پس همیشه مراقب درونت باش چه خبر است. صفت پنجم: همیشه اثری از خود به جا می گذارد. بدان هرکار در زندگی ات می کنی روی به جا می گذاردوسعی کن نسبت به هر کاری میکنی هوشیار باشی وبدانی چه می کنی.
کتاب نامنامه کردینامنامه کردی داستان مردمان بیمارداستان آموزنده مردمان بیمار روزی سقراط حکیم مردی رادیدکه خیلی ناراحت ومتاثربودند.علت ناراحتی اش راپرسید. شخص پاسخ داد:درراه که می امدم یکی ازآشنایان رادیدم.سلام کردم.جواب ندادوبابی اعتنایی وخودخواهی گذشت ورفت. ومن از طرزرفتاراوخیلی رنجیدم. سقراط گفت:چرارنجیدی؟مردباتعجب گفت:خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید:اگر درراه کسی را می دیدی که به زمین افتاده وازدردبه خودمی پیچید.آیا ازدست او دلخور ورنجدیده می شدی؟ مردگفت:مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود. سقراط پرسید بجای دلخوری چه احساسی می یافتی وچه می کردی؟ مردجواب داد:احساس دلسوزی وشفقتووسعی میکردم طبیب یادارویی به او برسانم. سقراط گفت:همهاین کارها را بخاطر آن می کردی که او رابیمارمیدانستی.آیاتنهاجسمش بیمارمی شود؟ وآیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگرکسی فکروروانش سالم باشدهرگز رفتار بدی ازاودیده نمی شود؟ بیماری فکری وروانش نامش غفلت است.وباید بجای دلخوری ورنجش نسبت به کسی که بدی می کندوغافلاست دل سوزاند وکمک کند.وبه او طبیب روح و داروی جان می رساند.پس ازدست هیچ کس دلخورمشو وکینه به دل مگیر وآرامش خودرا هرگزازدست مده.بدان که هروقت کسی بدی می کند درآن لحظه بیمار است.
پاسخ خودآزمایی های ادبیات فارسی اول دبیرستانپاسخ خود آزمایی های ادبیات اول
درس سوم – رزم رستم و سهراب (۲) صفحه ۲۰
۴- صفحه ی ۱۷-مصراع اول بیت : زدش بر زمین بر به کردار شیر بدانست کاو هم نماند به زیر
وصفحه ۱۵و۱۶ کسی کاو به کشتی نبـــرد آورد سر مهتــــــری زیر گرد آورد
صفحه ۱۷ : کنون گرتو درآب ماهی شوی وگرچون شب اندر سیاهی شوی
وصفحه ی ۱۷: از این نامداران گردن کشــــــــان کسی هم بــرد سوی رستم نشان
۴- تکلیف دانش آموزی
درس پنجم – سمک و قطران
درس ششم داستان خیر و شر صفحه ی ۵۰
درس هفتم طوطی و بقال صفحه ی ۵۴
درس هشتم (( گل هایی که در نسیم آزادی می شکفد )) صفحه ی ۶۴
خودآزمایی درس خط خورشید صفحه ی ۶۷
درس نهم دریادلان صف شکن صفحه ی ۷۴
درس دهم هدیه ی نا تمام خودآزمایی صفحه ی ۸۴
خودآزمایی درس دوازدهم از کعبه گشاده گردد این در صفحه ی ۹۶
۶- آدمی بردیگر جانوران به ده درجه که در تن اوست بر حیوان برتری یافت : پنج درجه ی درونی و پنج درجه ی بیرونی که پنج درجه درونی عبارتند از : اندیشه ، به خاطر سپردن ، تخیل و تشخیص و سخن گفتن و پنج درجه بیرونی : قوه ی شنوایی ، بینایی ، بویایی ، لامسه و چشایی و از این قوه ها و نیروها آن چه جانوران دیگر دارند به پای نیروهای آدمی نمی رسد.
خودآزمایی درس کدام قبله صفحه ی ۱۰۷
خودآزمایی درس پانزدهم صفحه ی ۱۱۸
خودآزمایی درس شانزدهم صفحه ی ۱۲۳
خودآزمایی درس هفدهم کلاس نقاشی صفح ی ۱۲۷
۲- گرته برداری (گرده برداری ): با خاکه ی زغال و غیر آن ، تصویر چیزی را طراحی کردن (معین)
خودآزمایی درس هجدهم – مشروطه ی خالی صفحه ی ۱۳۵
خودآزمایی غزل مرغ گرفتار صفحه ی ۱۴۲
خودآزمایی پرستو درقاف صفحه ی ۱۵۲
خودآزمایی درس بیست و دوم پیرمرد چشم ما بود صفحه ی ۱۶۴
خودآزمایی درس بیست و سوم نمونه هایی از اشعار اقبال لاهوری صفحه ی ۱۶۹
خودآزمایی درس بیست جواب خود آزمایی های درس زبان فارسی سال اول دبیرستانپاسخ خودآزمایی های زبان فارسی (۱) نمود شنیداری = به صدای دل نشین پرندگان گوش می دهیم . نمود نوشتاری = نامه می نویسیم . نمود دیداری = فیلم می بینیم . نمود گفتاری = سخنرانی می کنیم . خود آزمایی درس دوم (جمله ) صفحه ۱۱ و ۱۲ ۱- نهاد گزاره علمای بزرگ دائم در لشکرگاه رفت و آمد داشتند . غزالی از برخورد با آن ها بهره ها یافت . با بعضی از آن ها مناظره می نمود . نهادجدا ندارد شاید از بسیاری از آن ها استفاده می کرد. نهادجدا ندارد این آشنایی با علمای مختلف نام و آوازه ی او را بلند می کرد . خواجه نظام الملک وی راهرروز بیش تردرخوراحترام ونواخت می یافت. ۲ – سعدی وحافظ. . . ۴ – جمله های نمونه : جمله ی (اول ) نهاد گزاره جمله ی ( دوم ) نهاد گزاره جمله ی (سوم ) نهاد گزاره انسان آگاه وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد .(ـَـ د) اعضای جامعه وظیفه شان را به خوبی انجام می دهند .(ـَـ ند) دانش آموز وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد .(ـَـ د) ما وظیفه مان را به خوبی انجام می دهیم.(ـَـ یم) همه ی اعضای خانواده وظیفه شان را به خوبی انجام می دهند.(ـَـ ند) شما وظیفه تان را به خوبی انجام می دهید . (ـَـ اید ) من وظیفه ام را به خوبی انجام می دهم .( _َ م ) ۵ –با مرور آنچه که در درس دوم خواندید، به راحتی می توانید این سؤال را پاسخ بدهید . خودآزمایی درس سوم ( مروری بر نگارش دوره ی راهنمایی ) صفحه ۱۵ و ۱۶ ۱ – یکی بود یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود . پیرمرد خار کنی بود که هر روز به بیابان می رفت و خار جمع می کرد، یک روز وقتی سرگرم جمع آوری خارها بود ، نا گهان چشمش به کوزه ای پر از اشرفی افتاد . گوزه را برداشت و به خانه اش رفت . هنگام شب به زنش گفت :این کوزه باید متعلق به حاکم باشد که آن را در بیابان مخفی کرده بود پس بهتر است آن را به حاکم بر گردانم . او بی گمان پاداش خوبی به من می دهد . زن که ساده لوحی شوهرش را دید ، نیمه شب به سراغ اشرفی ها رفت و آن ها را برداشت و به جایشان کلوخ گذاشت. فردا صبح زود ، خارکن به جای رفتن به صحرا به قصر حاکم رفت. همین که به قصر رسید متوجه متوجه شد اشرفی ها نیست ،ولی راه برگشتی نداشت . با تـرس ولرز نزد حاکم رفت و گفت : من خارکن پیـری هـستم و یک گـاو دارم و شیـرش را با این کلوخ ها وزن می کنـم و بـه مـردم می فروشم ، برای این که مطمئن شوم کم فروشی نمی کنم ،می خواستم این کلوخ ها را با وزنه ی دربار آزمایش کنم(بسنجم) تا از درستی وزن آن ها خیالم راحت شود (آسوده خاطر شوم ). حاکم که دید پیر مرد چه قدر درستکار است، یک مشت اشرفی برای تشویق به او داد. پیر مرد، خوشحال شد و شادمان به خانه بازگشت . نکته : به تفاوت های زبان گفتاری و زبان نوشتاری توجّه کنید : در زبان گفتاری : * واژه ها به شکل شکسته به کار می روند. * اجزای سخن، نظم وترتیب ویژه ای ندارند . * از کلمات محاوره ای و عامیانه استفاده می شود . در زبان نوشتاری : * کلمات به صورت کامل کاربرد دارند . * اجزای کلام طبق قواعد دستور نظم خاصّی دارند. * کلمات محاوره ای و عامیانه به کار نمی روند . به چند تغییر مهم در متن مندرج در سؤال دقّت نمایید : *جای گزینی واژه های مناسب نوشتاری به جای واژه های گفتاری؛ نمونه : نصف شب ← نیمه شب / قایم کردن ← پنهان کردن / یهو ← ناگهان / شنگول ← شاد * کوتاه کردن جملات ؛ نمونه : بیابون ← بیابان / می رف ← می رفت / داش ← داشت ۲ – الف ) نقش مطبوعات در اطلاع رسانی چیست ؟ ب ) مطبوعات چه تاثیری بر رفتارهای اجتماعی و فردی دارند . پ ) نقش مطبوعات را در بهداشت روانی جامعه مورد بررسی قرار دهید . ت ) مطبوعات چه تأثیری بر حرکت های عمومی و سیاسی دارد ؟ ث ) نقش مطبوعات را در رشد فرهنگی خانواده ها بنویسید . ۳– دانش آموزان عزیز ! در پاسخ به این سؤال می توانند از آرایه های جان بخشی و تشخیص بهره بگیرند ، عنصر تخیّل در نگارش این متن شما را یاری خواهد کرد . ۴ - جمله ی : هیزم شکن به جنگل می رود : نهاد گزاره ب ) زبان یکی از جنبه های راز آمیز وجود انسان است : جمله ۵ - پژوهشگر محترم ، خانم ایران نژاد درباره ی دیوان پروین اعتصامی شاعر مشهور ایران چنین گفت : « ما مدینه ی فاضله ای از ارزش های اخلاقی را در دیوان پروین می بینیم . » خودآزمایی درس چهارم ( جمله واجزای آن ) صفحه ۲۰ و ۲۱ جمله ی اول : قدر وقت را بدانیم : جمله ای سه جزئی با مفعول که نهاد آن صفر است ( گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مفعول + فعل )
جمله ی چهارم : متصدی موزه جوانی بود سی ساله . ( سه جزئی با مسند ) گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مسند + فعل جمله ی پنجم : زنــدگی چیست ؟ ( چه است ؟ ) (سه جزئی با مسند ) . گزاره ی این جمله دو جزء دارد : مسند + فعل . جمله ی هفتم : زبان فارسی را اسلام به هند برد .(چهار جزئی با مفعول و متمم )گزاره ی این جمله سه جزءدارد :مفعول + متمم + فعل جمله ی هشتم : پیام تبریکی به معلم خود بنویسید . ( چهار جزئی با مفعول ومتمم ) گزاره ی این جمله سه جزء دارد : مفعول + متمم + فــعل . جمله ی نهم : مرغان دریایی پریده بودند . (دو جزئی ((نهاد +فعل ))گزاره ی این جمله یک جزء دارد : فـــعل ۲ – می نشیند ← او می نشیند . ( فعل ناگذر ، جمله ی دو جزئی ) شکست ← شیشه شکست ( دو جزئی ) علی شیشه را شکست . ( سه جزئی مفعولی ) می بیــنند ← بچه ها نمایش را می بینند . ( سه جزئی مفعولی ) ۴ – منظور از خطّ تحریری ، خطّ معمول نوشتن است که در آن برای حفظ سرعت ، به جای حروف زاویه دار ، حروف را قوسی دار می نویسند و به جای آن که حروف در یک خطّ ، کنار هم قرار گیرند ، برخی از آن ها بالای هم قرار می گیرند ؛ مثال : * خط تحریری : نکته : سؤال ، مسائل ، مبدأ ، لؤلؤ ، نئون ، پروتئین . ← در این کلمات همزه بدون کسره نوشته می شود. خود آزمایی درس پنجم ( ویرایش ) صفحه ۲۸ و ۲۹ الف ) کاربرد نشانه ی ویرگول ( ، ) 1 . در جمله ی نخست ؛ چون بین چند جمله که اسناد واحدی داشته باشند ، این نشانه به کار می رود ؛ مانند : (( ... با نزدیکان ، دوستان ، هم شاگردان و . . . )) 2 . در جمله ی دوم ؛ به این دلیل که عبارت (( خواه حضوری ، خواه تلفنی )) به عنوان توضیح در ضمن جمله یا عبارت دیگر آمده است . ب ) به کارگیری نقطه ( . ) : در پایان جملات خبری این نشانه ( . ) کاربرد دارد ؛ مثل : این پیام ها ، خواه حضوری ، خواه تلفنی شفاهی است . پ ) کاربرد خطّ فاصله ( - ) : در این جا برای جدا کردن عبارت معترضه از جمله ی اصلی به کار رفته است (( در جهان معاصر نیز جامعه هایی بودند - و شاید هنوز هم باشند - که همان حال را داشتند و برای پیام رسانی کلامی ، و حذف آن هیچ تغییری در معنای جمله ایجاد نمی کند . نکته : جمله یا عبارت معترضه ، جمله ای است که به عنوان توضیح در میان جمله یا عبارتی دیگر آورده شود و حذف آن هیچ تغییری در معنای جمله ایجاد نمی کند . ۲- هنگامی که بخواهند از مزایای صرفه جویی و پس اندازسخن گویند ، معمولا ضرب المثل « اندک اندک خیلی شود و قطره قطره سیلی » را به کار می برند . ۳ – الف ) یکی از موارد قلاب : در نمایش نامه ها دستورهای اجرایی را _ که از جمله مطالب غیر اصلی اند_در داخل قلاب می آورند ؛ مانند: مرد اسیر وارد شد[درحالی که پایش را لنگان لنگان می کشید] ب ) از (* )درآغاز یک سطر به نشانه ی شروع سخن تازه یابرای نشان دادن کلمه یا عبارتی که در پاورقی توضیح داده می شود ، استفاده می کنیم . بااین کاربرد دراغلب درس های ادبیات فارسی با آن سروکار داریم ؛ مانند :تو پور* گو پیلتن رستمی زدستان* سامی *و ازنیرمی * پ ) علامت پیکان ( ← ) : برای نشان دادن نتیجه ی ترکیب چند جزء یا تجزیه ی یک کلمه ؛ مانند : ۴ – فعالیت دانش آموزی است. ۴ – ویژگی های زایایی : همان ویژگی است که انسان را قادر می سازد ، جمله هایی بسازد که پیش از آن نه بکار برده و نه شنیده است ؛ بنابراین به سبب ویژگی زایایی ، ما می توانیم به کمک نظام زبان ، که خود محدود است ، جملات نامحدود بسازیم ؛ حتی جملاتی که از پیش وجود نداشته اند وبیش از این از کسی نشنیده ایم . مثال : نهاد گزاره خودآزمایی درس هشتم ( ویژگی های فعل ۱ ) صفحه ۴۳ ۱ –اول شخص مفرد :(دیدن و پذیرفتن) مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری /ماضی بعید /ماضی التزامی/ ماضی نقلی/ مضارع اخباری /مضارع التزامی/ دیدن /دیدم /می دیدم / دیده بودم /دیده باشم /دیده ام /می بینم /ببینم /خواهم دید پذیرفتن /پذیرفتم /می پذیرفتم /پذیرفته بودم /پذیرفته باشم /پذیرفته ام /می پذیرم ب/پذیرم /خواهم پذیرفت ۲-دوم شخص مفرد : ( دو مصدر دیدن و پذیرفتن ) مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری / ماضی بعید/ ماضی التزامی / ماضی نقلی /مضارع اخباری / مضارع التزامی /آینده مصدر /ماضی ساده /ماضی استمراری /ماضی بعید /ماضی التزامی /ماضی نقلی/ مضارع اخباری / مضارع التزامی /آینده ۴ – آورده است ،نشسته است ،می نگریست ، نمی پذیرد ، می دود ؛ مصدر ، بن ماضی ، بن مضارع و صفت مفعولی بسازید . فعـــل /مصدر /بن ماضی = ( مصدر مرخم ) /بن مضارع /صفت مفعولی ۵ – می نویسد ، می رود ، بروند ، خواهیم آمد ، می آیند ، خواهند شنید . نکته : * (( تعیین )) ، مصدر باب تفعیل از ریشه ی سه حرفی (( عین )) است . * (( بررسی )) ، واژه ای مشتق است ← بر + رِس + ی * هنگام تلفّظ واژ ی (( راجع به )) واج (( ع )) حذف می شود = راجب ، ولی در نوشتار باید آن را به طورکامل نوشت . * گزاردن : به جا آوردن / گذاردن : نهادن خود آزمایی درس نهم ( نگارش علمی ، نگارش ادبی ) صفحه ۴۷ ۱ – الف ) نوشته ی نخست ( زبان وسیله ی . . . ) ، نوشته ای« علمی» است ، زیرا واژه ها در معنای اصلی وحقیقی خود به طور گویا و روشن و صریح و مستقیم بیان شده اند . هم چنین از هیچ یک از آرایه های ادبی در آن استفاده نشده است . این نوشته ها از کلمه ها تنها برای انتقال مستقیم مفاهیم دقیق علمی بهره گرفته است . ب ) نوشته ی دوم ( غروب ، غم رنگ و . . .) «ادبی» است . چون نویسنده در آن از آرایه های ادبی برای توصیف و تصویر معانی ذهنی و بیان عواطف واحساسات درونی بهره گرفته است . پیام نوشته نیز ، به طور غیر مستقیم و غیر صریح بیان شده است . در این نوشته ، تخیل و جان بخشی به اشیا برجستگی ویژه ای داده اند . خویش و خویش ← جناس تام دارند . / در بند خویش بودن ← کنایه از : به فکر خود بودن است ۵ – او به سمت کتابدار دبیرستان منصوب شده است . ( منصوب ) - سهراب سپهری از شاعران معاصر ایران است . ( معاصر ) خود آزمایی درس دهم ( ویژگی های فعل ۲ ) صفحه ۵۱ نکته : فعل جملات بالا را به صورت گذرا آورده ایم ، چون در هر جمله ، مفعول وجود دارد .به جای زمان ماضی ،از ساخت های دیگر ماضی و مضارع یا آینده هم می توان استفاده کرد .چون جمله های بالا خبری اند ، به کار بردن فعل های ماضی التزامی و مضارع التزامی مناسب است . ۲ – است ← گذرا به مسند است← گذرا به مسند / بپروراند = گذرا به مفعول می بیند ← گذرا به مفعول حفظ کرده اند ← گذرا به مفعول ۳ – آورده است ، می دود ، پذیرفته بود ،آمده بودند ، بیفکند ، برده اند ، می سازند . فعل / مضارع التزامی / ماضی التزامی /ماضی ساده ۴ –گل های بابونه ی وحشی چشم به رقص شقایق دوخته بودند و آفتاب نیز نور افشانی می کرد ، باران نم نم می بارید و قطرات آن بر گلبرگ های لطیف شقایق می غلتید وغزل وداع را سر می دادند .( البته خوتان هم می توانید با استفاده از آرایه ها و تخیل خود نوشته های دیگری نیز جایگزین کنید . ) ۶- موارد تشابه : هر دو تصویر ، محیط زندگی است ./ در هر دو ، هدف نمایش بخشی از موقعیّت و شیوه ی زندگی است . /در هر دو تصویر،مردم به فعالیت روزمره مشغول هستند . موارد تفاوت و تمایز : تصویر نخست، زندگی مردم عشایر را نشان می دهد که به شغل دامپروری مشغول هستند . / در تصویر دوم ، یکی از شهرهای بزرگ و پرجمعیت با ساختمان های انبوه دیده می شود ./در تصویر اول ، شیوه ی زندگی متفاوت از تصویر دوم است ./ در تصویر دوم ، به دلیل فراوانی جمعیت ، ساختمان های محل سکونت و اشتغال در فاصله ی بسیار کم از یک دیگر قرار دارند ./ در تصویر اول ، هوای مناسب تری برای تنفس و زندگی وجود دارد . گروه اسمی / هسته همین دو کتاب جغرافی کتاب خانه ی پدری خانه عامل مهم ترقی نوجوانان عامل سازمان ملی توسعه و پیشرفت اقتصادی سازمان هر درخت میوه دار درخت یک گله گوسفند گوسفند همه کس کس آهنگ های آسمانی آهنگ ۲- قید ← اسم است. به دلیل الف:می توان آن را جمع بست :قیدها ، قیود ب :آن واین می گیرند : آن قید،این قید ج:در جمله، نقش می پذیرند : این کلمه ، قید است . ( قید در این جمله نقش مسند گرفته است . ) ساختمان ← اسم است . به دلیل الف :می توان آن را جمع بست : ساختمان ها ب :(( ی )) نکره می گیرد : ساختمانی ج: آن و این می گیرد : آن ساختمان ، این ساختمان د : در جمله ، نقش می گیرد :ساختمان ، نیاز به بازسازی دارد . ( در این جمله کلمه ی ساختمان نقش نهاد را پذیرفته است . ) شعر ← اسم است. به دلیل الف : می توان آن را جمع بست : اشعار ، شعرها ب : (( ی )) نکره می گیرد: شعری شنیدنی است . ج : (( این و آن )) می گیرد : این شعر ، آن شعر د : نقش می پذیرد : شعر زیبا ، طراوت بخش روح است . ( در این جمله (( شعر زیبا )) نقش نهاد گرفته است . شعرا ← اسم است . به دلیل الف : اسمی بوده که جمع بسته شده است : شاعر ب : این و آن می گیرد : این شعرا ، آن شعرا ج : (( ی )) نکره می گیرد : شعرایی ماندگار د : در جمله ، نقش می پذیرد : شعرا ، تخیّل قوی دارند. ( در این جمله (( شعرا )) نقش نهاد گرفته است . ) توجه : واژه های(( اصلی ))، (( معرفه )) صفت هستند و نه اسم ، البته می توانند جانشین اسم بشوند . (( گرفتند )) ← فعل است / (( از )) ← حرف اضافه است . / ((پیش تر ، پیش )) ← صفت هستند . / (( پنجم )) و (( تعجب آور )) ← صفت هستند . ۳- مفرد جمع چشم چشم ها،چشمان /عقاب عقاب ها / دانشجو دانشجو ها، دانشجویان گربه گربه ها / پلنگ پلنگ ها، پلنگان / ریاضی ، ریاضی ها ،ریاضیات سبزی سبزی ها ،سبزیجات /بنده بنده ها، بندگان / میوه میوه ها ، میوه جات کتاب کتاب ها ، کتب / زانو زانو ها، زانوان / نکته نکته ها ،نکات خانم خانم ها / ابرو ابرو ها، ابروان / بانو بانو ها ، بانوان عضو عضو ها ، اعضا / فرمایش فرمایش ها ، فرمایشات / نور نور ها ، انوار بچه بچه ها / آشنا آشنا ها ، آشنایان / کافر کافر ها ، کافران، کفار ۴- زمان ، ازمنه / قلّه ، قلل / رأی ، آرا / شاهد ، شواهد / عمل ، اعمال / دعا ، ادعیّه / کاسب ، کسبه / نتیجه ، نتایج / مادّه ، مواد / کافر ، کفّار ۵- کلمه / جمله چهار راه ← در چهار راه تصادف عجیبی رخ داده است . دستمال ← دستمال را کنار سفره بگذار . خودکار ← با خودکار آبی به سؤالات پاسخ دهید . دانش ← از دانش بهره ببر که همچون چراغی راه را نشان می دهد . ماهی کپور ← تا حالا ماهی کپور صید کرده ای ؟ کتابخانه← هرهفته برای مطالعه به کتابخانه می روم . ۶- اسم های ساده ← کاروان، شتر ،زرافه،کلاغ، چنار ،پلکان ،زیره ،هوش ،جو ، اسم های مشتق ← آویزه ، زاغچه ، لبه ،جوشش، پاسبان ،گریه ۷ – نکته : اسم های عام : الف ) جمع بسته می شوند ب) «ی» نکره می گیرند ج) برهمه ی افراد طبقه خود دلالت می کنند برعکس اسم های خاص . درس سیزدهم (با چه خطی بنویسیم ) خود آزمایی ندارد . خود آزمایی درس چهاردهم ( توصیف ) صفحه ۷۲-۷۳ ******************************** درنوشته ی دوم نویسنده برای برانگیختن احساسات و عواطف نسبت به سنت های گذشته و توجه دادن به آبشخورهای نخستین فرهنگی وملی و تشویق خواننده به بازگشت ورویکرد به خواستگاه ، به توصیف هایی دل انگیز از محیط روستا دست زده است ؛ ( بوی شبدر دوچین یا صدای بلدرچین یک دم قطع نمی شود ) و سرانجام ،عواطف انسان دوستانه ی او را تحریک می کند ومی نویسد : « بیا تا هوا ترو تازه است و مادر چشم به راه توست » خلاصه این که نویسنده برای اثر بخشی بیش تر ، از توصیف زیبایی ها و مناظر طبیعت بهره می گیرد . توصیف صحنه ای از زندگی عشایری در دامن کوهساران و دراوایل بهار می باشد . ۳ – احرار ← حـّر ، قلاع ← قلعه ، قرا ← قریه ( قاری مفرد کلمه ی « قرّا » است ) ، ادلـه← دلیـــــل ، ۴ – استیفا از کار← استعفا از کار / خورده فروشی ← خرده فروشی / تمر یاد بــود ← تمبــر یادبـــــود * نکته : واژه ی (( استیفا )) به معنای (( حق خود را به تمامی گرفتن )) و (( استعفا )) به معنای (( کناره گرفتن از کار )) است . خود آزمایی درس پانزدهم : ( زبان شناسی چیست ؟( ۱ ) صفحه ۷۷ کـار ← آن کار ،هر کار ، هزار کار ، آخرین کار ، سخت ترین کار ،چند کار ؟ عجب کاری ! داستان ← همین داستان ، چند داستان ، چهار داستان ، اولین داستان ، جذاب ترین داستان ، چند داستان ؟ عجب داستانی ! نتیجه ← این نتیجه ، فلان نتیجه ، یک نتیجه ، دومین نتیجه ، عالی ترین نتیجه ، کدام نتیجه ؟ چه نتیجه ای ! ۲ – صفت شمارشی← سه ایالت اسلامی / صفت شمارشی ← پنج شهر مهم / صفت اشاره ← این نتیجه صفت اشاره
[ پنج شنبه 1 اسفند 1392برچسب:, [ |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |